جمعه ۲۳ مهر ۱۳۸۹ - ۱۴:۳۶

بررسی سینمای جهان/15

نگاهی به فیلم "یک تشریفات ساده" ساخته جوزپه تورناتوره

A Pure Formality

مهدی علیپور

A Pure Formality “Una Pura formalità”
یک تشریفات ساده
محصول سال 1994
ایتالیا
هنرپیشگان: ژرارد دپاردیو ، رومن پولانسکی
کارگردان: جوزپه تورناتوره

ماجرای فیلم از آنجا آغاز می شود که گلوله ای در تاریکی شب شلیک می شود؛ پس از آن مردی شروع فرار کردن می کند اما لحظاتی بعد توسط مأموران پلیس بازداشت شده و به یکی از پاسگاه های پلیس برده می شود . مرد دستگیر شده (ژرارد دپاردیو ) که به شدت آشفته به نظر می رسد شروع به اعتراض کرده و ادعا می کند نویسنده ای بسیار مهم و سرشناس بنام " اونوف " بوده و قرار است فردا صبح با وزیر فرهنگ ملاقاتی داشته باشد. مأموران پلیس به وی می گویند که کاری از دست آنها بر نمی آید و او باید منتظر بماند تا زمانی که بازرس ( رومن پولانسکی ) به پاسگاه آمده و...

جوزپه تورناتوره نویسنده ، کارگردان ، تدوینگر و تهیه کننده سرشناس ایتالیایی در 27 مه 1956 در شهری کوچک در نزدیکی پالرمو ایتالیا به دنیا آمد . وی در ابتدا بعنوان عکاس آزاد در نشریه ها و مجلات مختلف مشغول به کار شد . پس از آن در سال 1979 به مدت 6 سال با شبکه ملی ایتالیا بعنوان نویسنده و کارگردان همکاری کرد ؛ تا آنکه در 1986 با ساخت فیلم " پروفسور" رسماً وارد دنیای سینما می شود . وی که از استعداد بسیار بالایی در فیلمسازی برخوردار بود با ساخت فیلم " سینما پارادیزو " در 1988 تحسین بسیاری از منتقدان سینما را بر می انگیزد و خود را به عنوان کارگردانی صاحب سبک و خلاق معرفی می کند ؛ وتا آنجایی پیش می رود که بخاطر فیلم سینما پارادیزو برنده جایزه اسکار ( بهترین فیلم غیر انگلیسی ) می شود.

البته به جرات می توان یکی از شاهکارهای تورناتوره را " یک تشریفات ساده " دانست . فیلمی که با سناریو ، تدوین و کارگردانی بسیار عالی تورناتوره و بازی فوق العاده جذاب دپاردیو و پولانسکی در کنار موسیقی خوب انیو موریکونه ، پس از گذشت سالهای طولانی از ساخت آن ، هنوز الهام بخش بسیاری از کارگردانان دنیا می باشد ( مانند اسکورسیزی که با ساخت فیلم "جزیره شاتر" نشان داد بشدت تحت تأثیر این فیلم قرار گرفته است ).

کارگردان در سکانس آغازین فیلم بعد از شلیک گلوله ، سوالی را در ذهن بیننده ایجاد می کند مبنی بر اینکه اگر گلوله به سمت دوربین شلیک شد پس چرا بعد از آن دوربین ( به عنوان اول شخص ) شروع به حرکت می کند که گویی کسی که تیر به او شلیک شده ، اتفاقی برایش نیفتاده است و این سوال تا لحظات پایانی فیلم که مشخص می شود ماجرا از چه قرار بوده ، در ذهن بیننده بی پاسخ باقی می ماند ؛ البته در کنار این سوال ، پرسشهای دیگری نیز در طول فیلم در ذهن بیننده ایجاد می شود ؛ بعنوان مثال اینکه اگر اونوف کسی را کشته است ، چرا رفتار مأموران پلیس در زمان دستگیری با وی اینقدر دوستانه می باشد ؛ و یا به چه علت است که بازرس با اونوف رفتاری محبت آمیز دارد. این سوالات و پرسشهایی از این دست ، همچون پاگردهای پلکان می باشند که باعث می شود شگرد تاخیرزایی تورناتوره به خوبی بیننده را تا آخرین لحظات نگهدارد

خصوصیت بسیار مهم و در عین حال بسیار زیبای فیلم این است که از همان لحظه آغاز، کارگردان بگونه ای فیلم را به تصویر می کشد که یا اتفاقات در ذهن اونوف ( که بسیار مشوش است ) رخ داده و بیننده از منظر وی به ماجراها نگاه می کند و یا آنکه حوادث در ذهن حسابگر بازرس رخ داده و نظرگاه تماشاگر به ماجرا همان نظرگاه بازرس می باشد ؛ و در وحقیقت تورناتوره بیننده فیلم را لحظه ای بجای اونوف و لحظاتی بعد بجای بازرس قرار می دهد. مثلا زمانی که اونوف در حال تعریف وقایع می باشد فلاش بک های فیلم بسیار درهم ریخته و آشفته است و در زمانی که بازرس وقایع را بازگو می کند فلاش بک های بسیار مرتب و منظم می باشد . و یا می توان به تله موشی که در کمد پاسگاه قرار دارد‌، اشاره کرد ؛ زمانیکه کمد برای اولین بار باز می شود تله موشی در طبقه دوم وجود دارد و اونوف با دیدن آن احساس می کند بازرس برای او دامی پهن کرده است ، در ادامه داستان اونوف در زمان بازجویی موشی را در کنج یکی از دیوارها رویت می کند ، که احساس می کند موش خود او است و دقایقی بعد صدای بسته شدن تله موش را می شنود و در این زمان است که احساس کرده دیگر راه فراری ندارد و تمام داستان گذشته خود را بطور دقیق و بی کم و کاست می گوید ، اما بعد از روشن شدن حقیقت ماجرا به سراغ کمد رفته و می بیند موشی در تله نیفتاده است ؛ در تمام این بخش از داستان نیز تورناتوره نظرگاه بیننده را ، نظرگاه اونوف قرار می دهد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.