دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۵

مروری بر سریال های رمضانی رسانه ملی در سال های گذشته؛

پیشینه قالب ماورایی در قاب رمضانی سیما

سریال‌های رمضانی-تلویزیون

سینماپرس: محصولات نمایشی با مضمون های ماورایی و ماورالطبیعه معمولا کمتر با میل حقیقت پرورده ی مخاطب ایرانی جور است.

به گزارش سینماپرس، محصولات نمایشی با مضمون های ماورایی و ماورالطبیعه معمولا کمتر با میل حقیقت پرورده ی مخاطب ایرانی جور است. ریشه این علاقه حداقلی را نیز می توان به پیشینه کم رنگ داستانی در باب این موضوعات و کمبودهای ابزاری در زمینه تولید نسبت داد و البته به سبب همین کمبود اسباب، خرده نگرفت بر این گرایش کم رنگ و سیرسکونی تولیدات نمایشی از این دست. به علاوه چنانچه ترجیح کم و بیشی نیز درکار باشد رفع نیاز با خیل انبوهی از محصولات پذیرفتنی غیروطنی شدنی است که غنای تکنیکی و داستانی را توامان داراست. در این میان اگرچه برآیند داشته های آن ورآبی و نداشته های ما در موضوع این آثار در گذر سالها سبب کم تجربگی سینما و تلویزیون در قالب تخیلی یا ماورایی و البته تولید آثاری تحویل گرفته نشده منجر گشته است، اما تجربه حکایت از این دارد که قلیل آثار ساختارمند و پرداخت شده نیز بوده که در مقیاس توان داخلی مقبول نظر و رای مخاطب افتاده است.
در چنین شرایطی و در روزهای تکامل و قدرت افزایی چشمگیر محصولات هالیوودی در قالب تخیلی و در مقابلش کاهش سرمایه گذرای و ریسک پذیری در این زمینه در سینمای ایران، تلویزیون اما در دوره ای چند ساله سراغ این شکل روایی و به نوعی میانبرگونه در طرح مضامین حساس اخلاقی و دینی رفت. رویکردی مثبت و تاحدودی غافلگیرکننده در سریال های ماه رمضان و منجر به تولید آثاری موفق در انتقال مفاهیم دینی که متاسفانه دچار آفت تکرار و پس از حیاتی کوتاه، به یکباره کنار گذاشته شد. بدین سان مجموعه های نمایشی با ساختار تخیلی و ماورایی که می توانست تا سالها خوراک سریال های موفقی باشد، گرفتار سرنوشت بسیاری از رویکردهای گذرا و غیرمتعادل تولید بی درنگ، به ناگاه به مرحله دلزدگی و توقف و نهایتا درهای خروج رسید. شروع پرجلوه ی تولید آثار ماورایی به سان تولید دوره ای و بی تناسب آثار کمدی یا اجتماعی و حتی اکشن در دهه های گذشته در سینمای ایران روی تعادل را به خود ندید تا همچون تب های زود به عرق نشسته، این قالب روایی نیز به خاطره رمضانی دور و دورترشده مخاطب تبدیل گردد. حال اینکه به علت تازگی نظرگاه و تفاوت لحن، اغلب خوب دیده و پسندیده شد، اما حالا دیگر سهمی از آثار رمضانی ندارد و فرا رسیدن دوباره این ماه شاید فرصت مغتنمی باشد، برای مروری اجمالی و تجدید خاطره یا حتی ترغیب برای احیای آثاری از این جنس که زمانی رونق رمضانی تلویزیون بودند.

کمکم کن
برای اولین بار تلویزیون عرصه را برای فضاهای کمتر کار شده داستانی ماورائی فراهم کرد تا سلیقه مخاطبی که پیشتر به پاداش و عقاب دنیایی اعمال خوگرفته بود، دریچه ای متفاوت و تاثیرگذاری از تجسم اعمال به رویش گشوده شود. قاسم جعفری سازنده آثار موفق تلویزیونی آن روزها، خطر این پاگشایی محتوایی و موضع گیری های احتمالی آینده را به جان خرید تا سریالی به مرحله تولید برسد که در سال های آینده رهروان بسیاری نیز یافت. کمکم کن به مدد قصه و روایتی تازه در موضوعی متافیزیکی و به مدد رویای جوان در کمارفته قدم اول را محکم برداشت. جوان آلوده به گناه و از کما بازگشته، مسئول حلالیت طلبی از هم اتاقی های بیمارستانی اش می شود که در برزخ اعمال ناصحیح گرفتارند. بازخورد های اولیه  نشان از موثر افتادن نیت و هدف سریال می داد. چرا که سرگذشت آدمهای در اسارات عقوبت گناه از جنس همان داستان های عبرت آموز و کنجکاو کننده ای بود که در خود مفاهیم نهفته اعتقادی و دینی بسیار داشت. از طرفی تماشای سرگذشت آدمها از انتها و در روزهای استیصال آنها، گیرا و چه بسا سهل تر از روایت آثاری شد که در شکل دادن سرانجام کاراکترهای شان به مشکل می خورند. کمکم کن البته به عنوان پیشگام، ضمن روایت خویش مسئول ایجاد آشنایی و رضایت مخاطب با موضوعی استفهامی و سوال برانگیز از عالم دیگر نیز بود که نظرگیر شدن سعی اش از پی پرسش های بی شمار در زمان پخش پیدا بود.

او یک فرشته بود
علیرضا افخمی به عنوان ناظر کیفی آثار پرمخاطب تلویزیونی و کارگردان سریال تب سرد در حالی مسئولیت کارگردانی اثری مناسبتی را عهده دار شد که شواهد رسانه ای قبل از پخش نشان از اثری توجه برانگیز نمی داد. نوع مواجهه ما با اثر در قسمتهای ابتدایی نیز در عین دادن کدهای اولیه، از جنس دیگر آثار معمول تلویزیونی بود. به عبارتی عادت ذهنی و انتظار اصولی، کمتر یا به نوعی اصلا سوی ابعاد ماورایی و حلول شیطان را نمی گرفت. رفته رفته اما سریال در مسیر هدف گذاری اش پیش رفت و به شیوه ای قطره چکانی همپای داستان، صورت ماورایی اش را نشان مخاطب داد. در این راه سریال با محور قرار دادن زندگی کسی که کبر و غروری بیجا ریشه گمراهی و فاصله گرفتنش از خود و ایمان واقعی است به بهترین نحو در معرض امتحان قرار گرفتن و همراهی اش با شیطان را به تصویر می کشد. حتی تا جایی پیش می رود که وجوه دلهره آمیز و کمتر کار شده در فراوانی موقعیت های پرتعلیق، با افزودن بر شوق مخاطب، پیگیری فرجام خواسته و ناخواسته شخصیت های ماجرا را هر قسمت بیشتر نیز کرد. او یک فرشته بود نهایتا با تکیه بر عناصر ماورایی نو و مقبول، تبدیل شد به یکی از آثار مثال زدنی در باب مضامین قرآنی و دینی.

آخرین گناه
تجسم اعمال از طریق چشمان برزخی بستر اصلی داستان آخرین گناه بود. موضوعی که راه می داد برای طرح انواع و اقسام قصه ها و مضامین اخلاقی و انسانی. داستان اثر هم به نوعی با سوار شدن بر عامل چشمان برزخی و مانور روی دامنه تاثیرات آن بنیان گذاری می شود و روایتگر سهم بردن نابجا و ناخواسته فردی از چشمان برزخی برای برآوردن تمنای دنیایی گروهی دیگر است. در حالیکه بالقوگی بستر سواستفاده از این چشمان، آخرین گناه را مهیای رهنمون شدن سوی ارائه درون مایه ای دینی و جذاب می کرد، اما متاسفانه در نبود انسجام داستانی، استفاده بیش از اندازه و ابزاری از تم اصلی، نامفهوم گشتن حرف و نیت اثر و خارج شدنش از مسیر اصلی را منجر می گردد. پیامدش نیز هدر رفتن مضمون بکری است که می توانست آخرین گناه را در دسته آثار مانای رمضانی قرار دهد، اگر سریال پرداختی قوام یافته تر در قالب داستانی تامل برانگیزتر را ارائه می کرد. آخرین گناه نهایتا اگرچه به علت تازگی سوژه همراهی ایجاد کرد اما روایت پراکنده و اصرار بر نمایش پرتنوع از تجسم اعمال گناهکاران، سویه نابسامانی ساختاری را در آن جلوه گر کرد.

اغما
اغما به عنوان یکی از نقاط عطف و تحول آفرین در مسیر کارگردانی سیروس مقدم با استمداد از عوالم ماورا دوباره راوی هم زیستی انسان و شیطانی اینبار در جامه دوست شد.   تلاش سریال نیز ارائه منظری تازه از فریفتگی ابلیس و غفلت انسانی با چاشنی همیشگی این آثار بود. با این تفاوت که روایت هوشمندانه اثر کدهای داستانی اش را بر طبق دانسته های تماشاگر او یک فرشته بود و برپایه دامن زدن بر گمانه زنی های ما در جستجوی کیستی شیطان استوار ساخت و خوب بیننده را تا نیمه های اثر، در برزخ وجود و عدمش نگاه داشت. همچون بهزاد او یک فرشته بود و حاج فتوحی میوه ممنوعه، سقوط ایمانی دکتر پژوهان نیز از یک لغزش زبانی و قلبی آغاز گشت و او را تا مرزهای تسلیم شدن محض شیطان برد. اولین عامل ایجاد پایبندی در مخاطب را نیز  عمل موفق آمیز دکتر پژوهان با یاری غیرعادی الیاس رقم زد. حساسیت ها از اینجا بالا گرفت و افزون نیز شد وقتی همراهی دکتر و الیاس در روندی غیرعادی شفایافتگان دیگری هم پیدا کرد. سیر اتفاقات اثر اما با اعلام نقاب انسانی شیطان ابعاد تازه ای پیدا کرد و روایت اثر مسیر حساسیت زایی را به سوی رهایی دکتر از بند شیطان هدایت کرد. تمهیدات روایی و حرکت سریال روی لبه تیز واقعیت و خیال به اضافه روایت در بستری دلهره آمیز در نهایت جانب معنوی اغما را تضعیف نکرد تا اثری شکل بگیرد که نصایح اخلاقی و اعتقادی مستتر تا جذابیت های پیگیر کننده را توامان داراست. اغما نیز به واسطه نکات مثبت روایی و داستانی پیوست به جمع آثار به یادماندنی رمضان تلویزیون.  

روز حسرت
توفیق اغما و بستر بهینه فضاهای ماورایی برای طرح بسیاری از هنجارها و ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی موجب شد تا سیروس مقدم اینبار از زاویه ای دیگر ره یافتی ارائه دهد برای برون رفت از پیله های دنیایی و مادی و همچنین رهایی از اعمالی با سرانجام حسرت. در اینجا رویای صادقه مجالی می شود برای بیان قصه ی غفلت انسان و نهیب کردار غلط. همچنانکه از پهلویش نمایش خودفریبی و غرقه گشتن در دنیای مادی تلنگری می زند به چگونگی خروج از مسیر حق و حقیقت. پدری در اسارت بی خبری، مادری در مقام منادی ایمان و آگاهی به همراه فرزند ناخلفی غوطه ور در رفتارهای پنهان کارانه از مجریان قصه ای هستند که مدح و تبلیغ دانایی و پرهیزکاری را سرلوحه خویش قرار می دهد. از این منظر سرگشتگی، ایمان و گناه آلودگی به عنوان سه ضلع شخصیتی سریال و از ارکان اصلی بیان چاه و چاره اش در راه اعطای قدرت تمیزدهی به مخاطب هستند. شخصیتهایی که در عین توجه برانگیز بودن و به قرار گرفتن در خدمت مفاهیم اثر، عامل موازنه پیام آموزگاری و بیم دهی در باب رفتارهای انسانی نیز بودند. روز حسرت از دل فضای پررنگ معنوی و اخلاقی اش که سایه ماورایی اش نیز تا حدودی رنگ و بوی تکرار دارد، توفیق گریزهای فراوان به موضوعات اجتماعی روز را هم پیدا می کند و به واسطه این مجرای داستانی عرضه کمال یافته تری داشته و راه می یابد به ذائقه پیگیرانه مخاطب.       

ملکوت
همراهی فرشته و انسانی در حال احتضار، جریان محتوایی غالب اثر است و محمد رضا آهنج این مبنای حرکتی را واسطه می گیرد برای توصیف زشت و زیبای افعال انسانی. حال اینکه نمایش عالم ملکوتی برزخ و فرشته ناظر بر اعمال شاید از عوامل لازم برای دستاوردی ارزشمند باشد اما نه در فقدان عنصر تناسب و پرداخت داستانی. ملکوت با سیاق آشنای داستان های ماورائی در اینجا مروری موعظه گون می کند کرده و ناکرده فردی که اتفاق تصادف او را در آستانه مرگ و کوتاهی دستش از دنیایی قرار می دهد که سودجویی و تفرعن نزدیکان به آن چنگ انداخته است. بنای روایت روی پایه های ارتباط غیرجسمانی مرد با فرشته ای که قرار است پرده از اشتباهاتش بگشاید و منجی نامه اعمالش گردد اما در روندی ایستا، جنبه تصنع اش چنان پررنگ می گردد که جلوه های ویژه کامپیوتری نیز تنها بر شدت ضعف هایش می افزاید. نهایتا آسیب متنی و محتوای، دستاورد و جلوه بروز یافته از سریالی بود که طرح ابتدایی پرقوتی داشت.
 
پنجمین خورشید
سربلند ساختن آثاری چون او یک فرشته بود و زیرزمین، بها و بهانه محکمی بود برای کارگردانی پنجمین خورشید توسط علیرضا افخمی تا دوباره با تکیه بر دنیای ماورالطبیعه و البته اینجا از حیث بن مایه فانتزی نگاهی داشته باشد بر چگونگی تاثیر انتخاب و اختیار بر زندگی. در پنجمین خورشید، یک کتبه با قابلیت عبور از زمان محور مهم شکل گیری و بسط داستان اثر است. در واقع این عامل موتور محرکه ایست برای روایت زندگی شخصی که آگاهی از آینده او را متمایل به رقم زدن آتیه ای محتوم و دست ساز از جنس آرامش برای خانواده اش می کند. مانور سریال روی گذشته و آینده ای غیر منفک از دیگری و البته در راستای نمایش غیرممکن بودن دست بردن در جز جز تقدیر آدمی از نقاط قابل اتکای پنجمین خورشید گشت.   چنانکه سریال در راستای ایجاد فهم قدردانی از حال و گرفتن منطقی ترین تصمیم ها برای حصول بهترین احوال ها در آینده نیز تلاشی بهینه می کند. کوشش سریال در باب موضوعات مورد اشاره و القای درست آن البته بی اشکال هم نیست و ایرادات معنایی و ساختاری تبیین تصویری مضامین مورد هدف اثر را در لحظاتی دچار اشکال می کند. پنجمین خورشید نهایتا در سایه عوامل مختلف دیده شد و حسن ختامی قانع کننده نیز پوششی گشت بر نقطه ضعف های ریز و درشتش در ارائه توامان فضایی فانتزی و خیالی در دل واقعیت.

پنج کیلومتر تا بهشت
آخرین اثر مناسبتی و رمضانی علیرضا افخمی نیز اثری در حال و هوائی ماورایی و محصول داستان همراهی دو روح با عقبه ای متفاوت است که یکی در پی بازگشت به دنیا و دیگری ترک توام با آرامش از این جهان است. سریال از درون سرشت پاک انسانی که سوء قصد او را تا مرزهای دنیایی دیگر برده، پلی می زند به تحول بنیادین و همواری راه توبه در دیگران و همچنین راه داستانی می یابد به خوابهای نجات بخش صادقه انسان. ترسیم ماجرای کلی اثر حول محور تعلیق مرگ و زندگی اما تنها کفاف بخشی از جذابیت های اثر را می دهد و اطناب بخشیدن به قصه و به درازا کشیدن غیرملزومش، تقریبا روایت را از نیمه فرسوده کرده و از رمق می اندازد. سریال البته به سبب نوگرایی مضمونی و نگاه دغدغه مند از این امتیاز برخوردار است که سرنوشت شخصیت هایش را آنچنان مهم جلوه دهد که عدم پیگیری اش کار راحتی نباشد.

سقوط یک فرشته
انتظار و کنجکاوی بسیاری ایجاد شده بود بر سر تماشای اثری با موضوعی دینی توسط کارگردانی چون بهرام بهرامیان که کارنامه ای متشکل از تجربه های متفاوت را پشت سر گذاشته بود. سریال در باب محتوا نزدیک دیگر آثار ماورایی رمضان های گذشته و در اجرا بسیار پرشباهت با اثر سینمایی بهرامیان در ژانر وحشت یعنی آل بود. سویه پررنگ و وحشت آفرین اثر نیز ناشی از تمرکز صورت پذیرفته روی علامت سوال قرار دادن بر واقعیت های عینی و عدم قطعیتی است که در کنارش موجودیت بخشیدن پرتعداد به عناصر شیطانی را نیز داراست. روایت کلی اثر همچون آثاری از این دست، روی موضوع حلول شیطان و چگونگی نیروی ستیزه جویش در راه رخنه کردن در درون مومنین واقعی و فریفتگی افراد سست ایمان بنیان نهاده می شود. سعی سریال هم در حضور قطب های شخصیتی، وام گرفتن از رخداد ها و ناهنجارهای اجتماعی برای نمایش راههای فریب شیطان و همچنین تاثیرگذرای اخلاقی و ایمانی است. سقوط یک فرشته با روایتی تا حدودی چندپهلو و گاه نا متمرکز، در عین برتری و چربش قوت ها بر ضعف هایش، سرانجامی بود بر حضور زودگذر استمداد از ماورا برای نمایش ارزشهای دینی و اعتقادی در ساخت سریال رمضانی.
*حسن حق حقیقی

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.