سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۶

به کارگردانی محمود معظمی؛

«بوی بارانِ» سرگردان؛ درام یا معمایی؟

 مجموعه تلویزیونی «عروس تاریکی»

سینماپرس: شب‌ها بینندگان سریال «بویِ باران» سرگردانند نمی‌دانند با یک درام سریالی مواجهند یا معمایی؛ بازیگرانی که نام‌آشنا هستند و توانایی‌شان را نمی‌بینند و خام‌دستی و کم‌تجربگی نویسندگان هم به چشم می‌آید.

به گزارش سینماپرس، «عروس تاریکی» بعد از مدتی تصویربرداری بیست و پنجم خردادماه جایِ «از یادها رفته» را گرفت. البته با تأخیر یک هفته‌ای و تکرار مجدد «شب عید» رنگِ آنتن را دید. سریال در قدم اول نام اولیه خودش را به رخِ مخاطب کشاند و چند قسمت نخست را باید از قسمت‌های جلوتر و در حال پخش جدا کنیم. چون بعد از خداحافظی مبهم فرشته(ساناز سعیدی) که در حادثه آتش‌سوزی زیرزمین اصطلاحاً کشته شد یک قدری، داستانِ سریال از آن حوادث اولیه و آب و تاب خارج شد. روالِ معمول و خسته‌کننده سریال‌های امروزی تلویزیون را به خودش گرفت.

البته برخی از کارشناسان هم اعتقاد داشتند چیدمان سریالی تلویزیون در کنداکتور سیما هم درست نبوده و احتمالاً سریال‌ها تحت‌الشعاع «گاندو» قرار بگیرند. تا حدودی این تحلیل درست است اما فراموش نکنیم که مجموعه ۶۰ قسمتی است و کاری جذاب و دلچسب باشد از نظرِ مخاطب هوشمند و خوش قریحه ایرانی دور نمی‌ماند. سریال‌سازان ما این نکته را از نظر دور نکنند که مخاطبِ امروز با مخاطب دیروز متفاوت است. زیرا ابزارهای ارتباطی امروز مخاطب را به مطالبه وا می‌دارد که کارهای جذاب‌تر، پیچیده‌تر و مخاطب‌پسندتر ببیند.

مخاطبِ امروز به واقع نیازمند کارهای معمایی، رمزآلود و پیچیده است و از سریال‌های خامِ سطحی که مخاطب نه تنها کنارش می‌گذرد بلکه خیلی زود از یادها می‌رود. سریال زمانی سکوی گام‌های بلند تلویزیونی‌ها بود و امروز هر از چند گاه باید منتظر ظهورِ‌ کاری باشیم مورد توجه مخاطب قرار بگیرد و دوباره دستِ تلویزیون خالی بماند. مقصر مدیرانی هستند که کار را از کاربلدها و متخصصین گرفته‌اند؛ فیلمنامه‌هایشان را فقط یک زنجیره خاص می‌نویسند. کارگردانی یک عده و تهیه‌کنندگی با یک حلقه بسیار کوچک، سریال‌های نه چندان موفق را به کنداکتور سیما می‌رسانند.

این شب‌ها تلویزیون حوالی ساعت ۲۲:۱۵، «بوی باران» را روی آنتن می‌برد که پیشتر «عروس تاریکی» نام داشت به دلایل نامعلوم تغییر یافت. البته محمود معظمی کارگردان این مجموعه تلویزیونی درباره این تغییر نام گفته بود نام "بوی باران" با کلیت اثر سازگاری بیشتری داشت و عنوان سریال‌ را از "عروس تاریکی" که ناظر بر بخش کوچکی از داستان می شد، به "بوی باران" که با حال هوای داستان بیشتر تناسب دارد تغییر دادیم. اما واقعاً تا همین حال که ۱۸ قسمت از این سریال گذشته سنخیتی با این نام ندیده‌ایم شاید اتفاقی که در نهایت بیفتد بوی باران را برای لحظاتی حس کنیم.

این سریال را محمود معظمی کارگردانی که پیشتر در زمینه تولید آثار خانوادگی و اجتماعی با رویکرد معناگرایی مثل «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» را ساخته بود. البته سال‌های قبل سریال «تکیه بر باد» را برای تلویزیون ساخت و در فضای بازیگری و منشی صحنه هم فعالیت داشته و در سریال «خط قرمز» در جامه بازیگری و در «حس سوم» هم به عنوان منشی صحنه «حس سوم» مهدی فخیم‌زاده، ظاهر شد. شاید قدری در ساخت اپیزودهای «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» معظمی توفیقاتی داشته باشد اما برای ساخت یک سریال چندین قسمتی و یا مجموعه‌سازی نتوانسته آن موفقیت‌های هرچند کم و بیش را تکرار کند.

بالاخره کارگردان مشمول نظارت بر بازیگردانی هم هست و از برخی رفتارهای تصنعی شهابِ بوی باران بگذریم که محمدرضا هاشمی بازیگرِ موطلای این سریال تلویزیونی ایفا کرده است. خصوصاً آن سکانس دعوای شهاب و کارگر کارخانه که سیلی را آنقدر مصنوعی بازی کرد تا صدایِ‌ برخی از منتقدین را هم درآورد. نرگس محمدی(ترانه)، رضا کیانیان(سیاوش- پدر شهاب)، رویا نونهالی(سیمین- مادر شهاب) بازیگران نام‌آشنایی هستند ولی کارِ خاص و درگیرکننده‌ای از آن‌ها ندیدیم. در واقع ضعف کارگردان را هم در بازی گرفتن از کاراکترهایش به رخ مخاطب می‌کشد.

  «بوی باران» مجموعه‌ای شبه ملودرام و اجتماعی است که داستان‌ها و داستانک‌های خود را با استفاده از مضامین خانوادگی و اجتماعی با پردازش حادثه‌پردازانه بازگو می‌کند. گرچه فیلمنامه این سریال را عباس نعمتی که هم بازیگری کرده و هم ناظر سریال بوده است برعهده داشته ولی ماجراهای کش‌دار، پررنگ کردن مسائل فرعی و توجه بیش از اندازه به کاراکترهای غیراصلی سبب شده تا در داستان‌سازی به توفیق مناسب دست نیابند. عباس نعمتی قبلاً سریال‌های «تکیه بر باد»، «نون و ریحون» و «اولین شب آرامش» را نوشته است.

از آن سو هم با آن که کارگردان «بوی باران» کوشیده از منظر صحنه‌سازی و خلق تصویری، شخصیت‌ها و فضاهای قابل باور – مخاطب- را راضی کند اما به دلیل جذاب نبودن پردازش کاراکترها و همچنین برخی بازی‌ها داستان سریال در میانه آثار درام و معمایی سرگردان مانده است.

به عبارتی «بوی باران» یک اثر متوسط تلویزیونی در میان سریال‌های متوسط دیگر تلویزیون به شمار می‌رود که تنها توانسته نظر بخشی از مخاطبین را با خود همراه کند و تا بدین روز پای این مجموعه بنشاند. با این حال، اینکه عده‌ای این سریال را می‌بینند به منزله خوب، درجه یک و استاندارد بودن ساخت این سریال نیست.

«بوی باران» در قسمت‌های آغازین جذاب به نمایش درآمد ولی در ادامه با دور شدن از سوژه اصلی داستان و باز شدن پای کاراکترهای نالازم جدید از مسیر اصلی دور افتاد. در واقع این روزها حادثه‌سازی، حادثه‌پردازی و دنبال کردن رخدادهای آن باعث شده که مخاطب این اثر نمایشی را تماشا کند. البته که این اتفاق در همان گام‌های اولیه «بوی باران» بیشتر به منصه ظهور رسید. نشان دادن صحنه‌های هیجان‌انگیز حادثه‌ای برای مخاطب دلچسب‌تر و جذاب‌تر است؛ همان‌گونه که «گاندو» چنین فرصتی را در اختیار مخاطب قرار داد. ناگفته نماند که «بوی باران» از ساختار هنری، تصویری و فیلمنامه متوسطی برخوردار است، این ضعف را هم نمی‌توان نادیده گرفت.

«بوی باران» فارغ از حادثه‌خیزی و ماجرای فرشته، شهاب، مهندس و مرجان به آسیب‌شناسی‌های خانوادگی و اجتماعی هم می‌پردازد. ماجرای فاصله گرفتن یا طلاق عاطفی سیمین و سیاوش(رضا کیانیان و رویا نونهالی) که در سریال هم مطرح می‌شود، بی‌احترامی‌ها و نداشتن تربیت شهاب که معلوم است تحتِ حمایت‌های مادرش و دورافتادن پدرش این آسیب ایجاد شده و از طرفی دیگر مشکلات و آسیب‌های خانواده ترانه(نرگس محمدی) و خانواده‌اش و ازدواج «ترانه و سهیل» - نرگس محمدی و شهاب شادابی هم نشان می‌دهد.

اما سازنده سریال در بازنمایی زندگی کاراکترهای اصلی سریال که در نمایش شخصیت‌های منفی به گونه‌ای وارد زندگی شخصیت‌های اصلی شده‌اند. کاراکترهایی مثل فرشته و شهاب و همچنین مرجان، ترانه و حتی خانم وکیل(حمیرا ریاضی» مورد پرداخت هنرمندانه قرار نگرفتند و مخاطب سریال به ابعاد مختلف شخصیتی آن‌ها راه پیدا نمی‌کند.

در برخی از اوقات، کاراکترها در موقعیت‌های بی‌ارتباط، دیالوگ‌های نامفهوم و اتفاقات جور واجور بی‌ربطی قرار می‌گیرند که برای مخاطب گُم و نامفهومند. با وجود اینکه در سریال «بوی باران» از چند بازیگر نام‌آشنا و توانا هم بهره‌برداری شده ولی هیچ‌کدام از آن‌ها در حد توانایی‌ها و قابلیت‌های خودشان در «بوی باران» شبکه یک سیما ظاهر نشده‌اند.

لازم به یادآوری است که سرگردانی درام و معمایی «بوی باران» جای تأمل دارد و یک نکته‌ای را به عنوان تذکر به یاد می‌آورد. نکته‌ای که در واقع آثار پلیسی را از شبه معمایی بودن سریال متمایز می‌کند پرداخت درست مختصات یک اثر معمایی است. اتفاقی که در «بوی باران» به هیچ‌وجه نیفتاده و قصه‌های کش‌دار جای خود را به رمزآلودی در فیلمنامه داده است.

در واقع «بوی باران» که واقعاً نام سریال با مضامین آن سازگار نیست به جای معما و تشویق مخاطب برای حلّ پیچیدگی‌های مختلف سریال، به سردرگمی بینندگان انجامیده که این شبه معمایی از پرداخت ضعیف و نادرست، نشانگر خام‌دستی و کم تجربگی نویسنده و کارگردان سریال در این حوزه است.

در واقع مدت‌هاست در تلویزیون به ویژه در عرصه سریال‌سازی خبر و نشانی از نوآوری و خلاقیت دیده نمی‌شود این کاستی را می‌توان در فیلمنامه‌ها و ساختار آثار تلویزیونی کاملاً به عینه مشاهده کرد. در واقع جماعتی از فیلمنامه‌نویسان ما به جای آنکه با طراحی‌های مناسب و نگارش فیلمنامه‌های قوی و سوژه‌های به روز آثاری مطلوب به نگارش درآورند. با دم دست‌ترین حوادث و ماجراها متن‌های خود را می‌نویسند و با آب‌بستن به آن سعی می‌کنند تا به نان و نوا برسند.

از زمانیکه پای هنرمندان حرفه‌ای مجموعه‌ساز از تلویزیون بریده شده و گوی برنامه‌سازی به دست متوسط‌سازها افتاده هدف صرفاً پُرکردن آنتن با سریال‌های سطحی و ضعیف شده است. روزگاری برای جذابیت بیشتر سریال‌ها با تقسیم‌بندی یا کارهای اپیزودی مجموعه‌ها، بینندگان تلویزیون مجدانه پیگیر ماجراها و رویدادهای زندگی شخصیت‌ها می‌شدند. ولی این نکات هم متأسفانه بسیار اندک در سریال‌های جدید مدنظر سریال‌سازان قرار گرفته است که در «بوی باران» هم این نقص مشاهده می‌شود.
 

امیدواریم هرچه زودتر به فکر یک برنامه‌ریزی اصولی و منطقی برای ساخت سریال‌های تلویزیون، برگرداندن هنرمندان کاربلد و متخصص و باز کردن فضا برای حضور تهیه‌کنندگان قدیمی، جدید و مولف و اصطلاحاً تلویزیونی‌های اصیل باشیم.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.