جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۰

در گفتگوی تفصیلی با سینماپرس مطرح شد

ترفندهای یک مستندساز تحسین شده در بازی گرفتن از حیوانات/کیانی فلاورجانی: روز اول در سینمای جوان مسخره‌ام کردند!

محمود کیانی فلاورجانی*

سینما پرس: صابر اله دادیان/ چهره و شخصیت ساده و صمیمی محمود کیانی فلاورجانی، به واسطه تولید فیلمی در ارتباط با زندگی و نیز ساخت مستند- پرتره ای به نام «راننده و روباه» ساخته آرش لاهوتی وی را به جهانیان بیش از پیش معرفی نموده است. وی که نشان زمرد و تندیس جشنواره مستند ایران را دریافت کرد، فیلمسازی متفاوت، با خصوصیاتی متفاوت و مشکلاتی متفاوت در سینمای مستند ایران و جهان است.

در آیین اختتامیه هشتمین جشنواره بین المللی سینمای مستند ایران «سینما حقیقت» مراسم نکوداشت سه مستند ساز پیشکسوت استان اصفهان برگزار شد. در این میان «محمود کیانی فلاورجانی»، فیلمساز تجربی مستند ایران، اگرچه چهره ای آشنا و در عین حال غریب است، لیکن سبک منحصر به فرد وی در ساخت مستند با حیوانات، نام این مستندساز ایرانی را جهانی کرده است. چهره و شخصیت  ساده و صمیمی او، به واسطه فیلمی در ارتباط با زندگی و نیز ساخت فیلمی به نام «راننده و روباه» ساخته آرش لاهوتی در مورد پرتره وی، کیانی فلاورجانی را به جهانیان بیش از پیش معرفی نموده است. وی که نشان زمرد و تندیس جشنواره مستند ایران را دریافت کرد، فیلمسازی متفاوت، با خصوصیاتی متفاوت و مشکلاتی متفاوت در سینمای مستند ایران و جهان است. به بهانه نکو داشت او در مورد زندگی هنری و شیوه ساخت آثارش با او گفتگویی دوستانه داشته ایم که از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد:

 

*آقای کیانی فلاورجانی لطفا از نحوه آشنایی تان با سینما بگویید و اینکه انگیزه ساخت آثار مستند، از کجا در شما شکل گرفت.

من زمان کودکی عاشق دوربین عکاسی بودم و اینکه عکس های مستند بگیرم. پشت خانه مان هم به صحرا می خورد و منظره زیبایی داشت. خیلی دلم می خواست عکاسی کنم.  یادم است که ۷ سال بیشتر نداشتم و یک دوربین لوویتر خریدم که ۱۲ تا فیلم می خورد. با آن دوربین از کشاورزها و مردم عکس می گرفتم و آن ها را در عکاسی در اصفهان ظاهر می کردم. عکس های ظاهر شده از اهالی و کشاورزها را به دیوار کوچه باغ ها آویزان می کردم و کشاورزها در برگشت از صحرا با دیدن عکس های خود فوق العاده خوشحال می شدند و می خندیدند. من در عالم کودکی از این کار لذت زیادی می بردم.

از همان زمان عشق من به تصویر شروع شده بود، یادم است که اولین فیلمی که در سینما دیدم را در سن ۱۵ سالگی دیدم. فیلمی از چیچو و فرانکو (کمدین های محبوب ایتالیایی) بود. از همان سن با دیدن سینما در رویای فیلمسازی بودم و همیشه به این رویا فکر می کردم که فیلمساز شوم. عشق من به سینما تا مدت زیادی در همین سطح باقی ماند، چراکه نه پولی داشتم و نه امکاناتی در شهر ما بود که بتوانم راه فیلمسازی را یاد بگیرم. ولی هرکجا که صحنه فیلمبرداری می دیدم ناخوداگاه جذب آنجا می شدم و ساعت ها به تماشا می ایستادم.

این ماجرا ادامه داشت تا به سربازی رفتم و بعد از آن با تلاش زیاد کار کردم تا پول بدست بیاورم. چندین سال مداوم و سخت کار کردم تا توانستم یک کامیون بخرم. بعد از اینکه کامیون دار شدم وضع مالی ام بهتر شد و تونستم دوربین فیلمبرداریm ۱۰۰۰ بخرم. دوربین را همیشه همراهم در ماشین و جاده داشتم. در جاده و شهرهای مختلف ایران که سفر می کردم از هرچیزی به نظرم جالب می آمد فیلم می گرفتم. در سفرم به تهران، هر وقت باری می آوردم فیلم های جالب را هم به همراه می آوردم و به برنامه دیدنی ها می دادم. دیدنی ها هم هر یکشنبه فیلم ها را نشان می داد که فیلم های من هم بین آن ها بود. من چند سال مرتب با این برنامه و به همین وضع کار کردم.

تا اینکه ۳ فیلم کوتاه در خانه خودمان درست کردم، ولی تیتراژ نداشتند چون بلد نبودم تیتراژ برای آن ها بسازم. خلاصه به هر زحمتی بود فیلم ها را ساختم و با خودم به تهران آوردم. اسم اولین فیلمم «شکوه عاطفه ها» بود. ماجرای مرغی بود که جوجه هایش از تخم های اردکی بودند که رویشان خوابیده بود، وقتی جوجه اردک ها طبق غریزه می خواستند به آب بروند، تضادی با مادر آن ها که یک مرغ بود به وجود می آمد و مرغ مدام بی قراری می کرد. به تهران که آمدم به انجمن سینمای جوان رفتم، ماجرا را برای آن ها گفتم، اما آن ها من را مسخره کردند و شاید حق هم داشتند، چون من بار سیمان خالی کرده بودم و سر و وضع خوبی نداشتم.

یکی از آن ها برای من روی کاغذ آدرسی نوشت که متعلق بود به سینمایی دیگر، گفت آنجا فیلم های تو را تماشا می کنند و شاید از تو بخرند. البته آن ها به قصد همان تمسخر داشتند این پیشنهاد را به من می دادند. به هر حال من رفتم و قرار شد که آن ها فیلمم را ببینند. آن زمان آقای آفریده گفتند که اولین فیلمت یکشنبه هفته آینده از تلویزیون پخش میشود.  با شنیدن این حرف انگار برق من را گرفت. از جا پریدم. باورم نمیشد که فیلمم قرار است از صدا و سیما پخش شود. بعد از مدتی دیدم که هر سه فیلم از سینمای دیگر پخش شدند در حالی که تیتراژ هم داشتند که نمی دانم آقای آفریده آن ها را درست کرده بودند یا از دستیارانشان.

*لطفا در ارتباط با سبک فیلمسازیتان بیشتر توضیح بدهید و اینکه چطور شد حیوانات را برای روایت داستان هایتان انتخاب کردید؟ آیا از قبل با خصوصیات رفتاری آنها آشنایی داشتید؟

من از کودکی حیوانات را دوست داشتم. من اگر بخواهم حرفی در سینما بزنم به جز استفاده از حیوانات و زبان آن ها راه دیگری ندارم. چون من فیلم داستانی کار کردن را بلد نیستم. در واقع علاقه ای هم به ساخت فیلم های داستانی ندارم. علاقه من به دنیای حیوانات، طبیعت و محیط زیست هست. من در طول این سال ها متوجه شدم که از طریق حیوانات می توانم حرف دلم را در سینما بزنم. از آنجایی که من از طرفداران و مدافعان محیط زیست هم هستم، در این زمان که محیط زیست به شدت در حال تخریب و تهدید هست، ترجیح می دهم همچنان مضمون فیلم هایم در ارتباط با محیط زیست باشد. به عنوان مثال فیلم های اجاره نشین، یا مرگ زمین یا فیلم زندگی، مضمون محیط زیستی دارند.

*نحوه استفاده شما از حیوانات در فیلم هایتان به چه صورت است؟ آیا آن هارا برای فیلم تربیت می کنید یا از لحظات خاصی تصویر مورد نظرتان را شکار می کنید؟

 ببینید؛ منزل ما در حقیقت طوری است که ما همزیستی نزدیکی با حیوانات داریم. بطوری که همسایه ها و اهالی می دانند که اگر گربه ای، یا هر حیوانی مریض شد آن را به در خانه ما می آورند. حتی پیش آمده که ماشینی دم خانه نگه داشته و روباهی که پایش شکسته بود را داخل خانه ما گذاشتند و رفتند. من خودم آن حیوان را به دامپزشکی بردم، از پایش عکس گرفتم، بعد آن را گچ گرفتم و به خانه آوردم و از روباه پرستاری کردم تا خوب شد. من با همان روباه مشغول ساختن فیلمی بودم. در اواسط این فیلم بود که روباه با خوب شدن پایش فرار کرد. من ۱ سال معطل شدم و ساخت فیلمم به تعویق افتاد تا توانستم روباه دیگری گیر بیاورم. این ماجرا متعلق به فیلم زیستن است.

من با حیوانات اخت هستم؛ چطور بگویم، هر حیوانی که فکرش را بکنید، مانند موش، قورباغه، جوجه تیغی، روباه و لاک پشت و حیوانات اهلی؛ من از این حیوانات هم مراقبت و پرستاری می کنم و هم از آن ها برای ساخت فیلم هایم استفاده می کنم. البته علاقه خاصی به روباه دارم. هم بخاطر تیزی و زیرکی آن و هم اینکه تا بحال فیلمی ندیده ام که در آن روباه پرسوناژ اصلی باشد. عموما روباه به خاطر اینکه حیوانی حیله گر و نا آرام است کمتر با آن فیلمی درست کرده اند. اما من با آن ها کنار می آیم و زبانشان را می فهمم.

*شما سوژه و ایده فیلم هایتان را از کجا پیدا می کنید؟ مثلا ابتدا به سوژه می اندیشید و سپس برای پیدا کردن حیوان مورد نظر اقدام می کنید یا بر اساس آنچه در دست دارید و می توانید؟ در مورد این فرایند که منجر به پدید آمدن داستان و پرسوناژهایتان می شود توضیح دهید.

بگذارید به عنوان مثال راجع به فیلم جدیدم صحبت کنم. من پیش از فیلمبرداری و یا هر اقدام جدی دیگری تمرگز می کنم و بعبارتی وارد یک خلصه ذهنی می شوم و در آن فضا از اولین پلان فیلمم تا پلان آخر تماما در مغزم دکوپاژ می شود. هر نکته ریزی که در روایت بهتر داستانم به من کمک می کند هم در ذهنم تداعی می شود. در واقع این جریان خلاق در ذهن من پدید می آید و دیگر نیازی نیست که من فیلمنامه یا دکوپاژم را روی کاغذ بیاورم.

یعنی شما برنامه ریزی مشخصی را مبنای تولید قرار نمی دهید و بر بداهه و خلق الساعه تأکید دارید؟

من می دانم که در روز فیلمبرداری می خواهم چه کنم. به عنوان مثال قرار است چند پلان بگیرم. چند نمای p.o.v یا چند l. shot می خواهم بگیرم. هر آنچه که در ذهن دارم را در آن روز مشخص می توانم بگیرم و این شاید چند ده برداشت شود. اما آنچه که در آن روز می خواهم را عموما بدست می آورم. یا اگر کارم نیمه کاره ماند یا نمایی که مد نظرم بود را بدست نیاورم، فردا جبران می کنم و ادامه اش را می گیرم؛ سکانس به سکانس جلو می روم.

*آقای کیانی تا به حال چند فیلم ساخته اید و شاخص ترین هایشان به نظرتان کدام هستند.

اگر همه فیلم های ساخته شده ام را بخواهید به بیش از ۲۰ فیلم می رسند. با زمان ها و کیفیت های متفاوت. اما فیلم هایی که به صورت حرفه ای ساخته ام و در بیشتر فستیوال ها شرکت داده ام، نامشان اجاره نشین، متجاوز، سارا خاتون، زیستن و مرگ زمین نام داشت؛ همچنین زاغ و روباه، فیلم آخرم که در این جشنواره رونمایی شد؛ از فیلم های غیر حرفه ایم نیز چند موردی هست که می خواهم آن ها را بازسازی کنم و در شرایط بهتری از اول بسازم. یکی فیلم مواظب جیبت باش است که فیلمی ۱۰۰ ثانیه ای است و در جشنواره فیلم ۱۰۰ آن زمان هم شرکت کرد. ماجرای کلاغی است که دزدکی سر جیب یک کارگر افغانی می رود و سکه هایش را بر می دارد، بعد می رود و آن ها را جایی دفن می کند و مرد افغانی متوجه می شود که سکه هایش نیست!

محمود کیانی فلاورجانی*

*شما در بعضی از فیلم هایتان حیوانات را متفکر تر از آن چیزی که هستند نشان می دهید و گاهی به آن ها خصوصیت هایی می بخشید که در دنیای واقعی از آن بی بهره اند. این کار شما به گونه ای استعاره است و قصد دارید نگاهی انسانی به شخصیت هایتان ببخشید یا صرفا حیوانات را همان حیوان می بینید؟ به عنوان مثال در زاغ و روباه، کاراکتر ها از آنچه در دنیای واقعی هستند باهوش تر و زرنگ تر هستند.

من از ری اکشن های طبیعی حیوانات معنی می سازم. معنایی که خودم در راستای داستان و ایده فیلمم قصد دارم دیده شود. به عنوان مثال من ترفندهایی به کار می بندم تا نگاه یا حرکت خاصی را از حیوان ضبط کنم. ولی به واسطه مونتاژ یا کادر بندی معنای خاصی به آن می بخشم که بیننده هم آن را درک می کند.

البته می دانید که گرفتن ری اکشن از حیوانات کاری بسیار سخت است، خصوصا وقتی که بخواهید احساس خاصی را از طریق چهره یا حرکت حیوان به بیننده انتقال دهید. برای مثال من می خواستم در مقابل روباه ری اکشنی از یک گربه بگیرم. گربه گرسنه بود. من تکه ای گوشت را به نخ بستم و جلوتر از او قرار دادم. من با حرکت دادن تکه گوشت مقابل چشمان گربه به ری اکشنی از او رسیدم و حسی را در چشمانش ایجاد کردم که در آن پلان احتیاج داشتم. من همزمان جهت نگاه و حس گربه را نیاز داشتم. البته نمیگذارم حیوان عذاب بکشد و بعد از آن پلان گوشت را به او دادم.

من به زندگی حیوان بسیار اهیمت می دهم و به گونه ای همه فیلم هایم در این ارتباط بیانیه ای بوده اند برای زندگی حیوانات، زندگی صلح آمیز در کنار انسان ها. انگار روباه در فیلم من سخن می گوید که من اینم و مثلا کارم این است و ذاتم این است و اینگونه باید زندگی کنم. کار من با ضبط مستند رفتار حیوانات در حیات وحش تفاوت دارد. معتقدم با دادن داستان و تزریق این نوع نگاه زندگی آن هارا برای انسان ترجمه می کنم.

*همان کاری که کارگردان داستانی در قبال بازیگرش برای رسیدن به آن نتیجه مطلوب و حرف مورد نظر انجام می دهد. در واقع حیوانات برای فیلم شما بازی می کنند و هر کدام پرسوناژ خاصی دارند.

دقیقا همین طور است. حیوانات در فیلم های من بازی می کنند. یا بهتر بگوییم من از آن ها بازی می گیرم نه آنکه تنها رفتارشان را ثبت کنم.

 *عموما ساخت فیلم هایتان چه مدت زمانی به طول می انجامد؟ برای نمونه یکی از فیلم های شاخصتان را مثال بزنید. از ایده اولیه ساخت فیلم تا زمانی که مونتاژ آن به پایان می رسد.

معمولا مدت زمان ایده آل برای تمام کردن فیلمم ۲ سال است. البته این فیلم آخرم که ماجرای دو الاغ است بیشتر زمان می برد و احتمالا به ۳ سال خواهد کشید.

*یکی از سوالا های مهمی که در ذهن تماشاچیان آثار شما ایجاد می شود این است که شما در مسیر تولید اثرتان با چه نوع مشکلات و موانعی مواجه می شوید؟ احتمال مواردی متفاوت و حتی غیرقابل پیش بینی هستند.

خب مسلما مهمترین آن ها زبان نفهمی پرسوناژهای داستانم است! البته آن ها زبان خاص خودشان را دارند. این مشکل من است و نه آنها. مثلا در همین فیلم آخر که عرض کردم، من می خواهم یکی از الاغ ها از بالای ده به سمت پایین بدود. در مسیر خاصی کوچه و پس کوچه ها را طی کند و بعد به در خانه ای برسد، در بزند و داخل شود. این یکی از سکانس های فیلمم است. خب من باید برای رسیدن به این سکانس ترفندهای بیشماری بزنم. اول از همه اینکه من باید روزهای زیادی افسار الاغ را بگیرم و از همان بالای ده در همان مسیر مدام بیایم و الاغ را داخل خانه ببرم و آنجا به او جو بدهم تا بخورد. این کار باید روزهایی سر ساعت خاصی تکرار شود.

 در واقع الاغ را شرطی می کنم تا بتواند آن نقش را ایفا کند. یا در موردی دیگر الاغ  قرار است به کره اش برسد و آن را بو کند. در این مورد غذای الاغ را عقب می اندازم، به عنوان مثال ساعت ۱۰ را می کنم ساعت ۲ . الاغ در آن ساعت خاص گرسنه است و به قصد رسید به جو به در بسته می خورد و با پوزه اش در می زند تا به جو اش برسد. پس از باز شدن در من می خواهم او بچه اش را بو کند. خب من می دانم که در این موقعیت او ادرار الاغ ماده را بو می کند، کمی از ادرار الاغ ماده را در شیشه به سر کره الاغ می مالم تا با بازشدن در او سر بچه اش را بو کند. این ترفندها در مجموع من را به آن چیزی می رسانند که می خواهم.

*در اصل شما رفتار و خصوصیات حیوانات را مطالعه می کنید تا در فیلمتان به پرسوناژ برای بهتر بازی کردنش کمک کنید و به آنچه می خواهید برسید. اما این خصوصیات به خصوص و شاید نادر را چگونه در حیوانات می فهمید و آنالیز می کنید؟

من در ده بزرگ شده ام و بچه کشاورزم. از کودکی با این خصوصیات حیوانات اهلی آشنا شدم. البته در مواقعی خاص هم در مورد بعضی حیوانات مطالعه می کنم و رفتارشان را به طرق گوناگون بررسی و مطالعه می کنم. البته با این تفاسیر هم کار شما در هدایت حیوان برای ایفای نقشش بسیار سخت است. شاید یکی از پلان های فیلم من بیشتر از ۱۵ روز به طول بیانجامد.

*آقای کیانی شما از رفتارهای حیوانات یا نحوه رفتار انسان ها با آن ها هم ایده می گیرید؟ منظورم این است که آن رفتار به خصوص حیوانات در فیلم هایتان ایده های بکر خودتان است یا اینکه از دنیای واقعی آن ها را وام می گیرید؟

اکثر رفتارهای به خصوصی که در فیلم هایم شما از حیوانات می بینید را من چندین بار شاهدش بوده ام. البته به غیر از ری اکشن هایی که من خودم آن ها را می سازم. چون همانطور که قبلا گفته ام من در فضایی بزرگ شده ام که همواره با حیوانات اهلی و حتی وحشی برخورد داشته ام و خصوصیاتشان را می شناسم. مثلا در همین فیلم جدیدم صحنه ای هست که مردی بر روی الاغ ماده که باردار است مقدار زیادی بار می گذارد. در حالی که آن حیوان زبان بسته باردار است و نمی تواند به عنوان مثال ۲۰۰ کیلو بار را ببرد! این در واقعیت اتفاق می افتد که بسیار ناراحت کننده است و کشاورز توجهی نمی کند که آن حیوان باردار است. در فیلم من الاغ نر با دیدن این صحنه شروع به فریاد می کند و به نوعی اعتراض خود را بیان می کند و می گوید که آهای چی کار می کنید بی انصاف ها! این همسر منه! بارداره، خدا راخوش نمی آید آنقدر بارش کنید! این حسی است که من نسبت به این واقعیت دارم که در برخورد انسان با حیوان اتفاق می افتد و از آن در فیلمم وام می گیرم.

*حیوانات فیلم های شما به عنوان مثال با من هم همان رفتاری را دارند که با شما دارند یا نه به شما عادت کرده اند؟ می خواهم بدانم آن ها چگونه تربیت شده اند؟

ببینید من به غیر از شرطی کردن حیوان به او یک انرژی مثبتی از خودم منتقل می کنم که حیوان متوجه آن می شود. در واقع این زبان گفتاری بین ماست. حیوان می فهمد که مشکلی نیست و من به او آزاری نمی رسانم. واقعا هم همین طور است یعنی اگر حیوان دست مرا گاز بگیرد یا پنجه بکشد من او را نمی زنم و آزار نمی دهم. به او می فهمانم که اشکالی ندارد، ما باهم دوست هستیم و من او را اذیت نخواهم کرد. این همان موضوعی است که یک قدم دیگر مرا به پرسوناژم نزدیک تر می کند. با این دید کار با حیوانات به عنوان بازیگر راحت تر می شود.

*اجازه دهید یکباره دیگر پرسش اصلی ام را تکرار کنم. من گمان می کنم اگر از منظر واقعیت و حقیقت به فیلم های شما نگاه کنیم نمی توان نام آن را مستند گذاشت، به عنوان مثال کارهایی مانند زیستن، یا ماجرای همان مرغ و جوجه های اردکش. نظر شما چیست؟

ببینید من معتقدم آنچه شما در فیلم من می‌بینید رفتار حقیقی حیوان است. او آن را بازی نمی کند بلکه زمان بندی می کند که آن هم دست من است. در واقع هنگامی که مرغ به روباه نوک می زند، واقعا اینکار را می کند، شما به این فیلم چه می گویید؟ منتهی من فکری را به عنوان پیش داستان یا عامل محرک به آن تزریق می کنم که باعث می شود مجموعه این حرکات و رفتارها هدفمند در خدمت داستان و ایده من باشد. ضمن آنکه بیشتر اتفاقات در واقعیت رخ داده یا می دهد منتهی از چشم من و ما دور است. من به گونه ای آن را بازسازی می کنم و برای درک بهتر مخاطب غلوش می کنم. مثلا همان ماجرای مرغ و جوجه های اردک، این یک اتفاقی است که واقعا رخ داده ومن بعدا آن را بازسازی کرده ام. این فیلم مستند است یا شاید بتوان گفت مستند داستانی.

*ممنون از اینکه دعوت سینماپرس و بنده را قبول کردید. گفتگوی بسیار خوبی بود و از تجربیات شما استفاده بردم.

خواهش می کنم آقای الله دادیان. امیدوارم هر روز شاهد بالندگی بیشتر سینمای مستند ایران باشیم و قدردان پیشکسوتانی باشیم که برای این سینما و اعتبار آن زحمات فراوانی کشیده اند. من خودم را قابل این تقدیرها و جوایز نمی دانم. دوستان و بزرگواران همیشه به من لطف داشته اند. در آخر از همه عزیزان که برای برگزاری این جشنواره زحمت کشیده اند تشکر می کنم . خصوصا از دبیر محترم جشنواره و دوستانی که در مرکز گسترش فیلم تجربی هستند.

نظرات

  • محمد ۱۳۹۳/۰۹/۲۹ - ۱۴:۵۵
    2 0
    در تاریخ سینمای جوان همه آنهایی که با آنجا ارتباط داشتند مسخره شدند

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.