نوروزبیگی در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: «فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» ساخته هومن سیدی به مرحله میکس رسیده و قرار است حامد ثابت آهنگسازی آن را انجام دهد.»
وی تصریح کرد: «فیلم «تابو» ساخته خسرو معصومی هم در مرحله آهنگسازی است. »
نوروزبیگی که فیلم «ملبورن» نیما جاویدی را در نوبت اکران دارد، اظهار داشت: «فیلم «بهمن» ساخته مرتضی فرشباف و همچنین فیلم «میهمان» بهزاد رفیعی در مرحله صداگذاری هست.»
وی همچنین در بخش دیگری از سخنان گفت: «همچنین بیش از ۵۰ درصد از تصویربرداری سریال «آمین» به کارگردانی منوچهر هادی انجام شده است.»
شابان ذکر است آخرین فیلم اکران نشده نوروزبیگی «خرس» نام دارد که همچنان مجوز نمایش عمومی کسب نکرده است. وی همچنین تهیه کنندگی فیلم «پاسگاه» به کارگردانی ژرژ هاشم زاده را بر عهده دارد.
فیلم «طبقه حساس» به تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی نیز با فروشی نزدیک به ۴ میلیارد تومان، یکی از پرفروش ترین فیلم های سال شده است.
به گزارش سینماپرس خلاصه داستان فیلم ها را در ادامه بخوانید:
«اعترافات ذهن خطرناک من»: این فیلم در یک ۲۴ ساعت روایت میشود و درباره مردی است که در یک روز کامل هیچ چیزی را به یاد نمیآورد.
«بهمن»: داستان زني به نام هما از مجرب ترين پرستاران بيمارستان است كه پيشنهاد شب كاري ده روزه اي را مي پذيرد. هما دچار بي خوابي مي شود و نحوه رويارويي او با كار خود و خانواده چنان مي شود كه در آستانه فروپاشي قرار مي گيرد.
«میهمان»: رعنا دختري هفت ساله که در يکي از روستاهاي شمال ايران زندگي مي کند داراي يک مرغ خاصي است، به نام کاکلي.کاکلي که از مادر بزرگش به او يادگار رسيده، رعنا دلبستگي شديدي به آن دارد. کاکلي براي رعنا تخم مي گذاردو رعنا روي پوسته تخم مرغها با مدادرنگي نقاشي يک جوجه را مي کشد. رعنا برادر ۱۲ ساله اي به نام رحمان دارد. رعنا و رحمان تخم مرغ هارا جمع مي کنندتا بتواننداز آنها جوجه هايي شبيه کاکليداشته باشند، تا در يک شب باراني کاکلي شکار شغال مي شودو رعنا از اين حادثه افسرده و لال مي شود. رحمان تصميم مي گيرد که تخم هاي کاکلي را زير يک مرغ ديگر بگذارد تا تخم ها تبديل به جوجه شوند ولي غافل از اينکه تخم مرغ ها را مادر رعنا به فروشنده دوره گرد فروخته. رحمان بخاطر خوب شدن حال رعنا به سراغ بازارهاي محلي هفتگي روستاها مي رود تا بتواند تخم مرغ هاي نقاشي شده را پيدا کند ولي…
«تابو»: سالار يكي از ملاكين بانفوذ منطقهي هزارجريب، در آرزوي فرزند تصميم ميگيرد براي چهارمين بار ازدواج كند. آقعمو كه معتاد به مواد مخدر است و در گاوداري صالح مشغول به كار است، ميپذيرد در ازاي پرداخت بدهياي كه به صالح دارد، دخترش را به عقد برادرش سالار در بياورد. بهار كه از قبل دل در گروي كسري داشته، در مقابل اين پيشنهاد به شدت مخالفت ميكند...
ارسال نظر