جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۵:۲۱

طعم تلخ مرگ با یه حبه قند شیرین

یه حبه قند

نوع مردن را تا به امروز در فیلم های زیادی تماشا کرده ایم، اما اینکه چرا کارگردان طعم تلخ مرگ را در این فیلم با خوردن یک قند شیرین نشان داده است در نوع خود منحصر به فرد است و جای بحث دارد.

جدیدترین اثر رضا میر کریمی به نام "یه حبه قند" در بیست و نهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر در حالی نمایش داده شد که این فیلم سینمایی مورد استقبال اصحاب رسانه و منتقدان قرار گرفت.

فیلم سینمایی "یه حبه قند" برخلاف آثار قبلی رضا میر کریمی مانند "خیلی دور خیلی نزدیک" و "به همین سادگی" که یک ریتم کند و تعداد بازیگران کمی دارند، با یک هیجان خاص و حضور بازیگران فراوانی همراه است که این مطلب نشان از تغییر سلیقه کارگردان در طی این چند سال اخیر دارد.

همچنین برخلاف دیگر فیلم های ساخته شده توسط میر کریمی در گذشته، "یه حبه قند" دارای صحنه هایی است که در آنها رنگ های فراوانی به چشم می خورد که این تنوع رنگ به مخاطب نوعی شادابی خاص می دهد که این موضوع نیز با دیگر آثار میر کریمی در تضاد است.

"یه حبه قند" فیلمی است که در ابتدا به آرامی با نمایش صحنه هایی از زندگی یک خانواده ساده ایرانی متشکل از یک دختر جوان، مادر او، دایی و زن دایی دختر که در شهر یزد زندگی می کنند آغاز می شود، پس از گذشت دقایقی از فیلم تماشاگر با دیدن صحنه هایی که در رابطه با تدارک یک عروسی است و با آمدن دخترهای خانواده به همراه شوهران و فرزندان شان از شهرهای دیگر، ریتم فیلم تند می شود.

میر کریمی با تشکیل جمعی از دامادها سعی کرده تا تمام اقشار و انواع شغل های یک جامعه را به دور هم جمع کند تا عده زیادی از تماشاگران بتوانند با شخصیت های داستان حس همزاد پنداری داشته باشند و خودشان را نسبت به فضای فیلم نزدیک ببینند که در این امر بسیار موفق بوده است.

نکته جالب توجه در تمام شادی ها و تنوع رنگ های نمایش داده شده این است که، رضا میر کریمی با خلق صحنه هایی خاص و استرس زا به تماشاگر خبر از یک اتفاق بد را می دهد و مخاطبان با وجود اینکه صحنه های بسیار شادی را نگاه می کنند، منتظر رخ دادن یک حادثه بد هستند.

حضور نداشتن شخصیت "قاسم" در فیلم و در عین حال صحبت از او توسط شخصیت های فیلم، تماشاگر را به آن سمت می کشاند که به احتمال زیاد اتفاق بد با ورود او به داستان رخ دهد که برخلاف تفکر و حدس تماشاگر اینطور نشد که این مورد نیز توانایی نویسنده فیلم نامه را نشان می دهد.

پس از تمام اتفاقات شیرین (فردای مراسم عروسی) سرانجام اتفاق بد و به نوعی نقطه اوج داستان فرا می رسد، زمانی که شخصیت "دایی" که به ظاهر شخصی دلیر، نیرومند و متفکر است زمان خوردن صبحانه به تنهایی، به علت گیر کردن یک حبه قند در گلویش از دنیا می رود.

نوع مردن را تا به امروز در فیلم های زیادی تماشا کرده ایم، اما اینکه چرا کارگردان طعم تلخ مرگ را در این فیلم با خوردن یک قند شیرین نشان داده است در نوع خود منحصر به فرد است و جای بحث دارد.

مرگ برای برخی افراد وارسته و صالح به شیرینی خوردن یک حبه قند است و برای نزدیکان او تلخ و شاید مرگ به سادگی خوردن یک حبه قند است.

کارگردان با این طرز نشان دادن مرگ تمام موارد ذکر شده را به تماشاگر نشان می دهد، علاوه بر آن تماشاگر نیز می تواند به این نکته برسد که فاصله مرگ و زندگی، شادی و غم خیلی کمتر از آن است که حتی بتوان بدان فکر کند، که این حقیقت زندگی تمام انسان های روی زمین است که به بهترین نحو ممکن در این فیلم سینمایی نشان داده شده است.

پس از مرگ "دایی" نیز فیلم با همان روند خاصی که تند شده بود به کندی می رسد تا اینکه به سادگی و روانی خاصی پایان می یابد که این موضوع سبک رضا میر کریمی در آثارش است.

در انتها می توان گفت که این فیلم سینمایی با خلق شخصیت های اجتماعی ساده و قابل درک، با تکیه بر فیلم نامه ای روان و قابل فهم و نشان دادن برخی از ابعاد حقیقت زندگی توانسته فیلم خود را به یک فیلم درخور شأن تبدیل کند که هر شخصی از هر قشری که در ایران زندگی می کند از دیدن آن لذت ببرد.

انتهای پیام/ ع م /اط

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.