دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۰

ماجرای خواندنی مستندی که نمی‌توان درباره ترکمن‌ها ساخت

سینماپرس: دردآور است که شما به عنوان یک مستندساز برای نمایش ایستادگی و انقلابی‌گری مردم یک خطه در مقابل دهه‌ها ظلم و جور وارد منطقه‌ای بشوی و بعد در حین تحقیقات، خود مردم کوچه و بازار در آنجا دست به دامانت بشوند که «رها کن این حرف‌ها را!»

یاسر عرب نویسنده و مستند ساز جوانی است که با تازگی بخش دوم مستند سیستان او با نام «ماهی‌ها در سکوت نمی‌میرند» منتشر شده است. مستند این کارگردان جوان درباره سیستان توجه‌های بسیاری را به این منطقه جلب کرد؛ جایی که با مشکلات بسیار زیادی دست به گریبان است و کسی سراغ آن را نمی‌گرفت.

عرب همچنین در طی این سال‌ها با ارائه کارنامه قابل قبولی، تعهد خود به هنر متعهد و انقلابی را با ساختن مستندهایی چون «ننه قربون»، «نان جنگ»،‌ «جایی که نمی‌شناختیم»، «ماهی در سکوت می‌میرند» ثابت کرده است. او از مدتی پیش در تکاپوی ساختن مستندی دیگر برای نشان دادن بخشی دیگر از مشکلات مردم کشورمان در ترکمن صحرا است اما سرانجام پس از تلاش‌های فراوان به این نتیجه رسیده است که این مستند را نمی‌توان ساخت! شرح ماجرای مستندی که نمی‌توان ساخت را به قلم یاسر عرب در ادامه بخوانید:

**ما از ترکمن چه می‌دانیم؟

شاید باشند کسانی که از سر علاقه به ترکمن‌ها و پژوهش در خصوص آنها به فیض مطالعه رمان مستند آتش بدون دود اثر ماندگار استاد نادر ابراهیمی‌ برسند اما بنده در سیر مطالعه آثار ایشان به این سند تاریخی که نگاهی اجمالی به سنت، مذهب، انقلاب، شرایط، خلق و خو و در کل زندگی این قوم جانباز و سرباز و فداکار رسیده و پس از مطالعه آن در شگفتی ماندم که خدایا ما چرا چنین بی خبریم از اینهمه فداکاری‌ها و این همه غنای فرهنگی و این همه داشته این قوم که موجب فخر ایران زمین است؟

ما از ترکمن چه می‌دانیم؟ متاسفانه در بهترین حالت ترکمن برای ما مساوی است با آدمی‌که کلاه پشمی‌سفید دارد. تار و سه تار می‌زند ، صداهای عجیب ارز خودش در می‌آورد و اسب سوار می‌شود ... اما این تصور ناقص و معوج تصوری است که از زمان رضا شاه به همت دولت‌های گوناگون در ضمیر ناخود آگاه مردم ما ایجاد شده است و این  تصور هیچ ارتباطی به واقعیت ترکمن‌ها که سراسر ادب و فرهنگ و هنر و موسیقی و انقلابی گری و مجاهدت در راه خدا و گذشتن از جان و مال بوده‌اند ندارد...

**قومی با شهدای فراوان در جنگ تحمیلی

ابتدا باید بدانیم که ترکمن‌ها قبایل مختلفی دارند و در ایران ،عراق و افغانستان و ترکمنستان و بسیاری کشورهای دیگر درصد جمعیتی قابل توجهی را از آن خود کرده اند ... دین اکثریت قاطع آنها اسلام است و از خلق خویی بسیار متعادل برخوردارند...

اما تا ندانیم کتاب خدمات ترکمن‌ها به ایران زمین چقدر قطور است نمیتوانیم وضعیت اسفبار کنونی را درک کنیم...

ترکمن‌ها مردمی‌ نجیب و اهل کار و کشاورزی بوده و تاریخ آنها (علی رغم ناباورانه بودنش برای ما) پر است از ایثار و شهادت و مبارزه و با ظالمان و مبارزه با زمین خواری‌های رضا شاه و مبارزه با پهلوی دوم. ترکمن‌ها مردمی‌ رنج‌دیده‌اند که ده‌ها سال است برای برقراری عدالت و دفاع از حق و حقیقت تاوان‌های سنگینی داده‌اند.

آنها شهدای بسیاری را در دوران هشت سال دفاع مقدس ما برای حفظ اسلام و حفظ مرزهای ایران اسلامی‌ما تقدیم کرده اند. شهدایی که حتی یک نفر از ایشان را نمی‌شناسیم. متاسفانه امروزه در مخیله خیال جمعی جامعه ما نیز خطور نمی‌کند که این قوم با فرهنگ چه تاوان‌های سنگینی برای این حق پویی و حق گویی و حق جویی اش پرداخته!

با مطالعه دوران‌های متوالی و سخت مبارزات این قوم با ظالمان ملی و محلی در می‌یابیم که این مردم از سر به داران نیشابور کمتر سر به دار نداشته‌اند اما یک صدم ایستادگی و پایمردیشان توسط رسانه‌های ملی برای ملت ایران روایت نشده است.

 

اجازه بدهید روایت را کمی‌شخصی کنم.

من امسال به همراه همسر و همکارمان جناب پاهنگ جهت آشنایی با نخبگان ترکمن در سالروز بزرگداشت شاعر نامی‌شان جناب مختوم قلی (ره) عازم این منطقه شدم. صبح یک شنبه وارد گنبد شدیم. اداره ارشاد را بلد نبودیم. مردم هم بلد نبودند! از پلیس راهنمایی و رانندگی پرسیدیم. آدرس داد. رفتیم. آدرس اشتباه بود! پلیس آدرس سازمان تبلیغات را داده بود. کلا ملموس نبود برای اداره جاتی‌ها فرق سازمان تبلیغات اسلامی‌با اداره ارشاد، عام مردم که خوب بماند. نقشه شهر را خریدیم. به هر زحمتی بود ارشاد را پیدا کردیم. اولین قرار را هم اتفاقا در همایش علمی‌مختوم قلی در اداره ارشاد شهر گنبد ترتیب دادیم تا بتوانیم با اهل علم ان منطقه گفتگو کنیم. متاسفانه به بهانه «دلایل امنیتی» که  من دقایقی دیگر در خصوص آن مفصل توضیح خواهم داد همایش علمی‌ ایشان در اداره ارشاد گنبد کاووس لغو شد... چرا قبل از کنسلی اطلاع داده نشده؟ {نشده دیگر} مشکلی هست؟ آخر سرهم گفتند فقط یک همایش دیگر در عصر خواهیم داشت که البته ان همایش عمومی‌ و مربوط به فرهنگ فولکولور منطقه است!

**ما دنبال دردسر نیستیم!

خوب ما در ابتدا خیلی نمی‌فهمیدیم وارد چه فضایی شده‌ایم و این همه بگیر و ببند برای چیست؟ اما شاخک‌هایمان از آنجا حساس شد که به هر کدام از لینک‌هایی که معرفی شده بودند وقتی تماس گرفتیم دیدیم همه می‌ترسند با ما گفت‌وگو کنند! یعنی شاید ما حداقل با ده نفر از کسانی که به ما معرفی شده بودند وقتی تماس گرفتیم هر کدام به بهانه ای متفاوت از رودررو شدن با ما پرهیز کرد! از تعدادی شان خواستیم لااقل دلیل این واهمه شان را توضیح بدهند که فقط گفتند: «ما دنبال دردسر نیستیم !» ماهم جلوی درب ارشاد ایستادیم و با تسبیح صلوات فرستادیم و عکس گرفتیم!

 

به دنبال پیدا کردن بنیاد مختوم قلی (که گمان می‌کردیم یک ساختمان پنج طبقه باشد) سر از پاساژ شهرداری در آوردیم و در طبقه دوم پاساژ! در دفتری کوچک مهمان عزیزی شدیم که توانست کتابهای خوبی برای مطالعه به ما معرفی کند تا مردم ترکمن را بهتر بشناسیم...

بعد شهر را گشتیم. جالب بود به لوازم التحریر فروشی‌ها می‌گفتند کتاب فروشی! کار کمی‌سخت شد. چند کتاب فروشی یافتیم. اما... در شهر گنبد! میان ترکمن‌ها! از آن همه کتاب معرفی شده یکی را هم نیافتیم!

عصر قبل از ورود دوباره به ارشاد گنبد کاووس فهمیدیم این همایش عصر هم قرار بوده تعطیل شود اما با فشار استاندار بالاخره برگزار شده. خوب چه نهادی این قدر توانایی دارد که به استاندار هم بتواند فشار بیاورد؟

**رئیس ارشاد گفت مشکل فعلی ما هجوم ملخ‌ها به زمین‌های کشاورزی است!

از این همه رفتار تصنعی که مجری قبل شروع برنامه ده بار از همه ادارات و مسئولان نهادها تشکر کرد که بالاخره اجازه یافتند به { زبان خودشان} همایشی برای شاعر بلند آوازه شان جناب مختوم قلی برگزار کنند خنده مان گرفته بود. با خود می‌گفتیم مگر چه اشکالی دارد به زبان مادری خودشان برای مختوم قلی این اسطوره تاریخی ژرف نگر و برادری از اهل تسنن که چهل شعر برای اهل بیت عصمت و طهارت سروده است تجلیل کنند؟

دیدیم که نسبت به آنچه در چنته اهالی ادب و فرهنگ آن مرز و بوم است چقدر همایششان زیبا بود و سخنان دکتر سارلی چقدر عمیق و وحدت آفرین.

در انتهای همایش به نزد رئیس ارشاد رفتیم و از ایشان در خصوص مشکلات یا موانع نضج فرهنگ زیبای مردم ترکمن صحرا سوال کردم که با پاسخ او شگفت زده شدم! او در پاسخ به من اظهار کرد مشکل فعلی مردم ترکمن صحرا هجمه ملخ‌ها به زمین‌های کشاورزی است! من گمان کردم ایشان شوخی می‌کند! اما بعد فهمیدم خیر! دارد جدی صحبت می‌کند!

خوب اینهمه ملاحظه کاری برای چه؟ تعطیل کردن همایش مختوم قلی و راه انداختن همایش تکنولوژی فکر فلان آقا که مبنای فکری اش اصلا ایرانی نیست در یک منطقه ترکمن نشین واقعا چه مفهومی‌ دارد؟ اینها سوالاتی بود که باید پاسخ اش را پیدا می‌کردیم...

بعد همایش به مدد «یوسف جوان» دوستی که خدا جلوی پایمان گذاشت مهمان یک ترکمن بخشی شدیم (بخشی= عاشیق= نوازنده ) شبمان با تار و کمانچه ترکمن گذشت و حرف و حدیث دل!

جرقه‌های گفت‌وگو و پرده برداشتن از نابسامانی اوضاع ترکمن‌ها از همین شب آغاز شد که خانم آن مرد «بخشی» برای همسر من این خاطره را تعریف کرد:

به زیارت امام هشتم حضرت رضا رفته بودیم اما گفتند: شما با لباس ترکمنی نمی‌توانید وارد شوید و حتما باید چادر بپوشید به مرد حراستی گفتم:

- لباس من چه اش است؟ آن زمان که تو نمی‌دانستی چادر چیست زن ترکمن با حجاب و حیای کامل در صحرا‌ها زندگی کرده و هنوز نیز چنین است! بعد رو کردیم به سمت حرم حضرت رضا و فریاد کردیم که : یا حضرت رضا تو ما را طلبیدی اما اینها نمی‌گذارند بیاییم داخل به زیارتت! از ما قبول کن همین مقدار را و بعد برگشتیم...

و بعد باز خاطرات دیگر از گیت امنیت پرواز که به حلقه روی سر ایشان که زیر روسری قرار داشته و نشانه متاهل بودن آنهاست گیر داده بودند که نمیشود با این حلقه وارد هواپیما بشوی و بعد با اعتراض شدید این خانم در نهایت کوتاه آمده و اجازه ورود داده بودند...

**چرا در ترکمن صحرا این قدر واهمه وجود دارد؟

به تدریج و بین گفت‌وگوها وقتی ما را کمی‌ محرم دانستند با زمزمه به ما فهماندند که چرا اینقدر واهمه دارند از گفت‌وگو در خصوص واقعیات قومی‌ و اتفاقات عجیب ترکمن صحرا!

ما به تدریج متوجه شدیم که نگاه حاکم در مدیریت اجتماعی این منطقه با رویکردی امنیتی سعی در کمرنگ تر کردن هرچه بیشتر المانهای قومی‌ و سنتی است.

این مسئله که قومیت‌ها در ایران نه تنها تهدید نیستند بلکه فرصتی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی‌ به شمار می‌آید نه تنها از زبان مقام معظم رهبری به صورت صریح و شفاف بیان شده است بلکه یک اصل عقلانی است!

بی شک توجه به قوم محترم ترکمن نه تنها باعث شفافیت وجه نظام در مقابل خیل عظیم ترکمنان سایر کشورها (به خصوص ترکمنستان) خواهد بود بلکه از آنجا اکثریت این قوم درکشور ما از عزیزان اهل تسنن ما هستند رسیدگی دو چندان به امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایشان می‌تواند پل مهربانی بین شیعیان و اهل تسنن در خارج از کشور و باعث وحدت هرچه بیشتر در این زمان  باشد.  وجود مبارک عزیزان اهل تسنن در کمربند مرزی ایران فرصتی است برای ما تا ایشان پیغام‌بران صلح و دوستی و رفتار خیر خواهانه ما ایرانیان و شیعیان به خارج از مرزهایمان و به خصوص کشورهای همسایه مان باشد. 

این پیغام صد البته با توجه به این اقوام و احترام به آداب و سنن و زبان و جایگاه  انها امکان پذیر است.

حال باید دید منطقه ترکمن صحرا به چه میزان از این احترام برخوردار است؟ ما در گفت‌وگو با اهالی ترکمن صحرا جز گلایه از کم محبتی‌ها و دور انگاشته شدن‌ها و نادیده انگاشته شدن‌ها نشنیدیم و به چشم خود نیز بیش از این ندیدیم ..

 

**مردم خودشان پایگاه بسیج ساختند

اجازه بدهید من از عملکرد ایجابی خوب سپاه منطقه چند نمونه عرض کنم تا ببینید رفتار درست باعث چه خیرات و برکاتی می‌شود. برادر عزیز و بزرگوارمان سردار محمد حسین بابایی فرمانده محترم سپاه استان گلستان فردی است که نگاه جامع و فرهنگی او بر آنان که او را می‌شناسند پوشیده نیست.

جالب است که او نیز چون ما حقیقت لزوم اهتمام بیش از پیش به فرهنگ غنی مردم ترکمن صحرا را درک کرده و خود به عنوان یک نیروی فرهنگی همایشی برای جناب مختوم قلی ترتیب داده بودند. از آقایان علما و نخبگان منطقه و عزیزان ترکمن دعوت کرده و به بزرگداشت این شخصیت فرهنگی ترکمن پرداخته بودند...

خوب ببینید نتیجه این است. وقتی فرماندهی سپاه در منطقه یک نیروی توجیه و ذاتا فرهنگی است به عنوان مثال سپاه می‌آید برای روحانی اهل تسنن که در منطقه دور افتاده مکان استراحت ندارد خانه عالم می‌سازد آن هم از بودجه خودش و سپس سال بعد اهالی منطقه دست به دست هم می‌دهند و برای تشکر از سپاه پایگاه بسیجی را خودشان می‌سازند و کلیدش را برای سپاه می‌فرستند. این نگاه و رفتار و تبدیل پتانسیل‌های منطقه به فرصت کجا و نگاه حذفی و سلبی بعضی آقایان کجا؟

آیا این برازنده کشور ماست که همیشه همه فرصت‌هایمان را به چشم تهدید بنگریم؟ آیا این برازنده کشور ماست که از کشور ترکمنستان پیام بفرستند به بازماندگان فلان مشاهیر ترکمن که بله شما اگر می‌بینید آنجا توجهی به شما و آن مرحوم نمی‌شود اجازه بدهید ما قبر فلان نخبه یا فلان شخصیت جهانی را به ترکمنستان منتقل کرده و در این کشور برایش همایش جهانی برگزار کنیم!؟ آیا این رفتارها و برخوردها برازنده کشور ماست؟  

**انگار دیر رسیده‌ایم...

ما برای احیا و ضریب دادن به چهره مقاوم مردم ترکمن صحرا به این منطقه چندین بار سفر کرده‌ایم اما متاسفانه نه تنها با بی‌حوصلگی مسئولان فرهنگی منطقه مواجه و تاکنون موفق به تولیدی در این خصوص نشدیم بلکه دیدیم گویا ما بسیار دیر آمده‌ایم و امروز دیگر خود عزیزان ترکمن هم به علت مشکلاتی که عرض خواهم کرد اولویت‌های دیگری دارند!

می‌دانید که در طی پنجاه سال گذشته به علل متفاوت مهاجرت‌های بسیار وسیعی از استان سیستان و بلوچستان به استان گلستان داشته ایم. می‌دانید که این مهاجرت‌ها درابتدا ناخواسته و با زور سر نیزه رضاخانی و بعدها به صورت تدریجی خود را به حضوری میلیونی تبدیل کرد. امروزه بالای یک میلیون و نیم مهاجر بلوچ و سیستانی دراین استان سکنی گزیده‌اند.

**آسیب‌هایی که بافت فرهنگی منطقه خورده

خوب این مهاجرت‌ها چه آسیب‌هایی به بافت فرهنگی منطقه وارد کرده؟ این آسیب‌ها را چه کسی باید مدیریت کند؟ آیا دست‌هایی خدای ناکرده به دنبال حل کردن نگاه قومیتی ترکمن‌ها در فرهنگ ایرانی (تهرانی) هستند؟ اگر اینطور است هوشیار باشید که نسل چهارم قومیت‌ها با این رفتار سلبی نه تنها با ایران یکپارچه اسلامی‌ زلفی گره نمی‌زنند بلکه شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی خواهند شد. اطاعتی که اولین ثمره آن جسارت به باورهای سنتی و ملی و مذهبی خودمان است ... در یک کلام چکدرمه (غذای سنتی ترکمن‌ها) را حذف کنید بفرمایید شام! (برنامه فاسد شبکه‌های بی دین) خواهد آمد!

اما درد امروز... امروزه، نبود کار و درآمد که بخشی عمده آن به دلیل مهاجرت‌های بی رویه به این منطقه ایجاد شده است معضل بزرگی برای مردم ترکمن صحرا ایجاد کرده. بسیاری از نیروهای اداری و مدیرتی و خدماتی منطقه زابلی و زاهدانی هستند. عدم وجود صنایع تبدیلی و نیز صنایع وابسته به کشاورزی ، درد دیگر این مردم است. به واقع آنچه در سفر خود به منطقه ترکمن صحرا شاهدش بودم ناله و فغان مردم از بیکاری و نبود شغل و سیر تصاعدی مصرف کنندگان مواد مخدر بود.

**درد بزرگ یک مستند ساز

اجازه بدهید بی‌تعارف بگویم. چه قدر درد آور است که شما به عنوان یک مستند ساز برای نمایش ایستادگی و انقلابی گری مردم یک خطه در مقابل دهه‌ها ظلم و جور وارد منطقه‌ای بشوی آن هم غصه دار از اینکه مردم ایران زمین تو هیچ از آن همه رشادت‌ها نمی‌دانند و بعد درحین تحقیقات، خود مردم کوچه و بازار در آنجا دست به دامانت بشوند که «رها کن این حرف‌ها را! ما الان مشکل معیشت روزمره داریم و جوانانمان نمی‌توانند ازدواج کنند اگر واقعا می‌توانید کاری کنید در این زمینه به فریادمان برسید...»

من در مورد آمار‌ها کمی‌ باید با احتیاط حرف بزنم و فقط در همین حد عرض می‌کنم آمار فرار دختران و خودکشی در بین جوانان را مسئولان محترم منطقه خودشان پیگیر بشوند تا ببینند چه وضعیتی بر منطقه حاکم شده است؟

نظرات

  • بهروز ۱۳۹۴/۱۰/۰۶ - ۱۲:۱۰
    1 0
    هنرمند گرامی ، آقای یاسر عرب؛ نه به عنوان یک ترکمن (که دور باد هرچه تعصب جاهلانه و قوم پرستی آغشته به خرافه از دامن پاک انسانیت!) بلکه در مقام یک انسان و در جانبداری از عقلانیت و انصاف ، از صمیم قلب به شجاعت شما، وجدان بیدارتان، و نگاه تیزبین تان در تشخیص امور آفرین می گویم. نمیدانم اهل کدام منطقه از ایران هستید، اما درشگفتم که چگونه توانسته اید به عنوان یک فرد غیر بومی این قدر دقیق و موشکافانه مسائلی را در دیار ترکمن ببینید که حتی بسیاری از همشهریان من سالهاست از دیدنشان عاجزند. خداوند یاورتان باد که حق مطلب را در همین مقال کوتاه ادا کردید. اگر همچنان پیگیر ایده ساخت مستند در ترکمن صحرا هستید و عطای رسالت بیان حقایق دشوار و ناگوارا را به لقای آقایان تکیه بر مسند های متزلزل زده نبخشیده اید، مطمئن باشید هنوز کورسوی امیدی هست، و یافت میشوند کسانی که پشت به تندبادهای مسموم قوز کرده اند و نه خورشید، که شمعی کوچک را در مشت و در سایه قلبهای گرم و زنده شان پناه داده اند تا روزی که بتوانند از آن شمع های کوچک مشعلی برافروزند ، چراغ راه برای فرزندان، دوستان، و همه آن دیگرانی که در پی حقیقت کمترین فدیه شان جان شیرین است.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.