چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۱

ضرورت نگاه جدی به تهاجمات فرهنگی در حوزه سینما

۳۰۰ ، داعش و بی‌ربطی نهادهای فرهنگی ایران/ خواب‌زدگان مانده در طوفان چه می‌کنند؟!

داعش-فیلم 300

سینماپرس: علی اکبر عبدالعلی زاده/ در برابر هجمه صریح فرهنگی هالیوود، ما همچنان در غفلت مکرر، همچون خواب زدگان مانده در طوفانیم و به جای تمسک و اعتماد به منابع فرهنگی و داستان های تاریخی و اسطوره ای و نیز بزرگان فرهنگی مان به عنوان ابتکار عمل، دائما درباره شاید ها و اما و اگرها سخن می گوییم .

می گویند ایران روزگاری نه  چندان دور سروری دنیا را داشت و کاروان سالار تاریخ تمدن جهان بود، چنانچه زبان تجاری دنیا پارسی سغدی بود ومروج و گسترش دهنده ادیان و جهان بینی های مختلف در دنیا، از صدور آئین بودا به شرق دور تا گسترش اسلام در کشورها شرقی و غربی، ایران بود و بس. تا جایی که نقش ایران را در تاریخ تمدن می توان در تعریف "جهان ایرانی" تا شمال افریقا و اسپانیا و شمال چین و سرحدات مصر جستجو کرد.

اما گویی این تمدن نقش آفرین در اثر تنگ نظری بدخواهان، مکر رقبای فرهنگی و پرخوری قجری، شبی حدود چهارصد سال پیش به خوابی ۱۰۰ ساله رفت، از دنیای پزشکی و علم و تجارت صنعت بریده شد و از خواب خوش، کیفور بود که ناگهان با سیلی جنگ روس بیدار شد و چشم بازنکرده فهمید قافله تاریخ رفته و او برجای مانده است، لباس و کفش زیر بغل زد و همانطور خواب زده در گرگ و میش به دنبال کاروان دوید!

همچنان که پلک های چسبیده اش را می مالید می خواست در کمترین زمان باز بر دنیا سروری کند ،ولی می دانست که خیلی عقب مانده و دیگر آن کنش گر وقایع بزرگ تاریخ نیست ، بنابراین از همان فاصله دور هر رفتاری که از کاروان رویت می شد را بکار می بست تا جبران مافات کند . عملی که دیگر عمقی نداشت و ایران را هر روز بیش از گذشته در رفتاری واکنشی خود غرق می کرد.از ماجرای ساخت خیابان لاله زار با آن ویترین ها و دکان های آنچنانی تا ورود سینماتوگراف و روش تحصیل غربی ، دیوان سالاری فرانسوی و جشن های پادشاهی و کشف حجاب و هزار تلاش خواب زده دیگرکه تنها پوسته تمدن غرب را جعل کرده بود وانتهایش شد " باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم تا پیشرفت کنیم" این دستور هم عمل شد ولی ایران نشد آن ایرانی که باید.

با پیروزی انقلاب اسلامی جایگاه سیاسی ایران ارتقاء یافت ولی علی رغم تمام تحولات بنیادی اجتماعی ، اقتصادی  و فرهنگی جامعه ایران ، این ماجرا هنوز هم گریبان این سرزمین و مردمانش را گرفته و در سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ ایرانی از ریز رفتار های فردی گرفته تا کلان تصمیمات کشوری ، مبتنی بر عمل واکنشی پیش می رویم. هنوز هم در بسیاری از رخدادهای سرنوشت ساز و گلوگاه های تعیین کننده تاریخ ناگهان صبح از خواب برمی خیزیم و با یک اتفاق ناشناخته مهم جهانی علیه ایران روبرو می شویم و می خواهیم تا ظهر نشده برایش نسخه بپیچیم و فن بدل آن را اجرا کنیم! غافل از اینکه رقبای ما از روزها و ماه های قبل طرح ها ریخته اند و نقشه ها کشیده اند  که برای هر واکنش ما چه اقدامی صورت دهند تا ما در بازی سیاست و اقتصاد و فرهنگ دو دوزه شویم و هر واکنش بعدی ما برای ما باخت و برای آن ها برد باشد . این وضعیت واکنشی را به فراخور موضوعات مختلف می توان بصورت مصداقی بررسی کرد و عمق بخشید که در یادداشت های آینده چنین خواهیم کرد ولی  در متن پیش رو قصد داریم به دو موضوع ظاهرا نامتجانس ولی واقعا مرتبط بپردازیم و با این معیار، رفتار خودمان را نسبت به آن بسنجیم.

فیلم 300

ابتدا نظری برچگونگی و چرایی تولید فیلم های زنجیره ای ۳۰۰ می افکنیم . مجموعه ای که اگرچه در سالهالی دور نیز مورد توجه سینماگران غربی بوده است ولی این بار به شکلی جدیدتر با تولید قسمت اول در سال ۲۰۰۶ کلید خورد و ما در ایران در هنگامه تبلیغات اکران جهانی فیلم با آن روبرو شدیم . جالب اینکه با وجود نهادهای فرهنگی عریض و طویل در کشور، اولین جرقهی اعلام خطر درباره این فیلم در  روزنامه ای نوپا خورد که تلاش می کرد سهم ویژه ای به فرهنگ بدهد. سئوال اول این بود که چرا ما به عنوان کشور هدف فیلم ،نمی توانیم این فیلم ها را در مرحله تولید رصد کنیم تا غافلگیر نشویم و سئوال بعدی این که فیلم ۳۰۰ چه نقش و جایگاهی در استراژی تهاجم فرهنگی غرب نسبت به ایران دارد؟

پاسخ سئوال اول که روشن بود و هست ؛ نهاد های فرهنگی ما آنچنان دچار روزمرگی هستند که اولویتی برای رصد اتفاقات فرهنگی و هنری همسو و یا مخالف کشور ندارند. حتی پس از آگاهی از رخداد، واکنشی در حد انتشار یک بیانیه دارند ،که گوش شنوایی در داخل کشور برایش پیدا نمی شود چه رسد به خارج از کشور!؟

 از طرفی بدلیل نبود برنامه استراتزیک فرهنگی و نبود ارتباط معنادار و ارگانیک میان نهادهای فرهنگی به عنوان عرصه متنی و بدتر از آن نبود ارتباط ارگانیک میان فرهنگ و نهاد های تصمیم ساز کلان کشور حتی نمی توانیم واکنش به جا و به موقعی داشته باشیم چه رسد به کنش گری و ابتکار عمل.

پاسخ سئوال بعدی را هم اهل نظر از دیدگاه های مختلف دادند . همین قلم جایگاه این فیلم را به عنوان مصداق سند سازی تاریخی در پروسه تحریف تاریخ مورد نظر ساموئل هانتینگتون نظریه پرداز و صاحب نظریه برخورد تمدن ها در مرحله تبدیل اسناد تاریخی از اسناد مکتوب به اسناد بصری به تفصیل بیان کرد.

علی رغم اینکه می دانیم بر اساس این نظریه، آمریکا تنها یک چیز برای نقش آفرینی در تاریخ تمدن جهان کم دارد و آن هم نداشتن نقشی  در تاریخ تمدن است که بصورت آشکار خیز گرفته تا در روندی ۵۰۰ ساله با تحریف تاریخ ردپای پررنگی در تاریخ تمدن برای خود جعل کند، این طرح را از سال ۱۹۸۵ بصورت جدی و در برنامه ای ارگانیک در سطوح و عرصه های مختلف سیاسی ،اجتماعی ، فرهنگی ، نظامی و ... به اجرا درآورده است ولی متاسفانه همچنان دست بر دست گذاشته ایم و در کنار گود وقایع معاصر، به تماشا نشسته ایم. هرچند که شاید در گذشته نزدیک طرح این بحث تئوری توطئه تلقی می شد اما امروز بر اساس عمل غرب خوشبختانه ازمرحله تئوری خارج شده و به توطئه ای جدی بدل گشته است.

هیچ از خود پرسیده ایم که طالبان دهه ۹۰ که هنوز به اقتدار نرسیده بود به چه دلیل مجسمه بودا را در بامیان تخریب کرد؟ چرا در یورش آمریکا به عراق با عنوان عملیات صحرا پس از سقوط هر شهر ،موزه های تاریخی توسط مردم وشبه نظامیان غارت می شد و اشیاء سرقت شده از دانشگاه ها و پژوهشکده های تاریخ در آمریکا سر در می آوردند؟ چرا دانشگاه ها و پژوهندگان آمریکایی همچنان که میانه دهه هفتاد میلادی در معبد زرتشت ایران کتیبه هایی به خط میخی جعل می کردند در افغانستان و عراق هم با جعل کتیبه مشغول خدمت به تاریخ نداشته خود هستند؟

 چرا این روند همچنان و همپایه اهمیت تسخیر میادین نفتی در یورش گروه های تکفیری و سلفی پیگیری می شود؟ روندی که گویی بیش از هر چیز ایران فرهنگی را هدف گرفته و قرار دارد این اسناد و اشیاء تاریخی را در پازل تحریف تاریخ تمدن به موقع و به جا در مکانی که طرح ۵۰۰ ساله جناب هانتینگتون ایده پردازش بود و پژوهشکده های آمریکایی به آن عینیت بخشیده اند رونمایی شود و نقش آمریکا در تاریخ را مستند سازی کند.

این همان مسیری است که در عرصه هنر بویژه سینما خروجی های قابل رویتی دارد . فیلم هایی که در ژانر های مختلف تاریخی ، علمی تخیلی ، درام ، هراس و پلیسی دو چیز را هدف گرفته اند جهان بینی ایرانی و جعل سند بصری برای تاریخی که در پایان ۵۰۰ سال پیش رو، دنیا را برای ساکنین زمان خود جور دیگری تفسیر می کند.

دلیلی روشن تر از سریال داستانی ۲۴ می خواهیم؟ سریالی که هر داستان از هفت داستان ۲۴ قسمتی  آن تهاجمی تمام قد به ایران است. مجموعه ای که  بر اساس دانش مدیریت ذهن بدون آن که حتی نامی از ایران در آن باشد پیام های روشنی را در مورد خطرناک بودن ، بحران ساز بودن و کانون شر معرفی کردن ایران برای ذهن مخاطب ارسال می کند.

ابوبکر بغدادی- فیلم 300

از این دست فیلم ها که ظاهرا خاورمیانه و در باطن جهان ایرانی را هدف گرفته بسیار است . روندی که از سال های ۱۹۸۵ کلید خورد و فیلم هایی چون خون آشام برام استوکر، سه گانه دلتا فورس  و... از اولین فرزندان آن بودند. گرچه فیلم های متعددی پیش از آن خاورمیانه را هدف گرفته بودند و رفته رفته این تولیدات به یورش تبدیل شد تا رسید به بزنگاه فیلم هایی چون اسکندر و۳۰۰ که هالیوود را وارد مرحله جدید تقابل آشکار کرد . از این پس در فیلم مستقیما به ایران پرداخته شد با این هدف که از طریق کلام و تصویر مغلطه ای به پا شود که در آن ایرانی و عرب به عنوان یک فرهنگ معرفی شده و جملگی بربر و وحشی خوانده شوند. این قطعه سینمایی پازلی است که قطعات دیگر آن در رسانه های خبری ، برنامه های اندیشه ای پیرامون تاریخ و فلسفه و عرصه های عملی و اجرایی چون دیپلماسی جهانی ، تحریم های آموزشی و دانشی و... تامین می شود و درانتها ایران تاریخی و فعلی  را مرکز شر و عامل بحران سازی معرفی می کند. 

این کلیات اشاره شد تا نکاتی از فیلم ۳۰۰ و وقایع منطقه خاورمیانه را در رویکرد مورد نظر ، مرور کنیم.

داستان  فیلم ۳۰۰ قسمت دو (خیزش یک امپراطوری) دنباله ای است بر قسمت اول و اتفاقات بعد از جنگ لئونیداس و سپاهیانش را با خشایار شاه در " ترموپیل "  در نبرد تاریخی " سالامیس " دنبال می کند.

پاک کردن این مقطع از تاریخ که برای تمدن غرب مایه سرافکندگی است از قرن ها قبل در دستور کار قرار گرفته چنانچه در جریان کتاب سوزی های بزرگ ایران اسناد مربوط به این مقطع نابود و ناپدید شده است این وقایع را در جرگه  هزاره های گمشده قرار داه است.

در این میان مهمترین منبع تاریخی موجود نوشته های هرودت مورخ و به تعبیر نگارنده دروغ پرداز بزرگ یونانی است که صد البته این روایت هم نمی تواند اهداف مورد نظر غرب را تامین کند بنابراین پایه تحریفات جدی تر قرا می گیرد.

در روایت هرودوت نبرد سالامیس بدون پیروزی طرفین ترک می شود. ضمن این که در میان انبوه اظهار نظرات موافق اسپهبدان ایرانی در  مورد لشگرکشی به " سالامیس " تنها فردی که مخالف این قضیه بود ، یکی از مشاورین زن شجاع پادشاه به نام " آرتمیس یکم کاریا "بود.

این زن یونانی الاصل در فیلم ۳۰۰ دستمایه ارسال چند پیام شده است . در طول فیلم تنها او رفتاری دور اندیش دارد ، اوست که خشایار شاه محافظه کار و گریان و ذلیل را پس از مرگ پدر به معامله با اهریمن می فرستد و او را به چهره مورد نظر سازندگان فیلم ۳۰۰ تبدیل می کند و اینگونه مهمترین اشکال وارد بر قسمت اول یعنی ارایه چهره منحرف جنسی برای خشایارشاه را توجیه می کند. به نوعی اوست که تمدن ایران را نجات می دهد و هم اوست که در پایان علی رغم شکست فرماندهان ایرانی با درایت و تدبیر نفت را به کار می گیرد و ناوگان یونان را در هم می شکند. پیام همان پیام آشنای هالیوود است یعنی اگر کسی هم توان مقابله با غرب را داشته باشد از جنس غرب است حال آنکه دختری صدمه دیده از جنگ های داخلی باشد و با عقده انتقام خون خانواده و بکارت از دست رفته اش بدست یونانیان ، در جبهه ایرانیان یارگیری شده باشد.

اغراق در نقش نفت در پیروزی ایرانیان نیز کاملا روشن است اما سازندگان از این تصویر پردازی هدفی دارند؛ فیلم در این میان سابقه عملیات استشهادی که کلید واژه شکست رژیم صهیونیستی و خروجش از خاک لبنان در اواخر دهه ۸۰ و اوایل ۹۰ است را در نبرد "سالامیس" ثبت می کند . افرادی با چهره های مسخ شده با کوله های چرمی پر از نفت به عرشه یونانیان می روند و با تیر های آتشین ایرانیان منفجر می شوند تا کشتی دشمن متلاشی شود. انفجار نفت در این فیلم تاریخی مانند مواد منفجره مدرن عمل می کند تا تصویر ذهنی کاملی از روش گروه های تروریستی امروزی را در ذهن بیاورد و ایرانی و طالبانی و داعشی را در ذهن مخاطب غربی یکی کند . همچنین ضرورت خلع سلاح ایران را با تصرف میادین نفتی عراق و ایران در ذهن مخاطب ثبت می کند تا علاوه بر توجیه عمکرد امروز غرب در خاورمیانه، پایه عملکرد آتی آن را در افکار عمومی تقویت بخشد.

پیام ساده است ؛ برای جلوگیری از پیروزی ایران باید نفت را از او بگیریم . خروجی این پیام نیز همسویی ناخودآگاه افکار عمومی با تیتر این سال های روزنامه است و این پیام مساوی است با اینکه تحریم هایی که درآمد های نفتی ایران را هدف قرار داده راه حلی است برای از پا درآوردن ایران که باید ادامه یابد. 

داعش

نکته قابل توجه دیگر در فیلم ۳۰۰ تشابه ظاهری سربازان ایرانی بویژه گارد ویژه پادشاه( سپاه جاویدان ) با ترکیب ظاهری عوامل داعش است. شباهتی باور نکردنی که با دستکاری تاریخ و کمی دستکاری پوشش منطقی امروز عوامل داعش کار را از تشابه به تطابق رسانده است . هردو گروه سیاه پوشند و ایرانیان در زیر زره خود پیراهنی بلند به تن دارند و عوامل داعش هم در زیر جلیقه ضد گلوله خود پیراهن بلند به تن می کنند که دست و پاگیر است و مطلقا منطق نظامی ندارد. کار وقتی بالا می گیرد که در ترکیب پوستر فیلم ۳۰۰ آرایشی مثلثی برای ایرانیان مهاجم در نظر گرفته شده و در کمال نا باوری داعش نیز دائما عکس هایی با این ترکیب از نیروهای خود منتشر می کند .

برخلاف متون مستند ادوار مختلف تاریخی که ایرانیان مردمان متمدن و انسان دوست معرفی شده اند در این فیلم تعریف ایرانیان با بربرها و تازیان تجمیع می شود و فاصله میان این سه با ارایه کلید واژه های مدرن بر داشته می شود . ایرانی که مهمترین شاخصه آن از نگاه تاریخ نویسان غرب و شرق آزادگی است در فیلم ۳۰۰ ، کشتی های خود را با بازوی بردگانی که دائم تازیانه می خورند و خون به دهان می آورند به حرکت در می آورد . تصاویر مشمئز کننده ای که این روزها در کلیپ هایی که داعش از جنایات خود منتشر می کند به وفور دیده می شود. جنایاتی که گروه های تکفیری و سلفی و وهابی در دکترین خود به دروغ  برای شیعه و ایرانی تعریف می کنند ولی در کمال ناباوری خود مرتکب آن می شوند.

جالب تر این که یونان که تمدن خود را بر گرده بردگان بنا کرده و تفکرش در تمدن روم تکامل می یابد و مردمانش آشکارا با قربانی کردن انسان ها، خوراک شیر ساختن و جنگ های گلادیاتوری تفریح می کردند در فیلم ۳۰۰ و در جنگ "سالامیس" مردان سلحشوری را به عنوان پاروزن کشتی دارد که نیازی نیست شلاقی هم بر بدنشان بنشیند .

اگر نام این روند همان تحریف تاریخ مورد توجه طرح برخورد تمدن ها نیست پس چیست؟ تحریفی که قرار است از موقعیت تبدیل سند مکتوب به سند بصری استفاده کند و تجربه تحریف تاریخ باستان در مرحله تبدیل الواح به متون مکتوب را به نفع تاریخ سازی برای تمدن آمریکا تکرار کند.

شاید این رخدادها از نظر بسیاری از خوش خیالان، تصادفی یا زائیده ذهن نگارنده باشد ولی در واقع ، مصداق عمل ارگانیک در مسیر اهداف استراتژیک است .  

حال آنکه ما در غفلت مکرر  همچون خوابزدگان مانده در طوفانیم و به جای تمسک و اعتماد به منابع فرهنگی و داستان های تاریخی و اسطوره ای و بزرگان فرهنگی مان به عنوان ابتکار عمل دائما درباره شاید ها و اگر و اماها سخن می گوییم . در این شرایط که ما حتی نمی توانیم درباره افراد و موضوعاتی که همگی درموردش اجماع داریم فیلم بسازیم آنها از هر دستمایه ضعیف ، تاریکی تاریخی و فرهنگی  بهره میبرند تا ایران ستیزی را همچون دیگر رقبای فرهنگ ایرانی اسلامی ، پیگیری کنند.

ما اما همچنان اسیر رفتار واکنشی ، وقتی ۳۰۰ یک را می بینیم می گوییم بیایید کوروش کبیر بسازیم ولی  بعد از چرت قیقوله، این سخن براحتی یادمان می رود تا به امروز که ۳۰۰ دو را ببینیم و دور باطل از سرگیریم. حتی هنوز نمی دانیم که اگر ابتدای تمدن خود را همچنان که پهلوی فریب آن را خورد، در ۲۵۰۰ سال پیش و دوران هخامنشی بدانیم و داستان کوروش را به روایت غرب بسازیم، بازهم چنان کرده ایم که آن ها می خواهند.

به جای آن لازم است داستان های ریز و درشت سلحشوری ایرانیان را از باستان تا امروز به تصویر بکشیم و مثلا در یک وجه با روایت از نبرد های تاریخی یا دفاع هشت ساله به دنیا بگوییم ایرانی سرباز دشمن را پس از اسارت، مهمان می شمارد نه آنکه مانند طالبان و تکفیری و داعشی و تفنگداران آمریکا و کلاه سبز های فرانسوی، کودکان را را به آب بیاندازد و زن و مرد را سر ببرد و آتش بزند و زنده بگور سازد. اتفاقا خطر ایرانی برای غرب همین است آزادگی و نوع دوستی

نظرات

  • sara ۱۳۹۳/۰۴/۲۱ - ۱۰:۰۵
    10 1
    به داخل كشور برگرديم. هزينه هاي ساخت فيلم در چه پروژه هاي صرف شده است: الف: يوسف پيامبر ب: بشارت منجي ج: سليمان نبي د: مريم مقدس ه: اصحاب كهف و: حضرت يونس -------------------- همه اين ها يا ردمورد پيامبران يهود است يا دين مسيحيت-- ..... ....... راستي تا كنون فيلمي در خصوص تاريخ گذشته خودمان ساخته شده است؟ مافيا سينماي در خودسينماي ماست و لي ........
  • کوروش کبیر ۱۳۹۳/۰۴/۳۰ - ۲۱:۳۰
    10 1
    زنده باد کوروش کبیر"

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.