دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۱۰

بعد از ۴ سال فعالیت مستمر؛

«اوج» مرکز کودک و نوجوانش را نیمه تعطیل کرد

سازمان فرهنگی رسانه‌ای اوج

سینماپرس: ، مرکز کودک و نوجوانش را تعطیل کرده است. وقتی سراغ مسئولانش رفتیم، شنیدیم که تعطیلی‌ای در کار نیست اما تغییر روشی درپیش گرفته و کارشان پروژه‌محور شده است و با کارمندان کمتری در حال فعالیت هستند.

به گزارش سینماپرس، بعضی سوژه‌ها حتی در پرداختن به آنها هم مظلوم حساب می‌شوند. خاطرم هست، در نمایشگاه دو سال پیش کتاب، یکی از دوستانم به نمایشگاه آمد تا برای پسرش کتاب بخرد. همراهش رفتم تا تنها نباشد و یک‌سری ناشر را هم معرفی کنم؛ یکی از غرفه‌ها خیلی شلوغ بود و برای خرید کتابی صفی جلوی غرفه تشکیل شده بود، که رده‌سنی‌شان بین ۱۰ تا ۱۶ سال بود. چنان با عشق در مورد کتابی که می‌خواستند بخرند، صحبت می‌کردند که ترغیب شدم جلوتر بروم و ببینم چه کتابی است. کتاب مورد نظر حدودا ۱۰ جلدی می‌شد، ناشر موردنظر انگار از فروش کتابش مطمئن بود. همه کتاب‌ها در بسته‌هایی آماده شده بودند و فقط باید پولش پرداخت می‌شد. کتاب هم در مورد همین «بازی تاج و تخت» بود که این روزها همه برای دیدن فصل آخرش سر و دست می‌شکنند. موضوعات کتاب متنوع بود و ترتیبش باعث می‌شد خیلی از نوجوانان دنبال این باشند که کتاب را بخرند. همه اینها را گفتم تا برسم به سوژه مورد نظر که کمتر فرد و نهادی به سراغ آن می‌رود. نوجوانان و تولید محصول فرهنگی و پرورشی برای آنها ازجمله نقاط مغفول دستگاه‌های فرهنگی بوده و هست. نسلی که در بیشتر مواقع نادیده گرفته می‌شوند و از همان کودکی به یکباره به سمت جوانی پرت می‌شوند. بهانه نوشتن این گزارش شایعه‌ای بود که گفته شد،

سازمان اوج، مرکز کودک و نوجوانش را تعطیل کرده است. وقتی سراغ مسئولانش رفتیم، شنیدیم که تعطیلی‌ای در کار نیست اما تغییر روشی درپیش گرفته و کارشان پروژه‌محور شده است و با کارمندان کمتری در حال فعالیت هستند. در حالی که کسانی که از این مرکز رفته‌اند، این مساله را تایید می‌کنند که دیگر در سازمان اوج کودک و نوجوانی وجود ندارد. گویا تنها نهادی که تصمیم گرفته بود به صورت مشخص در حوزه نوجوان تولید محتوا کند بعد از گذشت مدت کوتاهی ترجیح داده است که دامنه فعالیتش را محدود کند. نوجوان بودن دشوار است و در روزگار ما دشوارتر است اما اینکه فضای فرهنگی بتواند دورانی را ترسیم کند که نوجوان از حضور در این دوره لذت ببرد، مساله مهمی است. واضح است که فضای فرهنگی کشور در پرداخت به قصه و دغدغه‌های رده‌سنی نوجوان و آسیب‌هایی که متوجه این نسل است کوتاهی کرده است اما موارد جزئی‌ای که در این موضوع شکل گرفته را بررسی می‌کنیم.

نوجوانان در قاب جادو

یادتان می‌آید وقتی شهاب حسینی با آن سلام مخصوص به قاب تلویزیون می‌آمد و از حرف‌ها و دغدغه‌هایی می‌گفت که آن زمان فقط در ذهن‌مان می‌گذشت و هیچ وقت به زبان نمی‌آوردیم. برنامه «نیمرخ» در دهه ۷۰ پخش می‌شد استقبال از آن باعث شد چندین فصل ادامه دار باشد و بهانه خیلی‌ها شده بود برای نگاه کردن به تلویزیون و شنیدن دغدغه‌هایشان. از این دست برنامه‌ها زیاد بود، برنامه‌هایی که برای نوجوانان ساخته می‌شد و خیلی‌ها بودند که دغدغه‌های این گروه سنی را می‌دیدند و برایش برنامه داشتند.

دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و بیشتر هم ۷۰، نسلی در برنامه‌های تلویزیونی حضور داشتند که برای نوجوانان کارهای خاطره‌انگیزی ساختند. در آن زمان همزمان با پخش انیمیشن‌های خارجی، رسانه ملی هم در تولید آثار ویژه نوجوان کم نمی‌گذاشت. در بین برنامه‌هایی که به بهانه مخاطب نوجوان ساخته می‌شد، برنامه‌هایی ترکیبی همچون «محله برو بیا» و «زیر گنبد کبود» تا برنامه‌های عروسکی مثل «جینگیل و فینگیل» و «کار و اندیشه» که به خاطر فضای فانتزی‌ای که داشتند بیشتر به دنیای کودکان نزدیک بود. با این وجود، معدود آثار نمایشی و شخصیت‌های محبوب آنها، بچه‌ها را پای جعبه جادوی کوچک می‌نشاند و سرگرم‌شان می‌کرد. برنامه‌های تلویزیونی که در همان فضای درس و مدرسه می‌گذشت، مثل مجموعه‌های «بازم مدرسه‌ام دیر شد» و «مبصر ۴ ساله کلاس» که فضایی فانتزی از دوران تحصیل و کلاس‌های درس را به یادمان می‌آورد. بعد هم رسیدیم به مجموعه‌هایی مثل «دنیای شیرین دریا» یا «بچه‌های مدرسه همت»، سریال‌هایی که باز هم دغدغه این نسل را داشت و هر بار با یک داستان تازه سعی می‌کرد یک مساله را حل کند، اما انگار همه اینها در دهه ۷۰ باقی ماند و با گذشت زمان و رسیدن به دهه ۸۰، کفه ترازوی تولید برنامه برای گروه سنی کودک بسیار سنگین‌تر از گروه سنی نوجوان شد و شاید بتوان گفت که در سال‌های اخیر تلویزیون این طیف سنی را نادیده گرفته و برنامه مشخصی برایشان نداشت. اگرچه در سال‌های اخیر معدود برنامه‌هایی هم ساخته شدند مثل «اقیانوس آرام» که مشخصا سراغ دغدغه‌های نوجوان‌ها رفته بود ولی این مدل کار هم نتوانست به شکلی فراگیر دیده شود.

بیژن بیرنگ برای همه نوجوانان دهه ۷۰ یادآور خاطرات شیرینی است که به «دنیای شیرین»، «دنیای شیرین دریا» گره می‌خورد. او درباره اتفاق‌هایی که در آن زمان می‌افتاد و الان همه غافل شده‌اند و برنامه‌ای برای این گروه سنی ندارند، می‌گوید: «اگر در آثار نمایشی تلویزیون به معضلات و دغدغه نوجوانان (گروه سنی ۱۳ تا ۱۹) آن‌طور که باید پرداخته نشد، شاید به این خاطر است که امکان ورود به این حیطه را نداشتیم. کارهایی هم که سال‌های دور در این ژانر انجام داده بودیم تلاش‌های ناکامل و خودجوشی بود که به ذهن‌مان می‌رسید و به اجرا در می‌آوردیم. هر چند پیش‌تر یکی دو سریال با موضوع مدرسه و نوجوانان ساخته شد اما اینها اصل موضوع را حل نمی‌کردند. باید قبول کنیم که ما هیچ وقت به دغدغه بچه‌ها در حیطه آموزش و پرورش توجهی نکردیم و گروه سنی نوجوان بالای ۱۵سال مورد هدف هیچ مجموعه تلویزیونی نبود در صورتی که در دنیا بیشترین فیلم و سریال‌ها به این گروه سنی تعلق دارد.»

نوجوانی فقط محدوده یک دوره سنی نیست و اگر نوجوان در این بستر سنی به شکلی صحیح پرورش یابد، تبدیل به قوه شگفت‌انگیز و اثرگذاری در جامعه خواهد شد. در دنیا، برای این رده سنی تولید محتوا دارند. نمونه مشهور آن سری کتاب‌های هری پاتر و فیلم‌هایی که از این جادوگر نوجوان ساخته شد و هنوز هم ساخته می‌شود. هری پاتر آمریکایی آنقدر موفق بوده که دامنه رمز و رازهای زندگی‌اش توانسته به زندگی نوجوانان زیادی در کشورهای دیگر گسترش یابد. همین را مقایسه کنید با فضای سینما و تلویزیون‌مان که برای نوجوانان هیچ برنامه‌ جدی موفقی ساخته نشده است و اگر جایی هم باشد که بخواهد کاری انجام دهد، به دلیل نداشتن بودجه، اولین کاری که می‌کنند حذف کردن این بخش است. سریال «بچه مهندس» شاید نمونه‌ای از این سریال‌ها باشد که امید می‌رفت تا به دغدغه‌های این سن بپردازد. فصل اول آن، خوب شروع شد و کودکی چند بچه پرورشگاهی را به تصویر کشید. همه منتظر بودند که در فصل دوم، دغدغه‌های نوجوانان را شاهد باشیم، اما برعکس این موضوع اتفاق افتاد و به جای یک نوجوان، ما جوانی را دیدیم که به سن دانشگاه رسیده و دغدغه‌اش ازدواج با دوست دوران کودکی‌اش بود؛ یعنی کاملا سن نوجوانی حذف شد و بچه مهندس از کودکی پرتاب شد به قصه‌ها و دغدغه‌های یک جوان.

در حوزه سینما هم همین مساله را داریم، حتی وقتی در فضای مجازی، عبارت فیلم سینمایی برای نوجوانان را جست‌وجو می‌کنید، به جای فیلم برای نوجوانان به سینمای کودک می‌رسیم. سینمایی که درست مثل تلویزیون، در دهه ۶۰ و ۷۰ موفق بود. جشنواره فیلم کودک و نوجوان که برگزار می‌شد، خیلی از کارگردان‌های بنام و شناخته شده به دنبال این بودند که در این جشنواره شرکت کنند و اثر بسازند اما روند به‌گونه‌ای پیش رفت که دیگر کسی در این حوزه سرمایه‌گذاری نمی‌کند و حرف‌شان این است که سینمای مختص نوجوان مخاطب ندارد!

صفحات خالی

همان چند خطی که در مقدمه گفتم، نشان می‌دهد چقدر در حوزه کتاب هم به نوجوان‌ها بی‌توجهی شده است، به قول مصطفی رحماندوست، نویسنده‌ای که عمرش را برای حوزه کودک و نوجوان گذاشته است: «برای نوجوانان هیچ کاری نکردیم، همان‌طور که خانواده به آنها و سن حساس‌شان توجه نکردند، همان‌طور که مدرسه و آموزش و پرورش هم برایشان برنامه‌ای ندارد.»

در حوزه کتاب هم اتفاقی که افتاده این است که ناشران بیشتر از آنکه به این قشر درحوزه تالیف کتاب توجه کنند، تمرکزشان را بر ترجمه گذاشته‌اند و همین باعث شده است تا تالیف‌های کمی داشته باشیم. اما کتاب‌هایی هم در این بین هستند که برای این قشر نوشته می‌شوند اما نادیده گرفته می‌شوند.

مثلا کتاب «تن تن و سندباد» نوشته محمد میرکیانی ازجمله این کتاب‌ها است که داستانی جدید دارد و برای نوجوان‌ها می‌تواند جذاب باشد. میرکیانی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درباره این کتاب و سبکی که برای آن انتخاب کرده است و اینکه دغدغه‌اش برای نوشتن در حوزه کودک و نوجوان چیست، می‌گوید: «نوع نگاه من برای نوشتن در حوزه کودکان و نوجوانان تعریف زندگی شرعی و اسلامی است؛ ایجاد دلبستگی در بچه‌ها تا به زندگی شرعی و اسلامی علاقه‌مند شوند. در این اوضاعی که برای نوجوانان هیچ مساله‌ای تعریف نمی‌شود، نوشتن از دغدغه‌های آنها برایم مساله مهمی است.»

نکته دیگری که میرکیانی به آن تاکید می‌کند، بی‌توجهی مدیران در بخش کتاب و کلا حوزه کودک و نوجوان است و می‌گوید: «فکر می‌کنم عمده مشکلاتی که ما داریم این است که مسئولان فرهنگی ما با جزئیات وظیفه و ماموریت فرهنگی خودشان آشنا نیستند. کلیات را می‌دانند اما با جزئیات آن آشنا نیستند. غریب به اتفاق مدیران فرهنگی ما با جریان تولید فکر و فرهنگ آشنا نیستند. اینها اکثرا مدیران اجرایی‌ هستند ولی حوزه تولید فکر و فرهنگ کاملا تخصصی است. مسئولان فرهنگی ما به دلیل اینکه با جزئیات تولید فکر و فرهنگ آشنا نیستند، در تصمیم‌گیری‌هایشان عاجز و ناتوانند. حالا این مدیران فرهنگی را بگذارید کنار حوزه سنی‌ای که هیچ کاری برایشان نمی‌شود و اگر کاری هم انجام بگیرد، آنقدر کار را نادیده می‌گیرند که عملا نوجوان با هیچ محتوای مناسبی روبه‌رو نیست. کار ما برای این سن خیلی سخت است. اما مدیران فرهنگی فقط گوشه‌ای نشسته‌اند و تماشا می‌کنند!»

کتاب دیگری که در حوزه نوجوانان به چاپ رسید و توانست مخاطبان خوبی را پیدا کند، کتاب «خلوت مدیر» بود، «خلوت مدیر» رمانی با حال و هوای روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است و روایت آن در بین سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ اتفاق می‌افتد. نویسنده در این رمان داستان شخصی به نام حمید مهران را روایت می‌کند که حکم مدیریتش برای یکی از مدارس پسرانه جنوب شهر تهران در سال ۱۳۵۵ صادر می‌شود. این مدرسه پیشتر در فاصله کوتاهی چهار مدیر عوض کرده است و او اکنون پنجمین مدیر آن مدرسه است. علی‌اکبر والایی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درباره این رمان و مخاطب نوجوانش می‌گوید: «زمانی که کتاب را می‌نوشتم، یاد دوران نوجوانی خودم می‌افتادم، برای همین در نگارشش هیچ شکی نداشتم. یادم می‌آید که به یک مدرسه رفتم برای نقد کتاب و سوالاتی که بچه‌ها از من داشتند، خیلی جالب بود، سوالاتی که شاید به ذهن هیچ کارشناسی نرسد.»

او در ادامه گلایه‌ای دارد از اتفاقاتی که در کتاب‌های حوزه نوجوان می‌افتد و می‌گوید: «خیلی بد است که توجهی به این قشر نمی‌شود، حتی اگر شما کتاب هم بنویسید، باز هم کتاب دیده نمی‌شود، یعنی ناشر برای شما کاری انجام نمی‌دهد، اولویت ناشران با کتاب‌های ترجمه است چون می‌بینند سودش را دارد و دیگر چرا برای خودش دنبال درددسر بگردد تا حق تالیف به نویسنده بدهد، پس سعی می‌کند خیلی راحت کتاب را ترجمه کند، تازه می‌گردد و کتاب‌هایی را پیدا می‌کند که می‌داند طرفدار بیشتری دارد و خودش را راحت می‌کند. اما یک مساله را باید همه‌مان بدانیم و آن اینکه اگر به این سن حساس بی‌توجه باشیم خیلی چیزها را از دست خواهیم داد که دیگر نمی‌توانیم آنها را جبران کنیم. »

کارهای انجام نشده را گفتیم اما از کسانی هم که تلاش‌شان را در این عرصه دارند هم نباید غافل شد. ناشرانی که دغدغه‌شان فقط در همان حوزه بزرگسال نمانده و برای دوره سنی نوجوان هم برنامه دارند. انتشارات افق و انتشارات سوره مهر ازجمله ناشرانی هستند که برای کودک و نوجوان هم سهمی را در نظر گرفته‌اند و سعی نکردند که کفه ترازوی کودکان‌شان به نوجوانانش بچربد و ناشری مثل «کتابستان معرفت» که کتاب‌هایی مثل «زایو» را در ژانر تخیلی منتشر کرد و توانست مخاطبانی را هم برای خودش دست و پا کند. اما در کل کارهای نکرده زیادی در این حوزه وجود دارد که همت جمعی می‌طلبد برای به سرانجام رساندنش.

*فرهیختگان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.