سه‌شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۷

واکنش تماشاگران آرژانتینی به "سه رخ"

اکران فیلم "سه رخ " در آرژانتین

سینماپرس: زن ستیزی، منع تحصیل زن، ازدواج تحمیلی، خشونت خانگی توسط یک برادر قل‌چماق، عصبیّت و رفتارهای پرخاشگرانه حتی در بین زنان به اصطلاح قهرمان داستان «سه رخ»، تصویری بدوی و ملال‌آور از فرهنگ غنی ایرانی برای دو شهروندِ بوئنوس آیرسی ارائه کرد.

خیابان کوریِنتسCorrientes  واقع در مرکز شهر بوئنوس آیرس پایتخت آرژانتین، به رویدادهای فرهنگی (تئاتر، سینما، کنسرت‌های سادۀ دورهمی) و البته پیتزافروشی‌های محلّی‌اش که تا پاسی از شب هنوز پرسروصدا و شلوغند مشهور است. فیلم «سه رخ» ساختۀ جعفرپناهی، نیمۀ اول ژانویه ۲۰۱۹ به نمایش درآمد و تعداد تماشاچیان سانس ۱۰ شب در سینمای کوچک Bama واقع در خیابان کوریِنتس به تعداد انگشتان یک دست نمی‌رسید. فیلم تمام شد و شنیدن واکنش مطلقاً منفیِ دو خانم جوان آرژانتینی که باهم دوست بودند و اتفاقی به تماشای این فیلم آمده بودند، پایان خوشی برای منِ ایرانی نبود.

در نقدِ سه رخ، به قدر کافی نوشته شده و حتی رسانه‌های برون‌مرزیِ فارسی‌زبان مانند صدای آمریکا و دویچه‌وله نیز در بیان ضعف‌های داستان و ساختار فیلم (که بی‌بی‌سی فارسی آن را «شبه‌مستندی غیرطبیعی و باورناپذیر» می‌خواند) سنگ‌تمام گذاشتند؛ لذا در این یادداشت، نگاهی جامع‌تر به زنجیرۀ آثار پناهی و شرایط خاص این کارگردان می‌پردازیم.

اگر مثبت‌اندیش باشیم و نقش‌آفرینیِ خودِ پناهی با نام حقیقی، چهره، تیپ و شخصیت ثابت در داستان‌های «پرده»، «تاکسی» و «سه رخ» را خصیصۀ ویژۀ روایت‌های وی و علاقۀ شخصی‌اش به چنین مدلی از اتوبیوگرافی بدانیم، دیگر نمی‌توان تلاشِ تکرارشوندۀ وی در خودنمایی را در آثارش نادیده گرفت و به طور نمونه، بیش از ۵۰ بار تکرار شدنِ «آقای پناهی» در دیالوگ‌های فیلم سه‌رخ را حمل بر تصادف گذاشت.

پناهی کارگردانی است که تقریباً در همۀ آثارش مهم‌ترین و بزرگترین جا را اول برای مشکلِ کاریِ خودش باز می‌کند و بعد در حاشیه، یک معضل اجتماعی را چاشنی می‌کند تا با ترکیبِ این پیش‌زمینه و پس‌زمینه، پیراهن عثمان را بالا بگیرد و محدودیت را در پرسودترین و گسترده‌ترین معاملۀ ممکن به فرصت تبدیل کند: پناهی چه داده و چه گرفته؟

نگاهی گذرا به لیست بلندبالای شهرهای کوچک و بزرگ، از آسیای شرقی تا آمریکای جنوبی که فیلم سه رخ طی نوامبر، دسامبر ۲۰۱۸ و ژانویه ۲۰۱۹ در آن‌ها اکران شده یا می‌شود، متاسفانه گویای این واقعیتِ تلخ است که یکی از تبعاتِ برخورد با عناصر ناسازگار فرهنگی، قهرمان‌سازی از دست‌اندرکارهایی است که به لحاظ فنّی و زیبایی‌شناختی بجز روی پوستۀ هنر حرکت نکردند ولی صدای طبلِ توخالی‌شان به مددِ یک صندلیِ خالی با برچسب نام در جشنواره فلان و بهمان، صحنۀ هنر بین‌المللی را فتح کرده است. شاخص‌های غیرهنری برخی جشنواره‌های بین‌المللی نیز در پی اعطای جوایز و نشان‌های متعدّد سینمایی در جهان، کارگردانی مانند پناهی را گرفتارِ توهّم خودبزرگ‌بینی کرده است. وگرنه چنانچه پناهی کارگردانی مجوّزدار می‌بود، با کیفیتِ فعلیِ آثارش بعید به نظر می‌رسد که امید و شانسی در گیشۀ سینماهای تهران و شهرستان‌ها می‌داشت. هر ایرانی که به تماشای فیلم سه رخ نشسته، حتماً توی ذوقش خورده، وقتی پناهی در سکانس‌های مختلف نشان می‌دهد در یک روستای کم‌جمعیتِ محروم و دورافتاده در شمال شرق کشور، همه او را می‌شناسند. گیریم که داستان سه‌رخ، در روستای پدری وی رخ داده، «پرده» چه، «تاکسی» چه...؟ وی چنین صحنه‌سازیِ خودستاینده‌ای را تنها می‌توانست به خوردِ تماشاگران ایرانیِ خارج‌نشین و آن دسته از تماشاگران کم‌تجربه و کم‌سوادِ غیرایرانی بدهد.

حتی خانم بهناز جعفری هم فارغ از کیفیت بازیگری‌شان، در میان زنان و مردان کهنسال یا دختربچه‌های شش هفت سالۀ آن روستای کم‌دسترس به سینما و تلویزیون - احتمالاً آن اندازه که از روایت دوربینِ پناهی، برای دیدن و احوالپرسی با وی هیجانزده یکدیگر را هل می‌دهند، شناخته‌شده نیست!

پناهی حداقل از ده سال پیش، با ذائقه‌ای که اتفاقاً بی‌واسطه با مشکلات اجتماعی کشور برخورد می‌کند، بیگانه است و مخاطب فیلم‌هایش ایرانیان نیستند. سایۀ این تضادِ کاریکاتوریک بر آثار پناهی (گمنام بودن در درون و توهّمِ جذاب و محبوب بودن در بیرون) حس می‌شود، به این دلیل که وی از یک سو کیارستمی را الگوی خود قرار داده و از سوی دیگر فرهادی، کارگردانِ مجوّزدارِ جمهوری اسلامی آرمان محبوبیتِ داخلی و مقبولیتِ جهانی برای وی است. در حالیکه من-من-کردن‌ها نه در منشِ کیارستمی جایگاهی داشت و نه در شخصیت فرهادی دیده می‌شود.

بهرحال زن ستیزی، منع تحصیل زن، ازدواج تحمیلی، خشونت خانگی توسط یک برادر قل‌چماق، عصبیّت و رفتارهای پرخاشگرانه حتی در بین زنان به اصطلاح قهرمان داستان «سه رخ»، تصویری بدوی و ملال‌آور از فرهنگ غنی ایرانی برای دو شهروندِ بوئنوس آیرسی ارائه کرد که هرچند مقبولشان نیفتاد، ولی نگارنده بابت چنین دفاعی از حقوقم به عنوان زن ایرانی شرمنده‌ام و از دو دوست آرژانتینی‌ام عذرخواهی می‌کنم.

* مریم عطار؛ فعال فرهنگی و دانشجوی دکتری زبان تخصصی در دانشگاه برلین

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.