چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۵

افخمی: برای کسانی که فیلم تماشا کردن را فعالیت روشنفکرانه می دانند فیلم نمی سازم

فیلم سینمایی «روباه» به کارگردانی بهروز افخمی

هفت صبح: بهروز افخمی، همچنان با مصاحبه‌های جنجالی‌اش، نظرات جدید و قابل‌توجهی به سینمای ایران تزریق می‌کند.

افخمی که در یکی دو سال اخیر به خاطر مصاحبه‌های ویژه‌ و جنجالی‌اش خبرساز شده است امروز در گفتگویی با روزنامه «هفت صبح» مطالب مهمی بیان کرده است. بخشی‌هایی از این گفتگو را به جهت اهمیت مطالب طرح شده می‌خوانید:

ببینید گروهی از لحاظ سیاسی سرخورده شده‌اند و راه حلی هم ندارند و حاضر نیستند بپذیرند اشتباهات بزرگی باعث این اتفاق شده، برای همین در مقام نفرت ورزیدن و بغض داشتن قرار گرفته‌اند. گروه غالب برای این به سینما نمی‌روند که متوجه شده‌اند فیلم‌ها برای همین‌ها که ۵ درصد هم بیشتر نیستند ساخته می‌شود.اتفاقا در تلویزیون آن ۹۵ درصد تغذیه می‌شوند. نه اینکه بگویم تمام تلویزیون ایران را مشاهده می‌کنند، ممکن است ماهواره هم ببینید. اما یک برنامه یا سریال، گاهی تا پنجاه میلیون بیننده دارد. یعنی پنج برابر تمام بلیط‌‌های سینما با آمار ۱۰ میلیون تماشاچای در سال ۹۳ (اگر آمار تقلبی سال پیش را باور کنیم).

اگر شما دچار این توهم شوید که این پنج درصد وضع روزگار را اعلام می‌کنند، به نظرم ممکن است خودتان هم به تغذیه‌کنندگان این اقلیت تبدیل شوید

۹۵ درصد تماشاچیان واقعی از سالن‌های سینمای ایران خارج شده‌اند. یعنی الان ۵ درصد تماشاچیان بالقوه به سینما می‌روند. برگرداندن این ۹۵ درصد به سینما کار مشکلی است. هر چند سال یک بار شاید بتوان برخی از آن‌ها را برگرداند. مثلا از «شوکران» در سال ۷۹ را در نظر بگیرید تا چند فیلم که بعد از آن اکران شد نتوانستند این کار را انجام دهند. یادم هست «شوکران» هم در هفته‌های اول کم‌فروش بود. بعد از آن تماشاچیانی که فیلم را می‌پسندید به همدیگر خبر دادند و مخاطبان فیلم به شکل تصاعدی بالا رفت. درباره «روباه» ممکن است این اتفاق نیفتد.درباره «روباه» با «شوکران» این تفاوت هست که تماشاگران یک پیش‌داوری دارند.فکر می‌کنند فیلم پلیسی و جاسوسی در ایران این‌قدر تحت سفارش ساخته می‌شود که چیز قابل‌توجهی برای دیدن در آن باقی نمی‌ماند. دلیلش این است که فیلم‌های پلیسی در فضای نظارت و تحت کنترل ساخته شده و تماشاچی فکر می‌کند اول و وسط و آخر فیلم قابل‌پیش‌بینی و همه چیز مصنوعی است.یک پیش‌داوری وجود دارد و طول می‌کشد تا مخاطب باور کند ممکن است فیلم سرگرم‌کننده و قابل دیدن باشد. ما سعی می‌کنیم چند سالن را نگه داریم تا تماشاچی از طریق تبلیغ دهان به دهان فیلم را ببیند. نمی‌دانم چه قدر موفقیم. ولی نمایش تک‌سینمایی شیوه‌ای فراموش شده‌است. اگر ما یک سالن را نگه داریم حتما وضع فرق می‌کند.

**

الان با تیزر و بیلبورد نمی‌شود این ۹۵ درصد را به سینما آورد. چون در سال‌های گذشته چند بار به سینما رفته‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که این فیلم‌ها دیدن ندارد. آن پنج درصد هم سینما را به عنوان یک عمل روشنفکرانه و گاهی اوقات یک عمل سیاسی می‌دانند و سلیقه‌شان با آن ۹۵ درصد فرق می‌کند. راهی که من به دنبال آن هستم فیلم ساختن برای تماشاچی واقعی است.یعنی علاقه‌ای ندارم فیلم بسازم برای کسانی که فکر می‌کنند فیلم تماشا کردن یک فعالیت روشنفکرانه است

**

این حرف‌هایی که مثل جدال‌های نعمتی حیدری شده است را جدی نمی‌گیرم. یک جایی هم خواندم که فلانی درباره «جدایی نادر از سیمین» نظرات مخالفی داده! من راجع به این فیلم گفتم که به نظرم فیلم از آنجایی جذاب می‌شود که خدمتکار (راضی) دچار مشکل می‌شود.یعنی اوست که همدلی مخاطب را برمی‌انگیزد.مسائل نادر و سیمین توسط تماشاگر معمولی لمس نمی‌شود،نه معلوم است آن یکی چرا می‌خواهد برود و نه معلوم است آن یکی چرا می‌خواهد بماند. بنابراین هر دو شخصیت‌های مبهمی هستند که آن ۹۵ درصد تماشاچی را جذب نمی‌کنند. اما این حرف‌ها ظاهرا برای کسانی که هوادار «جدایی نادر از سیمین» هستند برخوردنده بود.

***

«آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» قطعا جواب «جدایی نادر از سیمین» نیست. اما اگر قرار باشد تکلمه فیلمی باشد شبیه «یه حبه قند» است. در «یه حبه قند» به نظر می‌آید یک جوز تقابل با «جدایی...» وجود دارد. در این فیلم دختری است که می‌خواهد به خارج برود ولی آخر فیلم احساس می‌کنید که شاید این کار را نکند. در «آذر...» هم شبیه همین است. یعنی اگر در «یه حبه قند» خانواده‌ای رضایت می‌دهند که دخترشان به خارج برود و آخر فیلم به نظر می‌رسد دچار تردید شده‌اند، حالا در «آذر،....» دختر رفته و پس‌گردنی خورده و برگشته. تجربه شخصی خود من این را تایید می‌کند. یعنی خودم وقتی برای ساخت «بلک نویز» به کانادا رفتم متوجه شدم که ایرانی‌های مقیم این کشور خیلی در فشار هستند و احساس تحقیرآمیزتری از آنچه در ایران احساس می‌کردند به آنها دست داده است. در وضعیتی هم گیر کرده‌اند که نه راه پس دارند نه راه پیش.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.