دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۱

واکاوی یک فیلم سینمایی انیمیشن در حال اکران

«رستم و سهراب»؛ تلاشی جسورانه برای رسیدن به انیمیشن ملی

انیمیشن رستم و سهراب

سینما پرس: صابر اله دادیان/ رستم و سهراب، شاید اثری تکنیکی و بدون ایراد نباشد، و شاید بتوان گفت که حق مطلب را در مورد داستان شاهنامه ادا نکرده است، اما چه کسی توانسته حق خود را در قبال ایرانی بودن و ایرانی ماندش در حیطه کاری خود ادا کند؟ شاید در جواب بتوان گفت رستم و سهراب تلاشی جسورانه و نه الزاما قهرمانانه است که در مقابل دیگر موقعیت هایی که برای آثار بلند انیمیشن و فیلمسازانش در برهه ای به وجود آمد، اصالت و ایرانی بودن خود را حفظ کرده است.

پس از چند سال انتظار سرانجام نوبت به اکران فیلم بلند انیمیشنی«رستم و سهراب» رسید. انیمیشنی که توسط برادران دالوند، در پایتخت انیمیشن ایران در بروجرد واقع در غرب کشور تولید شده است. این انیمیشن ایرانی که با بودجه ای بسیار کمتر از اثر سینمایی بهرام عظیمی یعنی « تهران۱۵۰۰» تولید شده است، از خیلی جهات می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد.

 اما نباید کم و کاستی های مختلف آن را نیز نادیده بگیریم. چراکه درک و تحلیل درست اشتباهات و نواقص یک اثر است که ما را برای پیشرفت تکنیکی و داستانی اثر بعدی مان راهنمایی خواهد کرد. آن هم در شرایطی که می توان گفت کشور ما از لحاظ نیروی انسانی متخصص و همچنین امکانات و تکنولوژی های جدید برای ساخت آثار خوب و با کیفیت سه بعدی در سطح قابل قبولی در جهان قرار دارد. تنها باید با مرور اشتباهات پیشین و درس گرفتن از آن ها در وادی تجربه، مهارت استفاده هرچه بهتر از تجهیزات را در روندی هنری- تکنیکی به دست آوریم.

دورنمای انیمیشن ملی، که در چند سال گذشته یکی از بحث های بنیادی و دغدغه های اصلی مدیران و هنرمندان انیمیشن بوده است، شاید آنقدر غریب و نامأنوس است که تنها و تنها در وادی کلمات و جملات است که عینیت پیدا می کند. درست عکس آن که باید در جلوه تصویر و حرکت در انیمیشن دیده شود و آنقدر تکرار و تجربه شود تا هویتی مستقل پیدا کند. نه آنکه با همایشی عریض و طویل تنها در ساحت چندین مقاله منتشر شده و در بین دیگر کتاب های فاخر و قطور هنری در کتابخانه هنرمندان این عرصه جایگاهی همیشگی پیدا کند.

تجربه و عمل شاید مهمترین و اساسی ترین چیزی است که در به حقیقت پیوستن این مهم در انیمیشن کشورمان در نظر گرفته نمی شود. دیوارهای بلند و گاه ناپیدایی بر سر این افق همیشه وجود داشته و خواهد داشت، دیوارهایی که حد و اندازه مقاله در قاموس خود به آن نمی رسد چه بخواهد از آن عبور کند. و تنها، تجربه به مثابه ساخت آثاری پر ریسک و شاید ناموفق است که می تواند با ضربه زدن بر این دیوار حائل از عظمت کاذب آن کم کند.

ساخت اثر انیمیشنی «رستم و سهراب» در این میدان و در این راستا، برای پیمودن همه راه برای رسیدن به مقصود و چشم انداز انیمیشن ملی و با هویت ایرانی، شاید راه زیادی نپیموده باشد، اما این خاصیت را دارد که در همین راستا حرکت را آغاز کرده، خواه یک قدم و نه بیشتر.

در این یادداشت بیش از آنکه بخواهیم این حرکت را ارج بنهیم و چشم و گوش بسته، خود را با تعریف های مکرر از قدمی کوچک و لرزان در این وادی پر خطر و پر فراز و نشیب فریب دهیم، سعی کرده ایم آگاهانه، واقع بینانه و شجاعانه، اشتباهات و کاستی های خود را در این مسیر دشوار مرور کرده و یک به یک باز شماریم. منتهی نه برای تخریب این اثر از خیلی جهات مهم، بلکه برای انسجام بخشیدن به آن و انشاالله برداشتن قدم بعدی و قدم هایی محکم تر و استوارتر.

یکی از نکاتی که همیشه و گاه مغرضانه در نقد ها به چشم می خورد همین تخریب به جای ساختن است که گاه در مرز دشمنی با قضاوت عادلانه نیز قرار می گیرد.

نگارنده اما، به عنوان یک عضو کوچک از خانواده بزرگ و پر امید انیمیشن ایران، تنها با بررسی ضعف ها و کاستی ها با تمییز دادن کیفیت های متفاوت در ساختار انیمیشن ملی در یک اثر اقتباسی از شاهنامه فردوسی، قصد واکاوی انگاره های کم سو و نامحسوس انیمیشن ملی و هویت دار را داشته ام تا با کالبد شکافی یک اثر انیمیشن در حال اکران، به عنوان یک مصداق بارز، که می تواند بسیاری از المان ها و بیانیه های انیمیشن ملی و ایرانی را در خود تنیده داشته باشد، تصویری هرچند واضح تر از پیش، از آینده انیمیشن ایرانی و ملی در ساختاری حرفه ای همچون فیلم سینمایی برای اکران داخلی و خارجی به دست آید.

تقلید از یک تولید غربی برای رسیدن به هویت ملی

انیمیشن به عنوان بصری ترین گونه سینما، به خاطر ایجاد تمامیت بصری در فیلم، در ساحت ایجاز و دوری از آنچه در واقعیت می تواند منعکس شود، لازمه دانش ، خلاقیت و حس و بینش هنری فراوان است. در انیمیشن شما ضبط نمی کنید، ثبت تصاویر همچون عکاسی یا تصویر برداری در ویدئو یا فیلم برداری روی نگاتیو مبتنی بر دیدگاه ما به واقعیت اطراف نیست. شما باید آنچه خواستار دیده شدنش هستید را به وجود آورید و همین امر دانش بیشتر شما را نسبت به دانش سینمایی نیاز دارد. این واقعیت اگر مراد شما از ساخت اثر انیمیشن ، اثری سه بعدی کامپیوتری باشد به میزان بیشتری ملموس  و مهم تر خواهد بود.

این مقدمه از این جهت آورده شد که اهمیت فوق العاده تصویر در انیمیشن برای مخاطب مرور گردد. اهمیت تصویر خود گویای این واقعیت است که یکی از ستون ها و پایه های انیمیشن ملی الزاماً توجه به تمامیت تصویر است. تمامیتی که شامل اصالت تصویر، به معنای یگانه بودنش نیز می شود. حال اگر برای ساختن این ساختمان ملی و اصیل، از مواد و مصالحی که نه تنها از ما نیست، بلکه در بعضی موارد ضد ما نیز هست استفاده شود، تصور استحکام این ساختمان به یک فکاهی می ماند.

در انیمیشن سینمایی رستم و سهراب، چه آگاهانه برای نیل رسیدن به تصویری با کیفیت از ایران باستان با همه کیفیت های زیر مجموعه اش، و چه نا آگاهانه برای  دراختیار داشتن یک الگوی از پیش ساخته شده برای ارائه بهتر تصویر و چه رندانه برای شانه خالی کردن از کار بیشتر و نتیجه کمتر و استفاده از قالبی آماده به مثابه مواد و مصالح ایده آل برای ایرانیزه کردن فضای بصری انیمیشن، از طراحی فضا، کانسبت، رنگ ، تکسچر و ... بازی مشهور و محبوب Prince of Persia استفاده شده است. هر چند کیفیت فضاسازی این بازی در نوع خود خوب و قابل قبول است، اما مطمئناً در سطح حرفه ای حتی به کار سازندگان خود بازی نیز برای ساخت یک انیمیشن داستانی نمی خورد و پاسخگوی نیاز نمایشی آن ها نیست.

اما قرار دادن این فضا سازی که با دید خوش بینانه، نه اسکن شده با رندرینگ بالا، بلکه بازسازی شده با هزار سختی و دشواری، تکرار همان تجربه ای است که ما در ساخت خودروی ملی، از قطعات تماما خارجی و حتی بدل و بی کیفیت استفاده کنیم. نتیجه خودرویی است که نه می توان به آن افتخار کرد و نه می توان حاصل زحمت کارگران و مهندسان ایرانی را در نظر نگرفت، چیزی که مبرهن است این است که ما به مراد خود یعنی یک محصول ملی دست نیافته ایم!

اما اگر با بهره گیری از آنچه غرب و یا گروهی دیگر انجام داده اند به عنوان تجربه ای از سر گذشته نگاه کنیم و از آن برای تولید محصولی بهتر و اصیل تر بهره ببریم، شاید قدمی ما را به مرادمان نزدیک تر سازد.

هرچند باید دید این فضا سازی و طراحی که برای بازی شاهزاده ایرانی توسط غربی ها انجام گرفته است در جای خود هم اصالت دارد یا فی الواقع بدعتی از جنس ایران ستیزی در بازی های رایانه ای است؟

اما بحث دیگری که می توان از حیث تاریخی به آن نگریست قرار دادن طراحی فضای هخامنشی در فیلم است، آن هم در مقطع زمانی که رستم و دیگر اسطوره های هم دوره اش در ایران زندگی می کنند و توران در همسایگی ایران قرار دارد.

شاید بتوان این همآوردی از غرور و شکوه تاریخی هخامنشیان با سلحشوری اساطیری همچون رستم و فرمانروایی پادشاهان با کفایتی چون کیکاووس و کیخسرو را برای نیل به شکوه و عظمتی مشهود در فیلم منطقی دانست، اما باید دانست که ایرانیانی که مخاطب فیلم هستند هرچند با تاریخ مملکت خود غریب هم باشند، به واسطه شاهنامه خوانی هایی که هنوز در خون ایرانی ها جریان دارد و در ایام به خصوصی چون شب یلدا و ... به یک سنت تبدیل شده است، می دانند که داستان رستم و سهراب به پیش از ظهور زرتشت بازمی گردد و رستم با آنکه یکتاپرست بوده است اما به آیین مهر معتقد بوده و حتی بر سر اعتقادش با اسفندیار که پیک و سردار زرتشت است نیز مقابله کرده و رو در روی او ایستاده.

اما در سرتاسر فیلم شما با معماری و فضایی هخامنشی روبرو هستید که اگر خوشبینانه هم بنگریم چیزی حدود چند صد سال با زمان روایی شاهنامه در مقطع زندگانی رستم تفاوت دارد. چراکه رستم در دوران پادشاهی کیکاووس و پس از آن کیخسرو بوده است و زرتشت بعد از این دوران ظهور کرده و رفته رفته دین و آیین خود را در ایران پراکنده کرده است. این داستانی است که می توان رد پای آن را نعل به نعل در شاهنامه فردوسی دنبال کرد.

با این همه اما شما در اولین صحنه فیلم، تاجی را بر سر رستم می بینید که تصویری از اهورا مزدا بر روی آن کشیده شده است و تا انتهای فیلم نیز انگاره های گوناگونی از دین زرتشت در فیلم نمایان می شود.

چرا رستم و سهراب؟

اثر ارزشمند و فناناپذیر حکیم فردوسی، که در جایگاه رفیع ترین آثار حماسی جهان قرار دارد، به سهم خود خالی از تراژدی، ملودرام و دیگر ژانر ها یا گونه های شناخته شده داستانی نیست. شاید به جرأت بتوان داستان رستم و سهراب را جزو آثار مهم و درخشان تراژدی جهان دانست که با تراژدی های یونان باستان و حتی در عصری جدید تر با آثار تراژیک شکسپیر برابری می کند.

چیزی که در این میان مشخص است این است که وجه تمایز داستان رستم و سهراب از دیگر داستان های شاهنامه، که یکی از دلایل مهم شهرت و محبوبیت آن نیز شده است، همین تراژدی بودن آن است. تراژدی که در میان داستان های حماسی و اسطوره ای شاهنامه، از حیث انسانی و عاطفی بودن همچون نگینی می درخشد. چراکه تا بوده همین بوده است و این تراژدی است که به خاطر ملال ها  و سختی های بزرگ پیش روی قهرمان و نیل او به پیروزی و سرانجام مرگ قهرمان یا هجر او، انسان را به چشم اندازی رفیع تر از ابعاد مختلف انسانی و حکمی می رساند.

اما سوال اصلی در همین جا مطرح می شود که لزوم انتخاب اثری تراژدی و کهن در الگو و ساختار انیمیشن که فی الواقع برای قشر کودک و نوجوان مناسب است چه می تواند باشد؟ این سوال در حالی ذهن بیننده را به خود مشغول می کند که در کمال حیرت پایان فیلم را دور از انتظار، نه یک تراژدی غم بار بلکه یک به اصطلاح« پایان خوش» می بیند!

اگر تنها، غافلگیری را ملاک قرار دهیم و سهم آن را در رضایت بیننده از یک اثر، بسیار بیش از حد در نظر بگیریم، شاید این پایان بندی و تغییر دادن بزرگ ترین اثر تراژدی ایرانی به یک پدیده « هپی اِند» معقول به نظر برسد، اما واقعیت این است که تمام زیبایی و شهرت و حتی حکمت داستان رستم و سهراب به تراژدی بودن آن است! چه مخاطب کودک باشد و چه نباشد. این همان چیزی است که مطمئناً حکیم فردوسی بیش از من و شما و فیلمساز و حتی مفسران  دیروز و امروز لزومش را درک کرده است. پس می توان در انتخاب داستان رستم و سهراب برای یک انیمیشن ایرانی با مخاطب کودک و نوجوان چند ایراد اساسی وارد دانست.

 اثر شاهنامه در مجموع اثری حماسی است که سرشار است از حکمت های گوناگون که احتمالاً قشر کودک و نوجوان با داستان های گوناگون آن در فراز های مختلف ارتباط برقرار می کند، اما این ارتباط به خاطر اصالت داستان و شخصیت های آن است و لزومی به تغییر ماهیت داستان به خاطر تاثیر بیشتر در مخاطب نیست.

شاهنامه شخصیت های گوناگونی دارد که در این بین قهرمانان آن و در راس آن ها رستم بیش از همه حس همذات پنداری مخاطب را جلب می کند. بنابر این کودکی قهرمان نیز همان قدر برای مخاطب کودک جذاب است که مخاطب بزرگ سال با فرازهای حماسی و جنگ آوری قهرمان در سنین بزرگ سالی ارتباط برقرار می کند. در این بین داستان هایی نظیر کودکی زال و سیمرغ به خاطر تنها بودن قهرمان داستان که همان کودک است و دلایل بی شمار دیگر، همچون بیم و امید قهرمان، ایجاز و تخیل، تفاوت قهرمان با دیگر افراد و ... می توانند بیشترین ارتباط را با قشر کودک و نوجوان برقرار کنند.

همچنین کودکی سهراب و بزرگ شدنش تا دوره جوانی که تبدیل به جنگاوری شجاع و قدرتمند می شود، فراز های گوناگونی دارد که تنها به مبارزه کردن و جنگجو بار آمدن او اشاره ندارد و سرشار از پندها و آموزه ها و حکمت های جالب است که به دور از لحن نصیحت وار، به صورت کاملا نمایشی پرداخته شده است. پس می توان سهراب را به عنوان شخصیت قهرمان یا کمک قهرمان با تعدیل رفتار و منش انسانی و پرداخت درست روابط علی و معلولی، به مخاطب امروز نزدیک تر کرد.

در بخش دیگر باید گفت که حماسه و رزم، با خود جنگ، جدال، مرگ و خشونت هم به همراه دارد. هرچند وجه های تاریک حماسه همچون خشونت و ... در اثر منظوم و بی نظیر فردوسی نه تنها به چشم نمی خورد بلکه وجه روحانی و غرور آفرین حماسه در آن نیز نمایان است، اما باید در نظر داشت که نمایشی کردن یک داستان حماسی، خصوصاً در وادی انیمیشن، می تواند ریسک خشن شدن تصاویر و نامناسب بودنش برای مخاطب کم سن و سال را به همراه داشته باشد. چیزی که در انیمیشن رستم و سهراب، نه تنها از آن دوری نشده و  با استفاده از وجه عاطفی و انسانی شخصیت ها و داستان سعی در تعدیل آن نشده است، بلکه با اضافه شدن شخصیت های خشن، وحشتناک و وهم آوری در سپاه افراسیاب، به نظر دو چندان هم شده است. مانند صحنه کشته شدن مادر فرزند در پی مبارزه رعب آور سردار افراسیاب با سپاهیان ایران در مرز ایران و توران.

طراحی شخصیت های غیر طبیعی و باورناپذیر در سپاه دشمن نه تنها کمکی به داستان نکرده است، بلکه بیشتر به آن ضربه زده و همذات پنداری مخاطب را با سهراب به واسطه بد ذات بودن شخصیت های همراه و رعب آور بودن آن ها به شدت کاسته است.

عدم هماهنگی بین ساختار و ژانر، و همچنین تضاد در شخصیت پردازی کارکترها و منش رفتاری آن ها در داستان از دیگر ضعف های داستانی رستم و سهراب است که به عنوان یک اثر اقتباسی که با دخل و تصرف در آن نیز در اقتباسش وفاداری را حفظ نکرده می توان جداگانه آن ها را ارزیابی و تحلیل کرد.

 اما آنچه که نباید با همه این ایرادها و نقدها نادیده گرفته شود، این است که فیلمساز انیمیشن، با هوشمندی از میان داستان های بی شماری که می توانسته پدید آورد و یا حتی با وام گرفتن از آن ها اثری یگانه و نه الزاما اقتباسی را بیافریند، این است که او به سراغ شاهنامه فردوسی رفته است و بدون ترس و البته با ریسک پذیری بسیار، اثر انیمیشنی سینمایی را تولید کرده است که با همه کمی و کاستی هایش، ایرانی است؛ ایرانی بودن را حفظ کرده و اگر بازی های گوناگون و هزارتوی مدیران جدید در گردونه سازمان سینمایی و مراکزی همچون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نبود، این ایرانی بودن را در قالب رسانه ای جهانی یعنی انیمیشن به دور ترین نقاط دنیا نیز صادر می کرد.

 رستم و سهراب، شاید اثری تکنیکی و بدون ایراد نباشد، و شاید بتوان گفت که حق مطلب را در مورد داستان شاهنامه ادا نکرده است، اما چه کسی توانسته حق خود را در قبال ایرانی بودن و ایرانی ماندش در حیطه کاری خود ادا کند؟ شاید در جواب بتوان گفت رستم و سهراب تلاشی جسورانه و نه الزاما قهرمانانه است که در مقابل دیگر موقعیت هایی که برای آثار بلند انیمیشن و فیلمسازانش در برهه ای به وجود آمد، اصالت و ایرانی بودن خود را حفظ کرده است.

 رستم و سهراب، ریسمانی است که هرچند باریک، اما می تواند نقطه امید و نجاتی برای کودک امروز به حساب بیاید که در سیل عظیم آثار انیمیشن غربی و بازی های متعددش غوطه ور است، اما حسی ناخودآگاه و نیازی ملی، کودک ما را به دیدن آثار انیمیشنی کشور و فرهنگ خودش در این انبوه رسانه های تصویری ترغیب می کند. پس چه بهتر که بیاییم و با نگاهی درست به داشته های خودمان این نیاز را با ساخت آثار فاخر و اصیل پاسخ گو باشیم و کودک گمگشته امروز را در بی هویتی خویش با رجعت به دیروز و تاریخ کشورش هویت دار کنیم، نه آنکه او را به آینده ای موهوم در « تهران ۱۵۰۰» پرتاب کنیم.

نظرات

  • محمد ۱۳۹۳/۱۰/۳۰ - ۱۹:۳۹
    2 1
    بسیار تحلیل آموزنده و مفیدی بود.متشکر
  • پویا ۱۳۹۳/۱۱/۱۰ - ۲۰:۴۳
    1 1
    من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد از قدیم می گن مرغ همسایه غازه دوستانی که تولیدات ملی رو به انتقاد می گیرن با دیدن انیمیشنهای مزخرف والت دیسنی که در ترویج خشونت ، شرارت و مسائل جنسی بی همتاست متاسفانه جز تعریف و تمجید کاری بلد نیستن . حداقل جنبه های خوب این انیمیشن حضور در جشنواره سینمایی کن ـ کیفیت بالا و همتراز با انیمیشنهای کانادا ، آمریکا و ژاپن ـ مقایسه شده با پاندای کونگ فو کار ـ ثبت در نشریه جهانی پویانمایی ـ زنده سازی تاریخ و تمدن ایرانی ـ تاکید بر حقانیت خلیج پارس و ... بوده . تماشای این انیمیشن رو به هر کس که غرور ملی داره و برای فرهنگ و تمدن ایران کشورش ارزش قائل می شه پیشنهاد می کنم برای اطلاعات بیشتر خوندن شماره های 309 ، 313 و 318 دو هفته نامه امرداد رو توصیه می کنم
  • الهام ۱۳۹۴/۰۷/۳۰ - ۲۲:۴۴
    0 0
    سلام این که آخر داستان اینطور تحریف شده جای تامل داره این فیلم رو هر بچه ای ممکنه ببینه ولی تا آخر عمر یکبار هم شاهنامه رو نخونه واین طور تو ذهنش میمونه که نوشدارو بعد از مرگ سهراب چه جمله ی بی معنی ای هست خصوصا اینکه تو دنیا داره معرفی میشه کاش این تغییر نبود ..
  • ۱۳۹۴/۰۸/۱۶ - ۱۵:۳۲
    0 0
    نقدی کوتاه و زیبا. منصفانه. ایکاش نقدهای بیشتری انجام شود تا برادران دالوند در آینده آثار بهتر و بهتری تولید کنند.
  • نازنین ۱۳۹۴/۱۰/۲۱ - ۱۴:۵۶
    0 0
    به نظر منم نباید پایان معروف و مشهور این حماسه رو تغیر میدادند
  • کیان ۱۳۹۴/۱۲/۱۳ - ۱۰:۱۶
    0 0
    این انیمیشن بسیار کار ارزنده و زیبایی بود که تماشای اونو. به همه ی مردم پیشنهاد میکنم، اما چرا در پایان داستان، سهراب به دست رستم کشته نشد، یا بهتره بگیم چرا داستان عوض شد،جای پرسش است. یک دنیا سپاس

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.