شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۴

به کارگردانی بهروز شعیبی؛

روز بلوا با قصه‌ای شبیه به سریال‌های مناسبتی

فیلم سینمایی روز بلوا

سینماپرس: روز بلوا، اطلاعات زیادی درباره آنچه با دلارهای به نرخ جهانگیری در جامعه رخ داد، می دهد اما این فیلم نتوانست، جذابیت خود را حفظ کند . فیلمی که می توانست با فیلمبرداری خوب و بازیگری قابل قبول کارکترها، یک فیلم پر محتوا و مخاطب پسند باشد به یک فیلم کلیشه ای تبدیل شد.

به گزارش سینماپرس، روز بلوا، ساخته بهروز شعیبی یکی از فیلم هایی است که توانسته تا روز ششم جشنواره در بین آرای مردمی جایی برای خود داشته باشد. قصه ای که پای یک روحانی را به ماجرای پول شویی و کلاهبرداری از مردم باز می کند. بابک حمیدیان، روحانی این فیلم است که در این نقش توانسته شباهت زیادی به سبک و سیاق رفتار جامعه روحانیت پیدا کند. شخصیت عماد با بازی بابک حمیدیان یک فرد کاملا شناخته شده با ظاهری موجه است. او یک روحانی است که حرف دل مردم را روی آنتن زنده تلویزیون می زند و ابایی از نتیجه و تبعات آن ندارد. او دغدغه مشکلات مردم را دارد و به واسطه آموزش ها و راهنمایی هایی که به دانشجویان می دهد، آنها نیز او را دوست دارند و برایش  ارزش و احترام قائل هستند.

در یکی از سکانس های ابتدایی فیلم، می بینیم که همسر عماد(لیلا زارع) یک دست لباس جدید روحانیت به وی می دهد و می گوید که این لباس تو را جوان‌تر نشان می‌دهد.

این دیالوگ یک نشانه است که از ساده زیستی در زندگی این روحانی خبری نیست و او فقط به باطن و معنویات توجه ندارد و ظاهر نیز برایش مهم است. این موضوع، موضوعی نیست که بتوان به خاطر آن به فرد، برچسب دنیا دوستی یا تفاخر زد چرا که ازدیاد  مال از راه حلال، موضوعی است که اسلام نیز با آن موافق است اما ماجرای روحانی فیلم، زمانی فرق می‌کند که مشخص می شود او توانسته زمین هایی را خریداری و در آن ساخت و ساز کند که همه ماهیت کشاورزی دارد ولی او توانسته با قیمت بسیار مناسب صاحب آن شود.

همچنین، در یکی از سکانس های فیلم، شاهد این هستیم که عماد از فردی که از او و ماشین چند صد میلیونی اش فیلم گرفته عصبانی می شود و فرد را دنبال می کند. همین موضوع نشان دهنده این است که خودش در باطن این را می داند که حرف هایی که در مقابل دوربین درباره حق مردم و کم کاری دولت می زند و خود را جزئی از آنها نشان می دهد با عملش و زیر پا انداختن اتوموبیل گران قیمت یکی نیست.

در یکی از صحنه های مربوط به انتهای فیلم، عماد را می بینیم که پس از پشیمانی از آنچه انجام داده با اسناد و مدارک از خانه بیرون زده است. در این میان باران شدیدی می گیرد. باران و خیس شدن تمام عیار او، نمادی از پاک شدن او و تلاش برای تطهیر است. تطهیری که باران نشانه آن شد. او در این سفر به درون، با مردمی آشنا می شود که زیر پل در کنار هم هستند و با اینکه وضعیت مالی خوبی ندارند اما آن قدر مهربان و با معرفت هستند که به او جایی برای گرم شدن و چایی برای نوشیدن می دهند.

 در ادامه راه، او به خانه عمویش رفته و عمو به او لباس روحانیتی را می دهد که در گذشته آن را بر تن می کرد. لباسی ساده که در ذهن آن سکانس ابتدایی و دیالوگ های عماد و همسرش را زنده می کند.

همسر عماد، دختر یک فرد با نفوذ است که با زیرکی تمام از شهرت و آبروی عماد استفاده کرده تا دستگاه تجارت خود را موجه جلوه دهد. این دستگاه فقط برای او نیست و در انتهای فیلم متوجه می شویم که چرخه ای برای پولشویی وجود دارد و این چرخه به راحتی قطع شدنی نیست.

همسر عماد هم تابع پدرش است و او را تکیه گاه امنی برای خودش و زندگی مشترکش می داند. او در حجاب سخت مقید است و نمازش ترک نمی شود اما در مقابل درخواست های پدرش که او را هم در پول شویی دخیل می کند، ساکت و تابع است. او گوشش را در مقابل سخن حق عماد می بندد و یک طرفه فقط به پدرش حق می دهد.

عماد مردی است که به واسطه تمکن مالی پدر زنش، زیر چتر حمایتی او قرار گرفته و با وجود نفوذ گفتارش در عامه مردم، نمی تواند خودش، زندگی اش را مدیریت کند و کاری کند که همسرش، او را به عنوان یک فرد قابل اتکا بپذیرد. البته همسر عماد، شخصیتی پدر قهرمان دارد که از نظر افرادی با چنین ویژگی شخصیتی، مورد پذیرش پدر بودن و ستودن او از هر چیز دیگری برایش بیشتر اهمیت دارد.

ایمان برادر عماد با بازی محسن کیایی، فرق زیادی با فردی که از روی یک متن بخواند، نداشت و در این فیلم هم محسن کیایی نتوانست بازی مناسبی ارائه کند. در فیلم هایی که تاکنون در همین جشنواره فیلم فجر شاهد آن بودیم، کم نبودند بازیگرانی که علی رغم داشتن نقش کوتاه ولی تأثیر گذار بودند.

یکی از مهمترین نکته های فیلم روز بلوا، تصویر برداری آن بود. در نماهایی که عماد به تنهایی حضور داشت، طوری فیلمبرداری می شد که عماد، جز کوچکی از تصویر باشد. این نوع فیلمبرداری، می خواست به مخاطب این موضوع را القا کند که عماد فقط جز کوچکی از این قصه است و البته اینکه او فقط می تواند یک تأثیر کوچک در مواجهه و مقابله با چنین آسیب های اجتماعی و اقتصادی داشته باشد.

پاپوش دوختن برای عماد توسط یک دختر، یک کار نخ نما شده است که بارها در فیلم های مختلف شاهد آن بودیم. در این فیلم، پسر جوانی را می بینیم که با وجود آنکه استعداد زیادی دارد ولی به شغلی که مستحقش است نرسیده و عماد را در رسیدن به پرونده های شرکت یاری می دهد.   استعداد و سرعت عمل این شخص به قدری زیاد است که اگر در پایان قصه، مشخص می شد که او پلیس است باورپذیرتر از این بود که یک فرد عادی است.

روز بلوا، اطلاعات زیادی درباره آنچه با دلارهای به نرخ جهانگیری در جامعه رخ داد، می دهد اما این فیلم نتوانست، جذابیت خود را حفظ کند وقصه بیشتر مناسب فیلم ها و سریال های مناسبتی بود. فیلمی که می توانست با فیلمبرداری خوب و بازیگری قابل قبول کارکترها، یک فیلم پر محتوا و مخاطب پسند باشد به یک فیلم کلیشه ای تبدیل شد.

*فارس

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.