دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۴

نقدی بر نمایش «گُرگاس‌ها» به بهانه حضور در تمام ایام جشنواره تئاتر فجر

سالاد و ملغمه‌ای از جوک و مانیفست سیاسی در سالن اصلی تئاتر شهر

گرگاس ها

سینماپرس: نمایش «گُرگاس‌ها یا روز به خیر آقای وزیر» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی از تولیدات گروه نمایش «شایا» است. نمایشی که سالن اصلی تئاتر شهر را در اختیار خود گرفته و قرار است تا در طول مدت برگزاری سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر، به صورت انحصاری در این سالن اجرا داشته باشد.

شمس الدین حمیدیان/ نمایش «گُرگاس‌ها یا روز به خیر آقای وزیر» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی از تولیدات گروه نمایش «شایا» است. نمایشی که سالن اصلی تئاتر شهر را در اختیار خود گرفته و قرار است تا در طول مدت برگزاری سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر، به صورت انحصاری در این سالن اجرا داشته باشد.



نمایش «گُرگاس‌ها یا روز به خیر آقای وزیر» اثری است که با ژست‌های منورالفکرانه و گونه تفکرات چپ شکل گرفته در فضای دانشگاه آزاد! سعی دارد تا انگارههای سوسیالیسم و تحمیل قدرت را با مسائل روز کشور پیوند زده و با منگنه کردن روایت خود در یک برهه تاریخی دهه ۲۰، به شیوه جامعه‌شناسی ضدکلاسیک، شرایط کنونی جامعه را هجو و نقد و یا به تعبیر جماعت منورالفکر، پاتولوژی نماید و از این جهت است که مبتنی بر کلیشهای رایج، به بحث دوگانه کاذب «آرمان» و «واقعیت» متمسک شده و معتقد است که هیچ راه برون رفتی از معضلات ریز و درشت جامعه نیست، زیرا مطابق با دیالوگ کارمند نمایش: «مردم فاسد، نیاز به مسئولان فاسد دارند!». نمایشی که نه در صدد پاسخ به این پرسش که چرا وضع مملکت چنین است؟ یا چه خواهد شد؟ بلکه در فحوای خود، متضمن نوعی ناتورالیسم و ترسیم بُنبست نسلی است با این مضمون که «همین که هست!»  و در نتیجه نوعی‌ انقطاع تاریخی و هویت را به مخاطب نمایش حقنه مینماید.


«گُرگاس‌ها» داستان مردی است که در سال ۱۳۱۷ برای منصب وزارت دارایی از طرف رئیس جمهور انتخاب می‌شود. او که ژستی اصلاح طلبی دارد، می‌داند بسیاری از مسئولان و سازمان‌ها در فساد، اختلاس و پولشویی گسترده کشور دست دارند. پس اعلام می‌کند که بی‌هیچ ملاحظه‌ای قصد پاک‌سازی و اصلاحات دارد. از همین رو دیگران با تهدید، تطمیع و تزویر سعی می‌کنند او را از خواسته و هدفش دور کنند، اما او با عزمی راسخ قصد دارد مفسدان و رشوه بگیران، از جمله رئیس شهربانی و وزیر آموزش و پرورش و یکی از کارمندان (به قول نمایش، کارمند دون پایه) را مجازات کند.

وزیر دارایی، با موانع و کارشکنی‌هایی که در طول اصلاحات مواجه می‌شود، اما همه را خلع منصب می‌کند زیرا در می‌یابد ریشه این فسادهای گسترده به جای دیگری یعنی بانک سوئیس بازمی‌گردد که وزرا در آنجا حساب شخصی دارند. خانم وزیر آموزش، به اسم ارتقا جایگاه معلمان و دانش آموزان، بودجه گرفته است اما آنها را به حساب شخصی خود در بانک سوئیس ریخته است و وقتی با مواضع سفت آقای وزیر مواجه می‌شود، به فمینیسم و حقوق ضایع شده زنان پناه می‌برد و با چند شعر و مانیفست، همسر وزیر را به شخصی ستیزه جو بر ضد مردان تبدیل می‌کند تا بدین نحو بتواند از وزیر مثلاً سنتی انتقام تاریخی بگیرد. اما آقای وزیر، محکم‌تر و مبریتر از آن است که اتهامات و دسیسه‌ها در مورد او جواب بدهد و ظاهراً هیچ نقطه ضعفی ندارد، اما همسرش لو می‌دهد که او به کره بادام زمینی علاقه زیادی دارد.

البته تطمیع و مجیزگویی‌های رئیس شهربانی و دلبری‌های زن وزیر، نسبت به وزیر دارایی جواب نمی‌دهد و آنها ترجیح می‌دهند وزیر را تهدید کنند، اما تهدید هم جواب نمی‌دهد. نهایتاً تصمیم می‌گیرند با منحرف کردن ذهن همسر وزیر، مجابش کنند که از حکم بازداشت آنها صرف نظر کند. همسر وزیر، زنی که با اختلاس و تجملات و رشوه گرفتن مخالف است. آقای وزیر با اختیارات تامی که از سوی رئیس‌جمهور دریافت کرده به سوئیس می‌رود اما رئیس بانک آنجا که یک خانم است، حاضر به همکاری نیست.



حضور «پیشکار» در نمایش «گُرگاس‌ها» به عنوان شخصی که مدعی است به خاک رفتن ۱۶ وزیر را در ۱۶ سال دیده است و همچنین مدعی است که به صورت عام المنفعه و برای ملت کار می‌کند اما درواقع مظهر دیوان سالاری نظام قدیم و ناکارآمدی سیستم جدید است که با لودگی‌ها و طنزش، این ناکامی را توی ذوق میزند. متلک به نظام و آزادی بیان، خوانندگی زنان، شورش مردم، مسئولان نان به نرخ روز خور و... از زیر تیغ او جا نمی‌ماند! البته در این میان، یک خبرنگار و عکاسی حضور دارد که هرچند ابتدا به ژورنالیسم زرد گرایش دارد، اما ترجیح می‌دهد به بازنمایی حقیقت روی بیاورد. افتتاحیه پرشور نمایش با سر خوردن از سرسره و دیالوگ‌هایی که با چاشنی اروتیک همراه شده، همگی تداعی‌گر این است که مخاطب خسته، مجذوب جادوی مذموم پوپولیسم رسانه‌ای ویژه‌ای شده است، اما این نمایش، نسخه ویژه‌ای برای مخاطب ندارد مگر همان  دم غنیمتی و بلاتکلیفی!




نمایش «گُرگاس‌ها یا روز به خیر آقای وزیر» هرچند یک کُمدی پُست مدرن محسوب نمی‌شود و اثری است که منطق و روایت دارد؛ اما در مجموع ملغمه‌ای از جوک و مانیفست و اکت‌های گلدرشت و پرخاش گر است که ارزش های هنری و تئاتری ندارد و حتی در مقاطعی به سمت استیج کمدی و استنداپ سوق پیدا می کند. در این میان هرچند بازی آقای وزیر، به سمت یک رئالیست فوق العاده مبدل گردیده؛ اما بازیگران تکنیک فاصله گذاری برشت را رعایت نکرده و سیستم استانیسلاوسکی را پیروی می‌کنند و از این رو نمایش به یک سالاد انسانی و صورتک‌ های سخنگو تبدیل شده که فقط قصه واحد آن موجب می شود تا مخاطب بتواند مدت زمان طولانی اثر را تحمل نموده و ۱۰۰ دقیقه به تماشای نمایش بنشیند.


«گُرگاس‌ها» به سبب نوع ادبیات و چینمان، نمایشی است که به ضد خود عمل نموده و هرچند درصدد « احمق پنداشتن مخاطب نیست» و با یک «این همانی» قصد دارد تا به مسائل روز سیاسی کشور و وعده و وعیدهای رئیس جمهور فعلی ایران بپردازد و ...؛ اما به آن دلیل که جنس کُمدی این نمایش از سنخ «هجو» است؛ در نهایت سبب میشود تا مخاطب به خودش و کشور و سیاست‌های خودش بخندد! از این منظر است که «گُرگاس‌ها» هیچ چیز برای تفکر ندارد و صرفاً انبوهی از جلف‌بازی‌ها و متلک‌های اروتیک و سیاسی را پرتاب کرده و به همین سبب است که در این نمایش، جنسی از طنز گزنده، با پایان بلاتکلیف پدید آمده است.



«گُرگاس‌ها» نه منطق روایی خاصی می‌خواهد و نه استدلال و نه تعلیق، و بیشتر شبیه سریالهای طنز نود قسمتی شبانه است که هر اتفاقی می‌تواند در این دنیای ناساخته، اتفاق بیفتد و هر چیزی می‌تواند دنبال چیز دیگری قرار بگیرد و غافلگیری را رقم بزند و ...؛ بنابراین تا صدسال دیگر هم می‌توان چنین آثاری ساخت! و در این میان شاید تنها خاصیت چنین نمایش‌هایی این است که مخاطب ایرانی که یک روز کاری‌اش را با دردسرهای مختلفی سرکرده، صرفاً در یک خلسهی قرین طنز فرو برود و خستگی‌هایش کاهش یابد! نمایشهایی که تدریجا مخاطب خود را ایجاد می‌کند و پدیدآورندگان آن، عموما  با نوعی نگاه کاسبکارانه به مقوله هنر؛ معیشت خویش را بر هر امر دیگری مقدم می‌دانند و از این جهت برای وقت مخاطبان خود ارزش قائل نبوده و سعی می‌کنند تا ضعف قصه و فیلم‌نامه خود را پشت همان شوخی‌های فواره‌ای و نیش‌دار پنهان سازند تا نمایش در همان مضحکه خلاصه بشود


.


پُرواضح است که «گُرگاس‌ها» مشق کُمدی صامت را انجام نداده است و ترجیح می‌دهد تا به‌جای طراحی شخصیت و موقعیت کمدی، راحت‌ترین گزینه را انتخاب نموده و به سراغ دیالوگ‌نویسی‌هایی از جنس متلک سیاسی و با ادبیات جنسی و قوارههای اروتیک برود. دیالوگ‌هایی که هیچ حد و مرزی را از برای کلام نمی‌شناسد و هر لفظ قبیح و یا حتی مستهجنی که بر قلم وِل می‌شود را بر زبان کاراکترها جاری می‌سازد و در عین حال توجّه به علم فیزیولوژی، مخالفت با قراردادهای اخلاقی و باورهای مذهبی، سخن گفتن از زشتی‌ها و فجایع با جزییات، شکستن حرمت کاذب کلمات و مفاهیم، عشق به‌عنوان یک نیاز جسمانی، فقدان زیبایی‌ها و عشق و محبت، نادیده گرفتن جنبه متعالی روح و... به وجوه اصلی این نمایش مبدل گردیده است. نمایشی که متاسفانه به سبب عدم تدبیر مناسب متولیان سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر توانسته تا با اجرای ممتد در سالن اصلی تئاتر شهر، به عنوان پیشانی و مُعرف این دوره از جشنواره قرار گیرد.



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.