به گزارش سینماپرس، برنامه این هفته سینمامعیار با حضور کارشناسان برنامه، مرتضی اسماعیلدوست و آریان گلصورت، به بررسی فیلم «بیگانه» ساخته بهرام توکلی پرداخت.
در ابتدای برنامه، سید امیر جاوید به بهانه بررسی فیلم «بیگانه»، مسئله اقتباس در سینما را مورد توجه قرار داد و با پرسش از چیستی سینمای اقتباسی، گفتوگو را آغاز نمود. اسماعیلدوست، اولین کارشناسی بود که با تعریف آن، وارد بحث شد: «اقتباس، وامگیری از ادبیات در شکل سینما است و به همین سبب سینما در بسیاری از کشورها، با پشتوانه ادبی آن کشور شکل گرفته است؛ در حالی که در ایران، عدم ارتباط سینما و ادبیات، یکی از اصلیترین معضلات سینماست.» وی با ابراز رضایت از کارنامه پراقتباس بهرام توکلی در قیاس با اکثریت بدنه سینماگران، خاطرنشان کرد که فیلم بیگانه نیز اقتباسی از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» است. گلصورت نیز در تشریح اقتباس در سینما افزود: «اقتباسهای سینمایی عمدتا به دو گونه برداشت آزاد و وفادارانه، صورت میپذیرند اما مشهور آن است که وقتی موضوع اقتباس پیش کشیده میشود، وجه امانتداری نسبت به متن ادبی مبدأ، بیشتر به ذهن متبادر میگردد.» وی همچنین یادآور شد که فیلم بیگانه را تقریبا میتوان نوعی اقتباس با برداشت آزاد دانست.
تداخل، تقابل یا تبادل فرهنگی در سینمای اقتباسی
سپس مجری-کارشناس برنامه، با ارائه مقدمهای، رابطه میان اقتباس و فرهنگ در ادبیات و سینما را به بحث گذاشت: «وقتی که سینماگران برای اقتباس به سراغ آثار ادبی داخلی میروند، تبعا قرابت فرهنگی میان فیلمهای تولیدشده با این پشتوانه با فرهنگ بومی و ملی بیشتر است. این درحالی است که اقتباس از آثار خارجی، ناگزیر، نوعی تداخل فرهنگی را موجب میگردد که لزوما خوب یا بد نیست بلکه عمدتا به این بازمیگردد که فیلمساز با چه نگاهی، به اقتباس از آثار ادبی بیگانه پرداختهاست و این انتخاب و پرداخت آگاهانه، میتواند این تداخل را به تبادل فرهنگی مبدل سازد. حال آیا میتوان اقتباس را جریان مؤثری در فرهنگ سینما دانست؟»
اسماعیل دوست: اتوبوسی به نام هوس به عنوان اثر مبداءِ بیگانه به دور از فرهنگ ماست
اسماعیلدوست با تایید این مطلب گفت: «برخلاف فیلم قبلی همین کارگردان، این جا بدون من که اثر اقتباسی ایرانی شدهای از همین نمایشنامهنویس بود، بیگانه کاملا فضاسازی غریبهای دارد و بلانش، استلا و استنلی مابه ازاء ایرانی و منطبق با فرهنگ دینی و ملی ما ندارند. این، یکی از مشکلات اساسی است که به نظر میرسد دست فیلمساز را برای بومیسازی شخصیتها کاملا بسته است. این انطباق با فرهنگ بومی، به لحاظ باورپذیری و مطابقت شخصیت با مابه ازاء بیرونی بسیار مهم و تعیینکننده است چرا که در واقع، این عامل است که قابلیت پذیرش تصویر اقتباسی از آن آثار را به فیلم میدهد. به همین خاطر میتوان گفت که ظرفیت ایجاد تقارب در اثر مبدأ یعنی اتوبوسی به نام هوس، آن قدر محدود و به دور از فرهنگ ما بوده که عملا حتی با برداشت آزاد نیز بومیسازی اتفاق نیفتاده است.» در مقابل اما گلصورت، نیت ابتدایی کارگردان در ایرانی کردن اثر را مورد پرسش قرار داد و گفت: «باید دید که آیا اصلا فیلمساز چنین قصدی داشته است یا نه؟ برخی علاقمند به ساخت آثاری بیزمان و بیمکان هستند و لزومی نمیبینند که منبع اقتباس را ایرانی کنند. تنها در حالتی که چنین قصدی در میان بوده باشد میتوانیم به بررسی موفقیت یا عدم موفقیت کارگردان در میزان بومیسازی بپردازیم و درغیر این صورت چنین چیزی، محلی از اعراب ندارد. طبیعتا برداشت امروزی از آثار کلاسیک است که آنها را برای مخاطب امروزی جذاب میکند که هم هوشمندی در انتخاب و هم دقت در نوع پرداخت اثر اقتباسی، این جذابیت را فراهم خواهد کرد.»
شکستهای یتیم و پیروزیهای پرمدعی در سینما
پس از طرح بحث اقتباس در سینما و در ورود به بخش نقد فیلم بیگانه، جاوید، شنوندگان برنامه را از امتناع بهرام توکلی کارگردان فیلم، از حضور در ارتباط تلفنی سینمامعیار آگاه ساخت و گفت: «شکستهای یتیم و پیروزیهای پرمدعی، فرهنگ خطرناکی است که شاید تدریجا دارد از فوتبال به سینما سرایت میکند. کسانی که فیلمهایشان را در پیشگاه مردم به نمایش میگذارند، باید حاضر باشند که در پیشگاه مردم هم درباره فیلمشان صحبت کنند؛ اگر شکستی هست آن را بپذیرند و یا از اثر خود دفاع کنند.» سپس گزارشی از فیلم بیگانه به سمع شنوندگان رسید.
گل صورت: هدف توکلی از ساخت بیگانه رسیدن به نوعی پوچ گرایی است
پس از بازگشت به استودیو، آریان گلصورت به نقد فیلم پرداخت: «برخی معتقدند که نباید این فیلم را با اقتباس الیا کازان، مقایسه کرد در صورتی که این هم یکی از راههای ورود به جهان فیلم است و فیلم جاسمین غمگین وودی آلن هم که برداشت آزاد دیگری از همین اثر بود و پارسال در اسکار به نمایش درآمد، توسط منتقدین با همان نسخه کازان قیاس شده بود. در کل مقایسه میتواند راه خوبی برای تحلیل نسخههای سینمایی یک اثر ادبی باشد.» وی سپس، حذف نقاط پرکشش و موقعیتهای دراماتیک حساس نمایشنامه در اثر توکلی را موجب شگفتی دانست و گفت: «این مسئله نشان میدهد که هدف توکلی از ساخت این فیلم، رسیدن به نوعی پوچگرایی است.» اسماعیلدوست اما، مبنا قراردادن یک ورژن سینمایی از یک اثر ادبی و قیاس نسخ دیگر با آن را اشتباه متداول و گمراهکننده فضای نقد دانست و متذکر شد که برای تشخیص درست باید برای هر نسخه سینمایی به سراغ اثر مبدأ و اصلی رفت.
اسماعیلدوست: در بیگانه خبری از سینمای بهرام توکلی نیست
پس از آن با مقدمه اسماعیلدوست، سینمای بهرام توکلی و مؤلفههای شخصی وی مورد بررسی قرار گرفت؛ وی گفت: «سینمای توکلی اگرچه وامدار فیلمسازان قابل اشارهای است اما به امضای کمرنگی از سبک شخصی خودش نزدیک شده است. یکی از ویژگیهای سبکی او، دراماتیزه کردن شخصیتها با استفاده از الگوهای خردهپیرنگ است که در کارهای قبلی وی، بسیار پررنگتر از بیگانه دیده میشد. رنگآمیزی صحنه و موقعیته به شکلی سرد و ایزولهشده، مؤلفه دیگری است که در بیگانه، اثری از آن مشاهده نمیشود. نبود تلفیق ذهنیت و عینیت در شخصیتپردازی کاراکترها، با پرداختی جزئینگرانه در بافت صوت و تصویر و نزدیک شدن به عالم درون شخصیتها از اختلافات دیگر بیگانه با سایر آثار توکلی است. پیوند با ادبیات نیز در کارهای توکلی، حتی آثار غیراقتباسیاش مشهود است. ویژگی دیگر، نقش موسیقی در ساخت درونی شخصیتهای فیلمهای توکلی است که علیرغم وجود نشانههایی در نسرین اما باز هم به دقت کارهای دیگر پرداخته نشده است. دلبستگی به تئاتر و میزانسنهای تئاتری، زمان غیرخطی، بهرهگیری از خردهپیرنگها، توجه به لوکیشن و فضاسازی در راستای روایت نیز از مؤلفههای سبک توکلی به شمار میآید که همگی در نوعی تعبیر فلسفی و روانشناسانه در تحلیل آثار ایشان به کار میآیند.»
گلصورت: سقوط توکلی، نه از بیگانه که از آسمان زرد کم عمق آغاز شد
آریان گلصورت نیز با تایید ضعف ساختاری بیگانه، به نسبت آثار قبلی توکلی متذکر شد: «این سقوط در واقع نه از بیگانه که از آسمان زرد کم عمق آغاز شد و حتی میتوان گفت که بیگانه از اثر پیشین، اندکی جلوتر است. در واقع توکلی که با پرسه در مه و اینجا بدون من، منتقدین و مخاطبان سینما را امیدوار کرده بود، با مماشات و تعریف و تمجیدهای بیدلیل عدهای از آسمان زرد کم عمق، رکودش را آغاز کرد درحالی که آن فیلم نیز از همه جهت شکستخورده بود.» وی نقطه قوت آثار توکلی را پرداختن به تلفیق دنیای ذهنی و عینی دانست و تاکید کرد: «توکلیِ کارگردان در بیگانه افت خاصی نکرده چرا که همچنان قدرت وی را در استفاده درست از رنگ و نور شاهدیم اما توکلیِ فیلمنامهنویس، افت محسوسی دارد و علت آن هم حرکت به سمت نوعی تلخی سطحی و عبث و خودخواسته است که اصولا حالتی ضدانسانی به فیلم داده است. برای مثال در مقایسه با پرسه در مه که خیلی خوب با انگیزه، پیشینه و پیچیدگیهای شخصیتها آشنا میشویم و تاثیر تدریجی مشکلات مختلف را بر شخصیتها میبینیم، در بیگانه گویی با چند دیوانه روبهروییم که چند بدبختی بر سرشان نازل میشود و پایان فیلم هم رها میشود. از این جهت، بیگانه حتی در بعد واکاوی روانشناسانه نیز شکست میخورد.»
سپس اسماعیلدوست در بازگشت به اشتباهی که مولد اشکالات متعدد فیلم است، گفت: «مغایرت منبع اقتباسی یعنی نمایشنامه تنسی ویلیامز با فرهنگ و نگره فکری ایرانی، علت اصلی عدم تمایل عمده مخاطبین به تماشای فیلم است و شخصیتهای توکلی در بیگانه، اساسا نمیتوانند به کاراکترهای نمایشنامه نزدیک شوند.» وی سپس به تحلیل و تمجید از آن چه راهبرد نشانهشناسانه توکلی در پلان ابتدایی بیگانه میدانست، پرداخت.
چه دلیلی دارد چنین فیلمی را ببینیم؟
در ادامه آریان گلصورت، با یادآوری مجدد قدرت توکلی در استفاده از رنگ و نور و قاببندی، تصریح کرد که به علت عدم وجود درامی قوی، هیچ یک از این فاکتورها به درستی در جای خود نمینشینند. وی در رابطه با پایانبندی فیلم گفت: «سوءتفاهمی در سبک پایانباز جاافتاده و آن این است که در پایانباز، قصه به پایان نمیرسد اما ساختار باید به اتمام برسد و این بدان معناست که پایانباز با پایان رهاشده متفاوت است. این، نشاندهنده بیمسئولیتی یک نویسنده است که برشهایی از زندگی شخصیتهایی را به نمایش بگذارد که در فلاکت و بدبختی هستند و همه هم مشکلات روحی و روانی دارند و در انتها هم هیچ نتیجهگیریای نکند. خب چه دلیلی دارد چنین فیلمی را ببینیم؟»
اما برخلاف گلصورت، اسماعیلدوست پایانبندی فیلم را پایانبندی ساختارمند و درستی دانسته و گفت: «به رغم برخی کارگردانها که آثاری یکبار مصرف دارند، لازم است که مخاطب برای درک بیگانه، سایر آثار توکلی را دیده باشد و در واقع سینمای او، نیاز به مخاطبی خاص دارد چرا که جهان فکری او، برگرفته از فلسفه اگزیستانسیالیستی و روانشناسی فروید است و همین باعث شده که جز یک کار او، سایر آثارش مخاطب چندانی نداشته باشند. به همین جهت پایانبندی بیگانه، چیزی شبیه به پایان اینجا بدون من است و اصولا کارگردان، برای واگذاری ادامه جریان روایت به مخاطب، تمایلی به تمام کردن ساختار نداشته است.»
گلصورت اما در رد این نظریه، گفت: «فیلمهای بسیاری هستند که با وجود پایان یافتن ساختار به لحاظ اصول دراماتیک، جهان اثر و حتی آینده شخصیتها و داستانشان برای مخاطب ادامه مییابد. میشود پایان بیگانه را با تعبیرهایی، به سمت برخی معانی برد ولی نکته این است که وقتی فیلمساز، پایه درامش را بر مسائل روانی شخصیتها بنا میکند، دیگر حق ندارد به راحتی آنان را رها کند.» وی همچنین در رابطه با گزاره «لزوم آشنایی با کارنامه کارگردان برای فهم هر اثر» افزود: «طبیعتا شناخت کارنامه سینمایی به فهم بیشتر آثار آن کارگردان کمک میکند اما به طور کلی این ضعف یک فیلم است که برای ارتباطگیری با آن، تماشاگر نیاز داشته باشد که همه آثار قبلی را دیده باشد.»
برنامه رادیویی سینما معیار پنجشنبهها ساعت ۱۶ از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای به مجری-کارشناسی سیدامیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.
ارسال نظر