چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۲

نگاهی به موسیقی فیلم «زندگی مشترک...»؛

بیان اشتباه موسیقایی؛ تضاد سنت و مدرنیته با «هوای گریه»!

فیلم سینمایی زندگی مشترک آقای محمودی و بانو

سینما پرس: نازنین شادپی/ کارن همایونفر اغلب با یک ساز کار می کند و به خصوص در فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» که نیاز چندانی به موسیقی و آن هم موسیقی با سازهای مختلف ندارد. کارن با تک ساز، به فیلم دَم موسیقایی می دهد و به آن روح می بخشد.

موسیقی سومین فیلم روح الله حجازی از تک ساز پیانو بهره گرفته است و اندکی گوش دادن به موسیقی، مخاطب را بر این می دارد که کار، کار کارن همایونفر است. چرا که کارن همایونفر اغلب با یک ساز کار می کند و به خصوص که این فیلم که نیاز چندانی به موسیقی و آن هم موسیقی با سازهای مختلف ندارد. کارن با تک ساز به فیلم دَم موسیقایی می دهد و به آن روح می بخشد. کارن در فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» هم با موسیقی خود به آن جان می دهد. فیلم با نواختن آرام کلاویه های پیانو در تیتراژ آغاز می شود و در ادامه موسیقی تک سازی کارن جای خود را به موسیقی انتخابی می دهد.

موسیقی در سکانس هایی که دوربین وارد فضای سنتی خانه و البته تفکر و برخوردهای سنتی افراد خانواده می شود ردای سنتی به خود می گیرد. به عنوان مثال در سکانسی که افراد خانواده دور میز جمع شده اند و مشغول صرف صبحانه هستند، بخش هایی از ترانه «هوای گریه» با صدای گرم همایون شجریان شنیده می شود. از انتخاب این نوع موسیقی (موسیقی سنتی) می توان به هدف فیلمساز دست یافت؛ حجازی قصد دارد با درست کردن و نشان دادن یک فضای سنتی، پارادوکس و تضاد میان سنت و مدرنیت که گربیان گیر جامعه سنتی امروزی ایران شده است را بیان کند. اما ای کاش کارن به عنوان یک آهنگساز حرفه ای و کاربلد، یک مسئله مهم را به فیلمساز گوش زد می کرد و آن را در کار خود نمی گنجاند؛ هر فرد و خانواده ای که موسیقی سنتی (از شجریان پدر گرفته تا ناظری و پورناظری ها) گوش می دهد لزوما برخوردار از تفکرات سنتی نیست و اندکی دقت در زندگی افراد روشنفکر و حتی افراد روشنفکرنما(!)، ما را با این واقعیت روبرو می کند. (البته باید به این نکته هم توجه داشت که موسیقی فیلم، جز آخرین مراحل ساخت فیلم است و اساسا در ایران آهنگساز بعد از تدوین فیلم انتخاب می شود و این ضعف آهنگساز نیست بلکه مشکل فرآیند فیلمسازی در ایران به حساب می آید.) گوش دادن به موسیقی سنتی نشان دهنده تفکر سنتی افراد نیست و درست برعکس نشان دهنده نیاز موسیقایی انسان به موسیقی خوب است. چرا که در ترانه های سنتی، کمترین خطای موسیقایی وجود دارد و ساز و آواز سنتی نشان دهنده فضای نوستالژیک جامعه است که برای هر فرد تعریفی دارد. به بیان دیگر گوش دادن به موسیقی سنتی، نشان دهنده نیاز فرد به فضایی سالم و آرام بخش است چرا که موسیقی سنتی از چنین خاصیتی برخوردار است و هر فردی که موسیقی سنتی گوش می دهد لزوما یک فرد سنتی با تفکرات قدیمی نیست.

اندکی دقت در آثار شجریان کافی است که بدانیم اصلا همه طرفداران موسیقی سنتی، ایرانی نیستند که حالا بخواهند سنتی و قدیمی فکر کنند. چرا که آثار شجریان در آن سوی آب ها و در اروپا و آمریکا طرفدار دارد و همین نکته نشان می دهد که موسیقی سنتی از قدرت جذب بالایی برای جذب انسان های مختلف با تفکرات و زندگی های مختلف برخوردار است و نه فقط عده ای افراد خاص.

موسیقی متن فیلم به مانند اغلب کارهای کارن در فیلم های فیلمسازان روشنفکر و روشنفکرنما، کم حجم و کم حرف است و بیشتر سکوت اختیار می کند و هرجا که قصد به اظهار وجود دارد، به شدت کم رنگ ظاهر می شود. بدان معنا که لمس کلاویه های پیانو آن قدر آرام صورت می گیرد که موسیقی کم رنگ شنیده می شود.

موسیقی فقط در بخشی از فیلم از جامه کم رنگ خود فاصله می گیرد و تا حدودی جان دار شنیده می شود که مربوط می شود که صحنه گریه «ساناز» (با بازی ترانه علیدوستی). در این سکانس ریتم موسیقی با ریتم هق هق های «ساناز» همگون است. موسیقی ای که کارن برای فیلم ساخته (به جز موسیقی انتخابی) با فضای فیلم همگون است و فیلم بیشتر از این حجم، نیاز موسیقایی ندارد. فضای فیلم و کاراکترها به اندازه کافی گویای ویژگی های شخصی خود هستند و همچنین اصلا دوربین از فضای خانه بیرون نمی رود که با رویدادهای جامعه برخورد داشته باشد که حالا نیاز به موسیقی پُر حجم احساس شود.

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.