شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۳

نگاهی به فیلم سامان سالور

«تمشک»؛ نیمی درام ، نیمی ملودارم!

تمشک

سینماپرس: مریم خسروی/ سامان سالور با ساخت فیلم «تمشک» ثابت کرد اگر دل از دشت و بیابان و آدم های عجیب الخلقه و ماجراهای غریب بکند توان خلق دارم های اجتماعی و خانوادگی خوب را دارد.

«تمشک» فیلمی است که بلوغ کارگردانی سالور را میتوان به وضوح در آن دید اما با وجود داشتن ایده ای جذاب نتوانسته قصه اش را به شیوه ای مقبول گسترده کرده و از نظر لحن سینمایی دو پاره بنظر می رسد. قصه فیلم «تمشک» چندان بکر و بدیع نیست. ماجرای رحم اجاره ای وعواقب و دردسرهای آن پیش از این در سریال «ساعت شنی» به کارگردانی بهرام بهرامیان و فیلم های دیگری در سینما نیز دستاویز تولید اثار تصوری شده است .

 

فیلم حکایت زنی ساده دل و روستایی به نام رضوان  است که باید از شوهر علیل خود نگهداری کند در مجاورت روستای این زن ، زوجی جوان و نابارور زندگی می کنند و برای داشتن فرزند از زن جوان درخواست کمک می کنند و در نهایت زن می پذیرد جنین زوج جوان را در رحم خود پرورش دهد اما زن و شوهر جوان دچار صانحه رانندگی شده و زن در دم جان می بازد و مرد نیز حافظه اش را از دست می دهد و...

 

«تمشک» با وجود داشتن قصه نه چندان تازه اش روایتی نو از داستان دارد و تا جایی که به بخش های اشک انگیز و شعاری اش نرسیده هم خیلی خوب پیش می رود. در واقع مشکل بزرگ فیلم است که ریتم یکنواخت خود را در قالب درامی اجتماعی با محور خانواده حفظ نمی کند و اصرار دارد حتما درس های اخلاقی نیز به مخاطب بدهد. به این ترتیب ما با اثری ناهمگون طرف می شویم که در نیمه ابتدایی درامی جذاب است و در نیمه دوم تبدیل به ملودرامی احساساتی می شود که می خواهد هر طور شده از مخاطب اشک بگیرد.

فیلم از وجود کاراکترهای پرداخت نشده فرعی نیز آسیب دیده است. ورود برادر شوهر رضوان که می توانست به بار دراماتیک و حتی جنبه تعلیق آمیز فیلم اضافه کند در شکلی سطحی تنها حربه ای می شود برای ایجاد گره های بسیار قابل پیش بینی در حد سریال های تلویزیونی . این شخصیت که قرار بوده به نوعی مرکز ثقل قصه شده و فاجعه نهایی درام را رقم بزند حتی با وجود بازی خوب مهران احمدی هم کارکتری بی شناسنامه  باقی می ماند و دلیل واکنش های خشن و عجیبش برای مخاطب مشخص نمی شود.

مشکل دیگر فیلم «تمشک» این است که کارگردان  به ذات خوب قصه و روایت اصلیش چندان اعتماد نداشته و با اصرار بر حضور کاراکترهای اضافی و داستانک های فرعی سعی در جذاب کردن روایت و به دست آورن دل مخاطب  داشته است. مثلا شخصیت راننده تاکسی ون با آن حرافی های بی سرو ته از آن بدتر بی مزه اش چه کارکردی در فیلم دارد؟ حتی کارگران اسطبل اسب دوانی نیز اکثرا کاراکترهایی زائد به نظر می رسند و از همه بدتر نقش دکتر زنان است که در پایان فیلم بیش از حد لزوم و نیاز پر رنگ می شود و شکلی کاریکاتوری به خود می گیرد .

فیلمنامه فیلم«تمشک»اما مبتنی بر اصول کلاسیک نوشته شده و قصه را با لحنی تقریبا پرکشش تعریف می کند و فلاش بک های مفید و به جایی هم دارد و اگر از بخش پایانی ،کارکترهای الصاق شده به فیلم وناکامی اش در حفظ  لحن یکدست سینمایی صرف نظر کنیم می توانیم به قلم سالور نمره قبولی بدهیم.

در کنار ساختار خوب و فیلمنامه استاندارد بازی های فیلم نیز بسیار خوب هستند . مهدی پاکدل و نیکی کریمی مقبول بنظر می رسند و سمیرا حسن پور در اولین نقش سینمایی اش بسیار بالاتر از حد انتظار ظاهر می شود تاجایی که می توان گفت بازی حسن پور به تنهایی برای فیلم «تمشک» امتیازی بزرگ محسوب می شود.

پس از چند فیلم ضعیف می توان با چشم پوشی از مشکلات عنوان شده و یک پایان شعاری و هندی خیلی بد ،«تمشک» را برای سالور اثری نسبتا موفق دانست که در آن نه از تم ضد قصه خنثی فیلم های قبلی اش خبری هست و نه سرو شکل نابسامان فیلم شلخته «سیزده59» در آن دیده می شود.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.