سه‌شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۰

تحلیل فیلمی جدید با موضوع مقاومت لبنان

«ابوزینب»؛ گامی در جهت مسلح کردن کرانه باختری با آثار سینمایی/ مرزهای فرهنگی ما کجاست؟

ابو زینب

سینماپرس: وحید عطارزاده/ زمانیکه رهبری می فرمایند کرانه باختری را مسلح کنید، برای چنین تجهیزی ضرورت است که از ابزار استراتژیک فرهنگی، بهره برداری کنیم. پیش قراول تجهیز کرانه باختری بهره بری از ابزار مسلط سینماست. ساخت ابوزینب با مسئله و دغدغه ای بین اللملی، گامی برای توسعه فرهنگی، سینمای استراتژیک و مسلح کردن کرانه باختری با آثار سینمایی است که منجر می شود به توسعه حوزه مقاومت.

در این یادداشت قصد داشتم به فیلم ابوزینب (علی غفاری) بپردازم، اما فرامتن حول آثاری از این دست، مهمتر از متن اثر است و  پرداختن به فرامتن آن برای درک سینمای استراتژیک، در نزد مدیران فرهنگی، ضرورت بیشتری دارد. در این گذر برای حصول نتیجه باید به ۲ نکته بسیار مهم و اساسی، اشاره کنم.

اخیرا شبکه افق گفتگوی تصویری مسعود فراستی را با مصطفی عقاد پخش کرد. عقاد آمده ایران تا فیلم بسازد. اگر یک برند بین الملی در جهان عرب و هالیوود فیلمی در ایران- در آن مقطع تاریخی دهه هفتاد شمسی -  می ساخت و موفق به اکران گسترده بین اللملی آن می شدیم، جایگاه کنونی سینمای ایران، در حوزه جهانی و حتی منطقه، مثل شرایط کنونی نبود. البته فراموش نکنیم، برخی از تهیه کنندگان دولتی با نیرنگ و ترفندهای شگرف، زمینه همکاری عقاد را با نهاد های فیلمسازی داخلی از بین بردند، تا فرصت فعالیت با نگرش های محدود تولید و نمایش داخلی، برایشان از بین نرود.

در آن سالها سینمای ما نیاز به فیلمساز تکنیسین با تراز و عیار بین المللی داشت. برندهایی که مرزهای بین المللی را درنوردند و تسلط محض به جنبه های تکنیکی سینما داشته باشند. بیست و اندی سال از آمدن و رفتن عقاد گذشت، تا چنین نسلی شکل بگیرد. اگر عقاد در آن سالها در ایران فیلم می ساخت، به جای طی این راه بیست ساله، زمان کمتری برای تربیت فیلمسازان بین المللی صرف می شد. چون ساخت فیلم توسط عقاد منجر به آموزش و پروش نسل می شد.

حالا نسلی وارد جریان اصلی فیلمسازی شده اند که می تواند فیلمی با استاندارد جهانی و بین المللی بسازد. اشاره مستقیم نگارنده به «علی غفاری» است و مشخصا منظور نگارنده فیلم «ابو زینب» است. غفاری کارگردان ترازی است که با ساخت دو فیلم استرداد و ابو زینب، عیار سینمای ایران را ارتقا داده است. در چنین شرایطی فضای مدیریت فرهنگی نباید اجازه دهد، فیملسازی تکنیکال چون علی غفاری، فیلم کوچک بسازد.

ابو زینب با همه اشکالاتی که در فیلمنامه به صورت تخصصی دارد، از حیث کارگردانی، فیلمی با تراز بین المللی است. ترس نگارنده این است که بعد از استرداد و ابو زینب فضای ساخت فیلم بزرگ برای غفاری فراهم نشود و پس از چندی غفاری به سان همکاران خود به مشق تکراری سینمای آپارتمانی دچار شود. این اتفاق متاسفانه برای مسعود جعفری جوزانی افتاد. وی پس از در مسیر تند باد و شیر سنگی، فضایی برای ادامه ساخت فیلمهایی در لانگ شات برایش فراهم نشد و در نهایت جوزانی فیلم شهری بلوغ را ساخت و روند فعالیتهایش، ۱۶ سال متوقف ماند.

اگر فیلم های آمریکایی با موضوع جنگ را با دقت تماشا کرده باشید مثل فیلم غیر قابل انتشار برایان دی پالما، سربازان آمریکایی مدعی بسط دموکراسی در جهان سوم و خاورمیانه هستند. توجیه میلیتاری قابل اعتنایی که موتیف اغلب آثار جنگی هالیوودی – با محوریت جنگ - است. در متن فیلمهای آمریکایی آنچه عیان است تاکید بر مرزهایی آمریکایی است. مرزهایی که در حوزه سیاسی، نظامی و فرهنگی انتهایی ندارد و سربازان آمریکایی این مرزها را در سایر کشورهای جهان جستجو می کنند.

با طرح این مثال باید پرسید، مرزهای فرهنگی سینماگران و مدیران فرهنگی ما کجاست؟ وقتی مرزهای فرهنگی ما شد تهران، در نهایت ساخت فیلم هایی با مضامین اجتماعی درحوزه شهری می شود آرمان ما. اگر چنین تصوری نسبت به ساحت مقدس سینمای ایران داشته باشیم، سرانجام سینمای ایران به بیراهه ختم خواهد شد. با اینکه آقایان عبارت سینمای استراتژیک را به سخره می گیرند، اما قابل توجه آقایان؛ سینمای استراتژیک یعنی فیلمی با ابعاد بین المللی، با نگرش بین المللی، برای اکران در سالن های سینمایی در کشورهای مختلف. کمپانی های آمریکایی و فیلمسازانش با شعار «هنر جهان بی مرز»، سینماهای جهان را طی یکی پروسه ۵۰ ساله تسخیر کرده اند و جالب اینجاست برای اکران فیلمی مثل سی و سه روز در لبنان، ناچاریم سینمایی را به صورت اختصاصی و برای یک سانس اجاره کنیم تا به فرض فیلم مذکور را برای جمع کوچکی از حزب الله  نمایش دهیم.

با در نظر گرفتن دو گزاره ای که مطرح شد باید اشاره کنم ساخت فیلمی مثل ابوزینب، یعنی توسعه مرزهای فرهنگی. ساخت ابوزینب یعنی دغدغه فرامرزی جهانشمول داشتن. فرم و محتوا در فیلم ابوزینب موید این مهم است که فیلم  برای مخاطب فارسی زبان ساخته نشده است  و این فیلم اثری کاملا عربی است. نمایش ها، دیالوگ ها، حس و ژست بازیگران، محیط و جغرافیا، تمپو و ریتم فیلم کاملا عربی است.

 غفاری – کارگردان - برای ساخت یک فیلم موفق، به سان آثاری که در حوزه مقاومت ساخته شده است دنبال ایرانیزه کردن مفهوم مقاومت در اثرش نیست. یکی از اشتباهات تاکتیکی بزرگی که در این سالها بدان دچاریم، ساخت فیلم در حوزه مقاومت با اتکا بر فرم، محتوا و پروداکشن فارسی و ایرانی است. چنین آثاری نمی توانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند، حداقل با مخاطب داخلی.  نگاه جهانمشول و استراتژیک سینمای ایران اگر مجال توسعه پیدا کند و مدیران سینمایی قربانی تفکر تولید، با شبه روشنفکران داخلی نشوند با آثاری نظیر ابوزینب می توانیم مشق کنیم سینمای استراتژیک را؛ آنهم برای فتح گیشه های منطقه خاورمیانه و با در نظر گرفتن افقی بین المللی، سینمای استراتژیک ایران در آمریکایی جنوبی اقدام به تولید و نمایش فیلم کند.

از سوی دیگر زمانیکه رهبری می فرمایند کرانه باختری را مسلح کنید، برای چنین تجهیزی ضرورت است که از ابزار استراتژیک فرهنگی، بهره برداری کنیم. پیش قراول تجهیز کرانه باختری بهره بری از ابزار مسلط سینماست. ساخت ابوزینب با مسئله و دغدغه ای بین اللملی، گامی برای توسعه فرهنگی، سینمای استراتژیک و مسلح کردن کرانه باختری با آثار سینمایی است که منجر می شود به توسعه حوزه مقاومت.

مرزهای فرهنگی ما در بیست اخیر بسیار محدود شده، در شرایطی که متخصص و تکنسین های سینمایی کشورمان در کسوت فیلمساز کمتر از مصطفی عقاد نیستند، مدیران فرهنگی موظف به توسعه مرزهای فرهنگی هستند. در شرایط کنونی فیلمساز و نویسنده ای داریم که مسئله و دغدغه اش فرامرزی است و چنین نسلی که تکنیک در سینما و تاکتیک در محتوای استراتژیک را به خوبی درک می کند؛ گوهری است  با عیار بالا.

 

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.