سه‌شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۶

ملاقات با اکبر زنجانپور در بستر بیماری؛

«عروس مرگ» را به چشم دیدم

اکبر زنجانپور در مراسم رونمایی از کتاب و اعلام آغاز ساخت فیلم کوروش بزرگ

سینماپرس: اکبر زنجانپور بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر ایران این روزها در بستر بیماری است؛ هنرمندی که در تمام لحظات و حتی زمانی که درد می‌کشد، به فکر تئاتر است و از تئاتر می‌گوید.

به گزارش سینماپرس، اکبر زنجانپور هنرمندی است که وقتی نامش شنیده می‌شود؛ تصویر مردی با اقتدار در ذهن شکل می‌گیرد که ۵۰ سال از عمر و زندگی خود را در تئاتر سپری کرده است. هنرمندی که نقش‌آفرینی‌های او بر صحنه تئاتر هرگز فراموش نمی‌شوند و آثاری که به صحنه برده در تاریخ تئاتر ایران ثبت شده‌اند.

تمام کسانی که از نزدیک با این هنرمند با سابقه تئاتر آشنا هستند، می‌دانند که زنجانپور طی ۵۰ سال عمری که در هنر سپری کرده دغدغه تئاتر دارد و قلبش برای تئاتر می‌تپد.

اما این روزهای این هنرمند تأثیرگذار تئاتر، روزهایی است که در بستر بیماری سپری می‌شود.

ملاقات در منزل پس از یک عمل جراحی

خبر بستری شدن اکبر زنجانپور شوکه‌کننده بود. وقتی فرشاد هاشمی که در چند اثر اخیر کارگردانی شده توسط زنجانپور همراه وی بوده، درباره ماجرای بیماری، عمل جراحی و بستری شدن این هنرمند اطلاع داد، لحظه خوشایندی نبود.

با همراهی هاشمی به منزل اکبر زنجانپور رفتیم که بعد از چند روز بستری شدن در بیمارستان، در خانه بستری شده است. برای حفظ حرمت این هنرمند شناخته شده، تمایلی به ثبت تصاویر از لحظات بستری بودن او نداشتیم و به همین خاطر بدون عکاس به ملاقاتش رفتیم.

اعضای خانواده با گرمی و صمیمت استقبال‌مان کردند. در بخش‌های مختلف خانه عکس‌های اکبر زنجانپور به دیوار بود؛ عکس‌هایی که با نگاه به آن‌ها می‌توان به نوعی سیر زندگی هنری این هنرمند تئاتر را در گذر زمان دید.

به اتاقی که کارگردان نمایش‌های «گوریل پشمالو»، «دشمن مردم» و «سیر طولانی روز در شب» در آن بستری است، رفتیم.

دیدن اکبر زنجانپور در بستر بیماری لحظه خوشایندی نیست اما اینکه لحظات خطرناکی را پشت سر گذاشته و با عشق به زندگی و تئاتر مراحل درمان را سپری می‌کند، خوشحال‌مان می‌کند.

روایت هنرمند از تجربه یک بیماری سخت

با همان صدای گیرا و تأثیرگذار همیشگی پذیرایمان می‌شود و از لحظاتی می‌گوید که بر اثر بیماری تجربه کرده است.

ماجرا از روز مراسم تشییع پیکر استاد ولی الله شیراندامی شروع شده است؛ مراسمی که اکبر زنجانپور برای وداع با یکی از دوستان و هنرمندان قدیمی و شریف تئاتر حضور پیدا کرده بود.

وقتی به منزل رسیده شرایط جسمانی خوبی نداشته و وقتی در آینه به خود نگاه می‌کند با چهره‌ای متورم مواجه می‌شود و درد سراسر وجودش را فرا می‌گیرد؛ درد به حدی است که تحمل کردنش فراتر از توان است و لحظاتی را تجربه می‌کند که وقتی از آن‌ها یاد می‌کند این جمله را به زبان می‌آورد: «عروس مرگ را به چشم دیدم.»

اورژانس مقابل منزل زنجانپور می‌رسد و او که درد سراسر وجودش را فرا گرفته تنها چیزی که می‌شنود این است که خواهرزاده‌اش می‌گوید؛ «باید دایی را به بیمارستان نیکان ببریم».

در تمام لحظاتی که ماجرای بیماری و رسیدن به بیمارستان را تعریف می‌کند، در نگاهش می‌توان درد و شرایطی که تجربه کرده دید.

در بیمارستان از او و خانواده اش می‌خواهند که رضایت دهند تا تحت عمل جراحی قرار گیرد زیرا ماجرای مرگ و زندگی در میان است و زنجانپور به عشق خانواده و تئاتر رضایتنامه را امضا می‌کند و خود را به تیغ جراحی می‌سپارد.

عمل جراحی سخت است ولی خوشبختانه با موفقیت انجام می‌شود.

لحظات بستری بودن در بیمارستان برای زنجانپور تجربه‌ای دیگر را به همراه دارد، آشنایی با مردی که به عنوان یکی از پرستاران بیمارستان رفتار و منشی فرشته‌وار دارد؛ مردی که حتی در زمانی که این هنرمند در منزل بستری است نیز مسئولیت انسانی خود را رها نکرده و مدام پیگیر است تا زنجانپور دوران درمان و بهبودی را به بهترین شکل ممکن طی کند. «وحید بیدی» نام این پرستار است که اکبر زنجانپور در بخشی از سخنان خود با تأکید از او نام می‌برد و درباره‌اش می‌گوید: «محبتی که از این مرد دیدم طی سال‌های حضور خود در تئاتر، ندیدم.»

مردی که قلبش برای «تئاتر» می‌تپد

نکته قابل توجه و تحسین‌برانگیز در این دیدار، توجه و تفکر زنجانپور نسبت به تئاتر حتی در بستر بیماری است. در تمام لحظات و حتی در میان روایت خود از اتفاقاتی که برایش طی چند روز گذشته رخ داده، گریزی به تئاتر می‌زند و از تئاتر می‌گوید. فکر و ذکرش کار کردن در تئاتر است و نمایش به صحنه بردن.

وی از سختی‌هایی می‌گوید که طی ۵۰ سال در تئاتر ایران کشیده است؛ از نقد مثبتی می‌گوید که احمد شاملو بعد از دیدن اولین بازی‌اش نوشته و گفته بود: «آقایان سنگلج نشین، مواظب باشید، یک برلیان پا بر صحنه تئاتر گذشته است.» و این «برلیان» حالا خاطرات تلخی از بی‌توجهی «مدیران تئاتر» در حافظه‌اش دارد.

در میان مرور شرایطی سختی که در تئاتر متحمل شده، البته از شهرام کرمی مدیرکل این روزهای «هنرهای نمایشی ارشاد»، به عنوان مدیری مثبت یاد می‌کند.

گفتگو با اکبر زنجانپور همیشه لذتبخش است اما این بار وقتی می‌بینیم که در میان سخن گفتن، درد را هم تحمل می‌کند، ترجیح می‌دهیم که کمتر مزاحمش باشیم.

کمی در کنار بستر زنجانپور می‌نشینیم و با وجود اینکه میل به ماندن‌مان بیشتر است، از او خداحافظی می‌کنیم تا استراحت کند.

بعد از خداحافظی از خانواده زنجانپور به سمت خروجی منزل می‌رویم و در حالی که آن جام را ترک می‌کنیم، دیالوگ دکتر استوکمان از نمایش «دشمن مردم» در ذهن نقش می‌بندد، آنجا که زنجانپور در نقش این شخصیت از اثر درخشان هنریک ایبسن می‌گوید: «قوی‌ترین فرد عالم کسی است که از همه تنهاتر است.»

*مهر

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.