پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۰

نگاهی به فیلم حامد محمدی

«فرشته ها با هم می آیند»؛ تهی از کشش دراماتیک

فیلم سینمایی فرشته ها باهم می آیند

سینماپرس: مریم خسروی/ «فرشته‌ها با هم می‌آیند» اولین فیلم حامد محمدی در ادامه مسیرهمان حال و هوای فیلمنامه های قبلی اوست. فیلمنامه هایی که داستان های بسیار ساده دارند و آدم هایشان بسیار شبیه به همان آدم هایی هستند که همه روزه دوروبرمان می بینیم و با آن ها در ارتباط هستیم.

در قصه هایی که محمدی دلبسته آن هاست اتفاقات عجیب و غریب دیده نمی شود و از اوج فرود های دراماتیک سینمایی خبر چندانی نیست اما ماجرای کاراکترهای فیلم و چینش داستانی و شیوه قصه گویی طوری است که می تواند مخاطب را با خود همراه کرده و نگران پیش آمد های احتمالی برای شخصیت ها کند.

قصه «فرشته ها با هم می آید» نیز مانند کارهای قبلی محمدی به عنوان نویسنده، با ماجرایی ساده آغاز می شود و ملودرامی خانوادگی با رگه های اجتماعی است. داستان زن و شوهری بسیار جوان که در انتظار تولد اولین فرزند خود هستند و متوجه می شوند که زن سه قلو باردار است. این موضوع در شرایط اجتماعی و مالی آن ها نگران کننده است و به این ترتیب مرد جوان که طلبه است برای تامین هزینه معاش خانواده حتی به بازیگری نیز روی می آورد.

ایراد قصه ساده فیلم محمدی به جز تهی بودن از کشش دراماتیک این است که خیلی دیر شروع می شود و در واقع پیش از به دنیا آمدن نوزادها کارگردان به ارائه یک سری اطلاعات بسیار ساده نظیر مستاجر بودن زوج جوان، نوع ارتباط شان با صاحبخانه، دوری زن جوان از خانواده و نگرانی طلبه جوان از خرج و مخارج بچه ها بسنده می کند و تازه بعد از به دنیا آمدن نوزادان نیز قصه تنها با گره افکنی های بی ربط، دارای فراز و فرود می شود. مثلا اینکه در نیمه های شب نفس یکی از نوزادان بند بیاید و زوج جوان سراسیمه به سمت بیمارستان بدوند نمی تواند حکم ماجرایی تعلیق آمیز یا کنش‌مند را داشته باشد اما محمدی به ناچار برای پر کردن فضاهای خالی فیلمش به ایجاد چنین موقعیت هایی در فیلمنامه رو می آورد و درواقع خست او در قصه گویی و کم مایه بودن فیلمنامه از نظر غنای روایی در میانه های فیلم آن را چنان دچار رکود و سکون می‌کند که کارگردان ناگزیر به ایحاد اتفاقات حاشیه ای و گنجاندن موقعیت های کمدی پیش پا افتاده و شوخی های لوس در فیلم می شود.

پایان فیلمنامه های قبلی محمدی همواره پایان های باز بوده اند که شبیه به خود زندگی بی پایان، سیال و ادامه دار به نظر می رسند، در انتهای فیلم «طلا و مس» کاراکترها به نوعی آرامش می رسند در «حوض نقاشی» زن و شوهر معلول ذهنی و فرزنداشان می فهمند عشق بزرگترین سرمایه شان در زندگی ست، اما در فیلم «فرشته ها با هم می آیند» اینطور به نظر می رسد که قصه در جایی از فیلم به ناگهان کات می شود .هرچند پایان های فیلمنامه های دیگر محمدی نیز دارای اتفاقت عجیب و غافلگیر کننده یا نتیجه گیرانه نبودند اما این نوع پایان خنثی نیز مخاطب را بلاتکلیف و حیرت زده رها می کند. اینطور بنظر می رسد که کارگردان ایده ای برای جمع کردن پایان فیلمش نداشته و به دنباله روی از موجی به نام پایان باز انتهای فیلمش را بی سرانجام رها کرده است.

«فرشته ها با هم می آیند» در خوشبینانه ترین حالت، فیلمی متوسط است که به لطف چند نکته مثبت از سقوط به ورطه فیلم بد نجات پیدا کرده است. یکی از این نقاط مثبت بازی خوب جواد عزتی در نقش طلبه است و دیگری عبور بسیار ظریف کارگردان از برخی خط قرمزهاست که در پرداخت یکی از کاراکترهای فیلم می بینیم . در این فیلم و در نهایت شگفتی ما شاهد حضور یک روحانی خاکستری هستیم که با وجود داشتن نقش کوتاهش اتفاقا تاثیر زیادی در روند فیلم و شناسانامه دار کردن کاراکتر اصلی فیلم و معرفی او به مخاطب دارد. روحانی خاکستری فیلم مردی نسبتا حسود و منفعت طلب است که از هر فرصتی برای تخریب همکلاسی اش در حوزه استفاده می کند اما در مقابل طلبه جوان مردی مهربان و ماخوذ به حیاست که همواره از کمک کردن به مردم استقبال می کند و خرج و محارج زن و زندگی اش را نه از مسیر روحانیت که با سیم کشی خانه های نوساز (بردن نور و روشنایی به منازل) تامین می کند.

حامد محمدی با ساخت این فیلم ثابت کرد فوت و فن فیلمنامه نویسی را بهتر از کارگردانی بلد است و نباید سعی کند با یک دست دو هندوانه را بلند کند و اگر تمرکزش را روی نوشتن فیلمنامه های ساده درباره زندگی روزمره آدم های ساده که در نوشتن آن ها باتجربه شده است بگذارد نتیجه بهتری می گیرد تا اینکه به اشتیاق کارگردانی در پروسه ای شتابزده فیلمنامه ای را یک ماهه نوشته و فیلمی پرنقص بسازد که هم از خلا داستان و روایت رنج می برد و هم ساختار تکنیکی اش شایسته مدیوم سینما نیست. 

نظرات

  • ۱۳۹۳/۰۶/۰۸ - ۱۸:۴۵
    0 1
    تله فيلم بود بيشتر

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.