دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۲۰

در گفت‌وگو با کارگردان «نان‌گزیده‌ها» مطرح شد؛

فریاد «مستند» علیه خصوصی‌سازی رانتی

مستند «نان گزیده ها»

سینماپرس: مستند «نان‌گزیده‌ها» با محوریت اعتراض‌های کارگران کارخانه «هپکو» به وضعیت معیشتی‌شان، درباره بلایی که خصوصی‌سازی بر سر صنایع یک شهر صنعتی مثل اراک آورد، حرف می‌زند. در این گزارش گفت‌وگو با حاج‌حسینی کارگردان این مستند را می‌خوانید.

به گزارش سینماپرس، محمدرضا حاج‌محمدحسینی متولد ۱۳۶۹ در شهر اراک است. او پیش از این چندین مستند و فیلم کوتاه و نماهنگ تولید کرده بود، اما «نان‌گزیده‌ها» که نام آن کنایه آشکاری به مستند «خان‌گزیده‌ها» ساخته شهید آوینی می‌زند، به‌دلیل قرابت فیلمساز با مساله‌ای که در شهر زادگاهش اتفاق افتاده، تبدیل به مهم‌ترین سوژه برای او شده است. این مستند با محوریت اعتراض‌های کارگران کارخانه «هپکو»   به وضعیت معیشتی‌شان، درباره بلایی که خصوصی‌سازی بر سر صنایع یک شهر صنعتی مثل اراک آورد، حرف می‌زند. گفت‌وگو با حاج‌حسینی که به عنوان مستندساز سه تا چهار سال مشغول بررسی دقیق درباره این بحران بوده، حاوی نکات قابل‌توجه و گاه تکان‌دهنده‌ای راجع‌به هپکو و به طور کلی‌تر جریان خصوصی‌سازی در این سال‌هاست.

آقای حاج‌محمدحسینی! خیلی صحبت‌ها در مستند شما مطرح شده، اما می‌خواهم از خودتان بپرسم که اصل حرف شما و هدف‌تان از ساخت این مستند چه بوده است؟

من یک مشکل اساسی در شهرم می‌دیدم. ابتدای امر، اعتراض کارگران این شهر صنعتی که می‌توانست صنفی و اعتراض به مدیران‌شان باشد، داشت کم‌کم به سطح شهر کشیده می‌شد و بحران‌هایی را برای شهر درست کرده بود. اول به نظر می‌رسید صرفا یک عده کارگر دارند اعتراض می‌کنند. شهر من یک شهر صنعتی بود و در دوران نوجوانی این را به‌خوبی درک می‌کردم. از صبح که بیرون می‌رفتم، همزمان با مدرسه رفتن، اتوبوس کارگران هم به سمت کارخانه‌ها روان می‌شد و شاید تعدادشان چند برابر ما دانش‌آموزان بود. من اتفاقاتی از این دست را زیاد در دوران نوجوانی‌ام می‌دیدم. بعدها در یکی از دانشگاه‌های تهران پذیرفته شدم و پس از فارغ‌التحصیلی که به اراک برگشتم، تصورم از وضعیت این شهر صنعتی کاملا به هم خورد. این شهر صنعتی تبدیل شده بود به شهری پر از اعتراضات کارگری. برای من سوال بود که چه اتفاقی برای صنعت شهرم افتاده است و چرا اعتراضات داخل کارخانه باید به سطح شهر رسوخ کند؟ در مرحله دوم فهمیدم این اتفاقات فقط یک ضعف صنعتی نیست، بلکه بحران‌های امنیتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را هم برای شهر و هم برای کشور به‌دنبال دارد.

پس مساله محدود به «هپکو» نیست. مثلا در همین مستند اسامی شرکت‌های دیگری مثل آونگان، شرکت صنایع و... هم برده می‌شود.

بله، این مشکلات کلی هستند. شرکت صنایع که کاملا تعطیل شد و هفت، هشت سال است اصلا اثری از آن نیست و درخصوصی‌سازی نابود شد. اما آذرآب، هپکو و ماشین‌سازی، شرکت‌هایی بودند که کارگران‌شان نگذاشتند کاملا نابود شوند.

از فرتاک ماشین هم نام برده شد.

آن شرکت جزئی‌تر است، اما به هرحال آن هم جزء شرکت‌ها بود. آونگان هم کاملا تعطیل شد تا سال پیش که نمایندگی ولی‌فقیه آمد و آن را به دست گرفت و دوباره راه‌اندازی‌اش کرد. به هرحال کمپانی‌های بزرگی از این دست، در این روند زمین‌گیر شدند و در فیلم هم اشاره می‌شود که دشمن بعثی و خیلی از دشمنان دیگر خارجی و داخلی، خیلی بهتر از برخی مسئولان ما به اهمیت این صنایع آگاه بودند.

در بخشی از مستند شما، یکی از کارشناسان‌تان گفت چنین نیست که این اتفاقات سوءتدبیر باشد؛ یعنی چنین نبود که کسی می‌خواسته آنجا را خوب اداره کند ولی از دستش دررفته است. او می‌گوید اینها عمدی بوده است و یک عده می‌خواستند کارگرهای ایرانی از طریق بیکار شدن عده زیادی و سرازیر شدن‌شان به بازار، ارزان شوند.
بله همین‌طور است.

تا اینجای کار را متوجه شدم و منطقی هم هست. اما سوالم این است که این روند از کجا آب می‌خورد؟ چون اگر این روند ادامه پیدا کند، کلا اقتصاد کشور فلج می‌شود. کسانی که این کار را می‌کنند، یا وابسته به بخش‌هایی از ساختار اجرایی هستند که اگر باشند برای اجرایی مشکلی پیش خواهد آمد یا اگر اینها داخل ساختار حاکمیت نیستند، پرسش اینجاست که با نفوذ توانسته‌اند به نبض اقتصاد یک کشور دست یابند؟

قطعا این‌طور است که اینها صاحب قدرت هستند. بگذارید من یک سوالی از شما بپرسم؛ یک کمپانی که سال ۸۶ تا حدود ۸۰۰ میلیارد می‌ارزید و امروز بالای چند هزار میلیارد تومان قیمت دارد، چطور به شخصی با ۶۰ میلیارد تومان واگذار می‌شود که تازه آن فرد از همین مبلغ ۲۰ میلیارد تومان بیشتر نداده است که این ۲۰ میلیارد هم یک وام بانکی است؟ آیا من و شما و افراد عادی می‌توانیم یک کمپانی به این عظمت را با ۲۰ میلیارد تومان بخریم و تازه همین یک وام بانکی باشد و در حقیقت یک‌ریال از جیب خرج نکنیم و صاحب کمپانی بشویم؟

ما که قطعا نمی‌توانیم...

بله، این نشان می‌دهد افرادی که این کار را کرده‌اند، صاحب نفوذ و قدرت هستند. رهبر انقلاب هم در سخنرانی آخرشان تاکید داشتند که این فساد است؛ فسادی که بین مسئولان و قدرت‌هایی که نفوذ دارند، وجود دارد. این قضیه برای عده‌ای هم منافع داخلی دارد و هم خارجی؛ یعنی ممکن است این پول‌هایی که اینچنین به دست می‌آید، بعدا در انتخابات هزینه شوند. این جنبه داخلی ماجراست. به عبارتی افرادی که به این شکل از هر دولت و هر مسئولی امتیاز گرفته‌اند، قطعا در انتخابات بعدی برای آنها جبران می‌کنند. برای دشمنان خارجی هم این فایده را دارد که صنایع ایران زمین می‌خورد، کشور وابسته می‌شود، کارگرها بیکار می‌شوند و معضلات امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و... به‌وجود می‌آیند.

مستندی که ساخته بودید، خیلی بین کارگران هپکو با بحث جنگ ایران و عراق ارتباط داشت. اگر از شما بخواهیم صادقانه جواب بدهید، آیا اینقدری که شما بین این کارگرها و دفاع‌مقدس ارتباط نشان می‌دادید، در واقعیت هم وجود داشت یا این روش شما برای دفاع از این کارگران معترض بود؟

در این فیلم اصلا فرصت نشد که ما به نقش هپکو در جنگ بپردازیم و واقعیت ابعاد بزرگ‌تری از این داشت. من طی همین مدت خیلی چیزها در این‌باره دیدم. مثلا الان ارتفاع لودرهای بازار سه متر است، اما اینها لودری برای جنگ ساختند که ۵/۱ متر بیشتر ارتفاع نداشت و شاید در جهان بی‌نظیر باشد. از این لودر می‌شد برای ساخت خاکریز استفاده کرد و کسی که پشت آن می‌نشست، از گلوله ایمن‌تر بود. ما فقط توانستیم از این لودر یک عکس نشان بدهیم و تنها چیزی که کمی بیشتر نشان دادیم، ماشین نی‌کوب با چرخ‌های سه‌متری‌اش بود که در هپکو برای رزمنده‌ها طراحی و ساخته شد. اگر بخواهیم برای فعالیت نظامی و جنگی بچه‌های هپکو مستند بسازیم، لاقل سه قسمت مستقل لازم است. وقتی محسن رضایی به‌عنوان فرمانده سپاه، وسط جنگ به اینجا می‌آمد و غنایم جنگی را برای مهندسی معکوس به بچه‌های هپکو می‌داد، یعنی خیالش از خروجی این کارخانه راحت بود. البته به‌طور کل صنایع اراک در جنگ خیلی فعال بودند و هپکو هم به نوعی از شاخص‌های آن بود. صدام بارها با هواپیما به صنایع اراک حمله کرده بود و همین نشان می‌داد این کارخانه‌ها با او چه کرده بودند.

یکی از مصاحبه‌شونده‌های مستند «نان‌گزیده‌ها» می‌گوید مالکان هپکو به این اعتراض‌ها علاقه‌مندند تا بتوانند توسط امنیتی کردن فضا از مهلکه فرار کنند، در حالی‌که الان به نظر می‌رسد با بالا گرفتن اعتراضات، وضع به‌ضرر مسببان باشد. این را توضیح می‌دهید؟

این به مالک اول مربوط می‌شود. البته بگذریم که احتمالا تمام این مالکان با هم ارتباط دارند. وقتی قضیه به سطح شهر کشیده می‌شد، مالک اول، آقای -ع- که ماجرا را مدیریت می‌کرد، از دولت به همین بهانه کلی امتیاز می‌گرفت. می‌گفت نگاه کنید الان کارخانه من وضع خرابی دارد. لطفا کمک کنید، وام بدهید، سوبسید بدهید؛ وگرنه شهر به هم می‌ریزد. بعد این پول‌ها را اصلا به کارخانه نمی‌آورد و جای دیگر می‌برد. یا مثلا مجوز واردات می‌گرفت و پولش را جای دیگر می‌برد؛ یعنی اینقدر بحران را بزرگ می‌کرد که مسئولان را به بهانه حل آن وادار به دادن امتیازاتی بکند.

اما الان به نظر می‌رسد که آن شرایط تغییر کرده است.

بله، الان هرچقدر اعتراض‌ها بالاتر می‌رود، بیشتر نتیجه گرفته می‌شود که مالک یا مدیر کارخانه است که توانایی ندارد، ولی قبلا این‌طور نبود.

مالک الان کجاست؟

حقیقت این است که من نمی‌دانم تکلیف این شرکت‌ها به کجا رسید. از طرفی می‌گویند برگشته به دولت و سازمان حمایت از صنایع زیان‌ده آن را گرفته است و از طرف دیگر می‌بینیم مالکان دیگری که اسم‌شان در سازمان خصوصی‌سازی هست، دست‌شان در کار است و اقداماتی در پشت‌پرده انجام می‌دهند. من اطلاع دقیقی از این قضیه ندارم.

شما اطلاع ندارید یا کلا قضیه مبهم است؟

حتی این را هم دقیقا نمی‌دانم. مالک اول یعنی آقای -ع-، به تعبیر نماینده اراک آقای دکتر علی‌اکبر کریمی که در فیلم هم گنجانده شده، به‌واسطه همراهی و همکاری یکی از وزرا، این کمپانی را خریدند. ایشان بعید است خارج از کشور باشد و بعد از آن آقای -الف- کارخانه را می‌خرد و ایشان آنقدر قدرت ندارد که نگهش دارد و یکی، دو سال بیشتر نمی‌ماند و مالک بعدی هم هنوز مشخص نیست.

می‌گویند دستگاه‌های کارخانه فروخته شده. این درست است؟

دستگاه‌ها نه، ولی مواد اولیه داخل انبارها این‌طور شده‌اند. این مواد اولیه خیلی باارزش بوده‌اند. اگر بخواهم یک قلم را به شما بگویم، اینها یک ورق‌های سایشی داشتند که ما اصلا بعد از تحریم دیگر آن را نداریم. برای باکت و بیل‌های مکانیکی که قرار است خاک را جابه‌جا کنند، از آن ورق‌ها استفاده می‌شود. می‌گویند اینها را حتی از لای زمین درآورده و فروختند. انبارها الان خالی است.

اینها را مالک دوم فروخته است؟

مالک اول تقریبا شیره کارخانه را کشیده و برای دومی چندان چیزی باقی نمانده جز زمین و برند کارخانه. دستگاه و ماشین‌آلات را کارگران نگذاشتند فروخته شود؛ یعنی آنها اجازه ندادند، وگرنه مالکان داشتند این کار را می‌کردند.

استارت ساخت این مستند از کی خورد؟ تصاویری که از سال ۹۵ گرفته بودید، به قصد ساخت مستند گرفته شده بودند یا بعدا این ایده تکمیل شد؟

از ابتدای ماجرای هپکو قصد ساخت مستند را داشتیم و از سال ۹۵ تا انتهای ۹۶ چند بار تصویر گرفتیم. منتها بعد از آن، این کار به نوعی بایکوت شد.

چرا بایکوت شد؟

چون برای بعضی از صاحبان قدرت تبعاتی داشت.

چطور الان اجازه نمایش پیدا کرد؟

فکر کنم زمانش رسیده است. ما دنبال این بودیم که حرف کارگرها از درون خود نظام بیرون بیاید و شنیده شود، اما آن موقع عده‌ای می‌گفتند به حاشیه و بحران دامن نزنید.

الان فضا برای شما کاملا مناسب است؟
 

تا حدودی هست. البته صداوسیما هنوز زیر بار نرفته است. شبکه افق قرار است کار را پخش کند، هرچند الان هم خیلی فشار روی این قضیه هست. من زمستان سال گذشته به همراه تعداد دیگری از بچه‌های عمار برای نمایش فیلم و صحبت کردن راجع‌به آن به برنامه «ثریا» دعوت شده بودم. از یک هفته قبل ما آماده این برنامه بودیم، اما در موعد مقرر دیدیم که من را به داخل سازمان راه نمی‌دهند. با دوستان تماس گرفتم و گفتند فشارهایی از بیرون آمده که نه شما و نه فیلم‌تان نباید روی آنتن بروید. ما آماده برگشتن بودیم، اما آقای مقصودی خیلی تلاش کرد تا بنده بالاخره در برنامه «ثریا» حاضر شدم. ایشان به قول خودش ریش گرو گذاشته بود و همین‌طور تلفن پشت تلفن صحبت می‌کرد تا مشکل را حل کند. در آن برنامه دوستان دیگری از جشنواره عمار هم بودند. اول اجازه دادند که فقط خودم صحبت کنم و صحنه‌ای از فیلم پخش نشود. آقای مقصودی همین‌طور در طول برنامه گوشی دستش بود و چانه‌زنی می‌کرد تا اینکه لحظه آخر گذاشتند پنج دقیقه از صحنه‌های بی‌خطر فیلم پخش شود.

*فرهیختگان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.