سه‌شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۷

اندر احوالات مستند جدید شمقدری؛

متولد اورشلیم؛ مواجهه نزدیک با اسرائیل

متولد اورشلیم

سینماپرس، تا به حال با یک اسرائیلی روبرو شدید؟ اسرائیلی‌ها چه شکلی هستند؟ چطور فکر می‌کنند؟ مستند «متولد اورشلیم» می خواهد به شما پاسخ بدهد.

به گزارش سینماپرس، مستند «متولد اورشلیم» نقطه مواجهه است. نقطه مواجهه دو ملتی که ۴۰ سال است روبروی هم قرار گرفته‌اند و شعار می‌دهند. اما از هم چیز زیادی نمی‌دانند. نقطه مواجهه یک ایرانی با یک صهیونیست اسرائیلی!

همین مواجهه تصویری مستندگونه هرکسی را ترغیب می‌کند پای این مستند ۴۵ دقیقه‌ای بنشیند تا ببیند در این مواجهه چه روی می‌دهد؟ چه حرفهایی رد و بدل می‌شود؟ و در نهایت چه خواهد شد؟ اما مستند به او جواب درستی نمی‌دهد. برای همین عجیب نیست اگر بگوییم دیدن و ندیدن متولد اورشلیم برای او چندان تفاوتی نخواهد داشت چون به او چیزی اضافه نمی‌کند و برخلاف هیاهوهای حول مستند، مخاطب در هیچ نقطه‌ای هیجان زده نمی‌شود. حتی زمانی که راوی می‌خواهد از جشن «پوریم» به عنوان مهم‌ترین و کهنه‌ترین جدال یهودیان با ایرانی‌ها تعریف کند و از مراسم گزارش زنده بدهد.

شمقدری و همراهانش برای این مستند و ثبت این نقطه مواجهه کاراکترهای متفاوتی را از یهودیان ساکن در اروپا پیدا کرده‌اند که قرار است مستند را پیش ببرند و هرکدام به یکی از سوالاتی که مستند در پی پاسخی برای آنهاست جواب بدهند. از یک خاخام مذهبی یهودی تا روزنامه نگار یهودی و یا یک آتئیست صهیونیستی که حتی در یکی از جنگ‌های اسرائیل با مردم فلسطین مجروح شده‌ است.

راوی در ابتدا گفتگویی با یک خاخام صهیونیستی انجام می‌دهد و درباره یهود و اعتقاداتشان حرف می‌زند. تلاش می‌کند با او همراهی کند. کیپا بر سر می‌گذارد، چند خطی عبری می‌خواند و سعی می‌کند قرابت‌های اعتقادی و مذهبی را به زبان بیاورد. حتی ظاهر خاخام را مشابه مذهبیون ما در ایران تشخیص می‌دهد تا به این قرابت بیشتر تاکید کند و این یعنی چندان هم باهم فرق نمی‌کنیم و شاید حتی بخواهد بگوید یک صهیونیست این قدرها هم بد نیست. اما بعد از این گفتگوی دوستانه تلاش می‌کند خاخام را به چالش بکشد تا از دل آن حرفهای کارگردان را بیرون بکشد. چالشی که برخلاف تاکیدی که گروه سازنده رویش تاکید می‌کنند چندان هم چالش نیست.

این چالش با دیگر کاراکترهای انتخابی مستند هم قرار است به وجود بیاید. در مستند خانم خواننده اسرائیلی را می‌بینیم که یک هنرمند مهربان است و بعد از یک قرار در رستوران، گروه تولید کننده فیلم را به خانه‌اش دعوت می‌کند و از آنها به گرمی پذیرایی می‌کند و وقتی از او درباره اردوگاههای آواره‌های فلسطینی در صبرا و شتیلا پرسیده می‌شود، احساساتی می‌شود و حرفهایی را به زبان می‌آورد که مخالف سیاست‌های اسرائیل است که مخاطب به خودش بگوید پس همه یهودی‌ها با اسرائیل همراه نیستند!

پیام مستند متولد اورشلیم روشن نیست. اینکه راوی در گفتگوهای اغلب یکطرفه که بیشتر شنونده‌ است دنبال چه می‌گردد برای مخاطب تا انتها آشکار نمی‌شود. نتیجه‌ای هم که در آخر می‌گیرید ربطی به جریان مستند ندارد و چندان نتیجه اقناع کننده‌ای نیست. اگر بپذیریم بیشتر مخاطبان مستند کسانی هستند که آزادی فلسطین و تقابل برابر رژیم صهیونیستی برایشان مساله است باید بگوییم متولد اورشلیم درون خود جملاتی دارد که مخاطبی را که مرگ بر اسرائیلش را محکم گفته آزار می‌دهد.

خاخام یهودی به صراحت اعلام می‌کند که همه قوم‌ها با زور تشکیل شده‌اند پس رژیم صهیونیستی هم کار عجیبی نکرده‌ است و تنها جرمش این است که آخرین قومی است که این کار را انجام داده‌ است.

راوی وقتی درباره آداب و رسوم یهود می‌پرسد خانم خواننده پاسخ‌هایی می‌دهد که دلاوری نتیجه می‌گیرد این آداب به آداب دینی شبیه نیست و شبیه آداب یک ملت و کشور است و خانم مظلومانه در کنار موسیقی غمگینی می‌گوید: «ما برای سالها کشوری نداشتیم. برای قرن‌ها کشوری نداشتیم. دوهزار سال. و خانه ما هرجایی بود که می‌توانستیم نفس بکشیم» گویی به حق اسرائیل همان سرزمین آرزوی یهودیان است.

آصف یکی از کاراکترهاست که با او در رستورانی ایرانی قرار گذاشته شده‌ است. او درباره هولوکاست با راوی بحث می‌کند و حتی عصبانی می‌شود. راوی حادثه را تایید می‌کند و آصف ادامه می‌دهد و حق یهود می‌داند که کشوری برای خودش داشته باشد. گفتگو در برلین است. جایی که یهودیان ادعا دارند که فاجعه در آنجا رخ داده‌ است. منتظریم راوی یک جمله بگوید: «مگر فاجعه در آلمان و توسط نازی‌ها رخ نداده؟ پس چرا در فلسطین حضور دارید؟» اما تنها می‌شنویم: «این به شما حق نمی‌دهد کشور دیگری را اشغال کنید.»

در جایی از مستند حرف خطرناکی می‌شنویم که می‌تواند شنونده را دچار ابهام کند. راوی می‌گوید: «یهودی‌ها همه‌شان لزوما طرفدار اسرائیل نیستند. برخی از آن‌ها حتی معتقدند حکومت یهود را نباید پیش از ظهور تشکیل داد، چیزی شبیه انجمن حجتیه خودمان»

اما این یهودی‌ها دقیقا چه کسانی هستند؟ آیا همین یهودی‌هایی نیستند که در جمهوری اسلامی ایران حضور دارند و نظام از آنها حمایت می‌کند و بین آنها و صهیونیست‌ها تفاوت قائل می‌شود؟ آیا مقایسه آن‌ها با انجمن حجتیه که امام خمینی (ره) در ابتدای انقلاب ردشان کرد صحیح است؟ آیا این قیاس ناگاه نظام جمهوری اسلامی را با حکومت یهود صهیونیستی مقایسه نمی‌کند؟ این حرف نسنجیده در مستند چه می‌کند؟

مستند کمی پیش از پایان سراغ خبرنگار یک خبرگزاری صهیونیستی به نام کنعان می‌رود. سوال چالشی راوی می‌خواهد نتیجه مستند را رقم بزند. کنعان پیش از این سه و سال نیم در ارتش بوده اما آسیب می‌بیند و فقط در بخش امنیتی فعالیت می‌کند. راوی از او می‌پرسد تو می‌توانی کسی را بکشی؟ او صادقانه جواب می‌دهد: «قطعا ترجیح می‌دهم زندگیم را نجات بدهم و ازش جلوگیری کنم ولی خب سرزمین من است.» راوی دوباره می‌پرسد: «تا به حال کسی را کشته‌ای؟ آیا واقعا می‌توانی کسی را بکشی؟» کنعان قاطعانه جواب می‌دهد: «بله قطعا و در شرایط بد تو نشانه می‌گیری و شلیک می‌کنی.» مخاطب قرار است با سخن کنعان حالش بد شود. راوی نشان می‌دهد از کنعان ترسیده اما کاش بداند جدال با اسرائیل سر کشتن نیست. دعوا بر سر ایدئولوژی ست.  در اسلام جنگ و جهاد وجود دارد پس او نمی تواند از کنعان با این سوال آدم بد بسازد. جدال با اسرائیل ایدئولوژیک‌تر از این حرفهاست. او خیال می‌کند اسرائیل سرزمین اوست و برای این خیال باطل آدم می‌کشد و حتی خودش را سرباز وطن می‌داند. مثل بسیاری از ارتشی‌هایی که در هر نقطه جهان برای دفاع از سرزمین‌شان وارد جنگ می‌شوند. این استدلال ضعیف‌تر از آن است که بشود به آن حتی اعتنا کرد.

*فارس

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.