یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۷:۱۵

بی‌قوارگی افسارگسیخته «تیغ و ترمه»؛

شاخصی معتبر از برای تایید بازنشسنگی آقای کارگردان

کیومرث پوراحمد در نشست خبری فیلم سینمایی « بن بست وثوق»

سینماپرس: «تیغ و ترمه» نشان می‌دهد در این دوره آفت‌زده سینمای ایران در توهین به شعور مخاطب فیلم‌های درام نیز به فیلم‌های شبه‌کمدی تنه می‌زنند.

به گزارش سینماپرس، انگار فیلم «تیغ و ترمه» برای اکران آنلاین تغییراتی داشته و تدوین مجدد شده است، اما این فیلم همچنان در دسته آثار فاجعه‌بار سینمای ایران قرار می‌گیرد و چه خوب در اکران آنلاین این مسئله خود را نشان داد چراکه اساساً «تیغ و ترمه» با یک فیلم سینمایی ضعیف هم فاصله زیادی دارد، به همین دلیل این فیلم برای پرده سینما وصله‌ای ناجور بود. این فیلم برای اولین بار در جشنواره فیلم فجر سال ۹۷ به نمایش درآمد و آن زمان هم با واکنش‌های منفی منتقدان و حتی تماشاگران عادی مواجه شد. اگر نام کیومرث پوراحمد را به عنوان کارگردان از فیلم جدا کنیم، انگار «تیغ و ترمه» حاصل تجربیات یک دانشجوی سال اولی سینما بوده است، بنابراین در وهله اول مخاطب که پوراحمد را با فیلم‌های «شب یلدا» و «اتوبوس شب» می‌شناسد، نمی‌تواند باور کند او با تمام تجربیاتِ محتوایی و اجرایی‌اش اثری مثل تیغ و ترمه را ساخته است. این فیلم در مرحله اول به دلیل نگارش ابتدایی‌اش در فیلمنامه دچار ضعف‌های فاحشی شده، اما بهتر است بگوییم کدام فیلمنامه؟ به‌نظر می‌رسد پوراحمد با یک طرح چند خطی سراغ ساخت این فیلم رفته است، البته که پوراحمد متن را بر اساس یک رمان ایرانی نوشته، اما واقعاً اگر پوراحمد به آن رمان وفادار بوده پس حتماً انتخاب رمان برای خلق یک فیلمنامه به کل اشتباه بوده است. «تیغ و ترمه» فاقدِ خط روایی و کلیت است.

کاراکترهای فیلم بی‌هویت و الکن و اساساً مستهجن در فضایی مبتذل، نارس و عقیم مانده‌اند و آنچه می‌بینیم به صورت نصفه‌ونیمه به شکلی فاجعه‌بار شکل گرفته است، بنابراین با اثری روبه‌رو هستیم که نمی‌تواند مسیر مشخصی را طی کند چراکه تعدد موقعیت‌ها نه تنها غیرواقعی هستند بلکه محوریت اصلی فیلم به دلیل عدم‌پرداخت در شخصیت‌سازی گم مانده است، ماجرای ترمه با شوهرش امیر از یک سو و بازگشت مادرش به ایران و ایجاد موقعیت دعوای خانوادگی و درگیری ترمه بر سر موضوع چگونگی مرگ پدرش به هیچ وجه در چارچوب خاص و سرراستی روایت نشده است. آنچه در فیلم می‌بینیم ایجاد رابطه‌های غیرمرسوم و مستهجن است که انگار فیلمساز قصد داشته این رابطه‌ها را پررنگ کند، به طور مثال خیانت امیر به ترمه و معلوم‌الحال بودن لی‌لی مادرِ ترمه وصله‌ای غیردراماتیک به اثر است، به همین دلیل باورپذیری خط روایی و ایجاد موقعیت‌ها برای مخاطب دور از ذهن است، به عنوان مثال چند سکانس را می‌توان به یاد آورد که به لحاظ محتوایی و البته ساختاری تا چه اندازه ضعف دارند: سکانسی که ترمه با امیر به قبرستان می‌رود، نماهای اضافی و خلسه و رؤیای ترمه و حضور پدرش بیشتر از آنکه سوررئال‌گونه باشد، خنده‌دار شده است. در همان قبرستان نماهایی کارت‌پستالی می‌بینیم که منطق آن مشخص نیست، فلاش‌بک‌ها که باعث یادآوری کودکی ترمه می‌شوند به شدت ضعیف و البته بی‌کارکرد است، یک سکانس بعد از مشاجره لی‌لی در خانه جهان با اینکه لی‌لی از اتفاق‌های پیش آمده عصبانی شده، اما خیلی راحت در کوچه با امیر بگو بخند می‌کند، البته که این چند مثال بخشی از ضعف‌های فیلم است چراکه در چیدمان گفتگوها میان گلاره و ترمه در مترو هم مشکل ساختاری و محتوایی وجود دارد. گلاره به ترمه از قصد ایجاد رابطه امیر با خودش می‌گوید، سکانس بعد آن‌ها خانه امیر را آتش می‌زنند و باز در سکانس بعد در مترو هستند، حتی فیلمساز به خودش زحمت نداده که محیط را بعد از یک سکانس بین آن تغییر بدهد، اضافه کنید که میزانسن در گفتگوها به چه اندازه ابتدایی است؛ مثل سکانس برملا شدن قضیه عشقِ جهان به لی‌لی که از زبان جهان می‌شنویم یا سکانس دستشویی فرودگاه، دیالوگ‌هایی که در آن سکانس میان لی‌لی و ترمه رد و بدل می‌شود، آنقدر کلیشه‌ای و ساختار به طور عجیبی ساده‌انگارانه است که وقتی ترمه سرِ مادرش را داخل توالت فرنگی می‌کند، فقط دهن‌مان باز می‌ماند! این حجم از نابلدی در اجرا آن هم با کارگردانی مثل پوراحمد قابل هضم نیست. ضعف اساسی در این فیلم تک بعدی بودن یا سطحی بودن داستان است، به طوری که به هیچ وجه اوج و فرودی در اثر دیده نمی‌شود، معنی گره‌افکنی و گره‌گشایی در این فیلم تغییر کرده است. ما با واکنش‌های یک دختر جوان مواجهیم که اساساً نمی‌تواند داستان را جلو ببرد که قطعاً به دلیل بازی ضعیف بازیگرش است که در دیالوگ‌گویی معمولی هم مشکل دارد. «تیغ و ترمه» اثری ضداخلاق و ضد عرف است که بی‌بندوباری را گسترش می‌دهد؛ اقرارِ جهان به ترمه درباره میزان عشقش به لی‌لی و تعریف او از خیانت لی‌لی به شوهرش ترویج ولنگاری است، اضافه کنید که نشان دادن نوشیدن الکل و رابطه‌های نامشروع آنقدر برای فیلمساز مهم بوده که یادش می‌رود فیلمش نمی‌تواند پیام منسجمی را به مخاطب انتقال دهد، یعنی فیلمساز تابوشکنی می‌کند و خیانت را ساده‌انگارانه فارغ از عاقبت دردناک به مخاطب نشان می‌دهد این شکل از بی‌توجهی به مسائل انسانی یا شرعی و عرفی می‌تواند به شدت ترسناک و فاجعه‌آفرین باشد.

«تیغ و ترمه» نشان می‌دهد در این دوره آفت‌زده سینمای ایران تنها فیلم‌های کمدی مبتذل نیستند بلکه فیلم‌های درام هم می‌توانند به شعور مخاطب توهین کنند و باعث گسترش ابتذال شبه‌روشنفکری شوند. «تیغ و ترمه» از لحاظ کارگردانی هم نمی‌تواند فیلم قابل قبولی باشد. نماهای تلویزیونی، کادرهای بی‌منطق و شلخته و کات‌های ابتدایی از نکات منفی این اثر است، اضافه کنید که در «تیغ و ترمه» یک بازی مورد قبول یافت نمی‌شود. لاله اسکندری که در سریال‌هایی مثل «خاک سرخ» یا «رقص پرواز» بازی کرده و درخشیده است در این فیلم آنقدر ضعیف ایفای نقش می‌کند که برای ما باورپذیر نیست، او حتی در دیالوگ‌گویی هم ضعف اساسی دارد و همانطور که گفته شد دیبا زاهدی شرایط بازی در نقش ترمه را نداشته و حتی نمی‌تواند در بعضی از سکانس‌ها اکت‌های مورد نظر را بروز بدهد، انگار پوراحمد نتوانسته از او که مهم‌ترین کاراکتر فیلم است بازی بگیرد. قطعاً زمانی که فیلمنامه‌ای وجود نداشته باشد تاثیر منفی بر اجرا کاملاً بدیهی است، اما باز هم متذکر می‌شوم که چرا چنین اثری باید ساخته شود؟ آیا کلیت «تیغ و ترمه» توهین به سینما و شعور مخاطب نیست؟

قطعاً باید تحلیل و بررسی شود که چرا فیلمسازان میانسال سینمای ایران نمی‌توانند آثار قابل توجهی بسازند؟ اساساً از یک سنی به بعد از نبوغ آن‌ها در ایده‌پروری و اجرا کاسته می‌شود و این می‌تواند تبدیل به یک ضعف عمومی رایج در سینمای ایران شود.

*جوان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.