شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۰

مروری بر تاریخ سینمای یک کشور اروپایی

نفوذ خزنده «اومانیست»های غربی در عرصه فرهنگی/ آیا سینمای فرانسه می‌تواند الگوی پیشروی سینمای کشور باشد؟

بررسی مختصات و مقتضیات سینمای فرانسه

ایوبی-جنتی

سینماپرس: م.شاه حسینی/ بن مایه های سینمای فرانسه که امروز در مدرسه عالی فرانسه توسط جریان رسمی این کشور در حال تعلیم و آموزش به تمامی هنر جویان در این مدرسه است، در راستای مقتضیات روز این کشور و شرایط حاکم بر غرب معاصر است. مقتضیاتی کاملا بومی که مبتنی بر ارزش ها و اصول کشور فرانسه و بالاتر از آن «اومانیسم» است. اما آیا این روند در ایران اسلامی نیز مبتنی بر هویت بومی و ارزشی جامعه پایه گذاری شده است؟

وزارت فرهنگ دولت تدبیر و امید از ابتدای فعالیت خود، راه اندازی مدرسه عالی سینما را به عنوان دومین طرح مورد تأکید رئیس سازمان سینمایی این وزارتخانه، در دستور کار قرار داد. وزیر ارشاد در دومین سفر استانی خود به شهر مشهد در خردادماه ۱۳۹۳ ضمن بیان کوشش سینماگران ایرانی در پاسداری از فرهنگ دینی و ملی با زبان سینما، از راه اندازی مدرسه عالی سینما خبر داد. در مهرماه همین سال روح الله حسینی، مدیرکل وقت دفتر مطالعات، توسعه دانش و مهارت‌های سینمایی اعلام کرد آیین نامه آموزشی این مرکز به اتمام رسیده و به زودی مراحل ثبت آن دنبال می شود و سرانجام این مدرسه عالی در ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ به طور رسمی ثبت شد.

مروری بر تاریخ سینمای یک کشور اروپایی

علی جنتی، حجت الله ایوبی و مجید مجیدی(محمدرضا طالش مجیدی) موسسین این مدرسه بوده و روح الله حسینی به سمت مدیر اجرائی و عضو هیئت مدیره، لیلا حاتمی به سمت عضو هیئت مدیره و سعید پوراسماعیلی نجف آبادی به سمت عضو هیئت مدیره و به مدت 3 سال انتخاب شدند. همچنین مجید شیخ انصاری به سمت بازرس اصلی و یونس شکرخواه نیز به عنوان بازرسان اصلی و علی البدل انتخاب گردیدند. البته طبق مطالب منتشر شده در رسانه های پیرامون تشکیل اولین جلسه این مجموعه و همچنین صحبت های حسن نوش آبادی، معاون پارلمانی وزارت ارشاد در گفتگو با خبرگزاری خانه ملت، ناصر تقوائی نیز عضو هیئت مدیره این موسسه می باشد، اما نام وی در آگهی درج شده در روزنامه رسمی کشور به چشم نمی خورد.

برگزاری دوره های آموزشی در حوزه های تدوین، مدیریت تولید، طراحی هنری تولید، فیلمبرداری، فیلمنامه نویسی، کارگردانی ـ برگزاری کارگاه ها، دوره های تک‌درس و کلاس استاد با حضور سینماگران ایرانی و خارجی ـ برگزاری دوره های آموزش مجازی سینمایی ـ همکاری با مراکز آموزش عالی سینمایی کشور به منظور تدوین سیاست های آموزشی منطبق با پیشرفت های جدید علمی در حوزه سینما و همچنین فعالیت های پژوهشی شامل برگزاری دوره های تربیت پژوهشگر ـ برگزاری سمینارهای علمی و تخصصی در حوزه های جدید دانش سینمایی ـ پژوهش در حوزه مطالعات سینمایی با تأکید بر اصلاح فرآیندها و روش های فیلمسازی در ایران ـ توسعه و ترویج مطالعات بین رشته ای از جمله حقوق، جامعه شناسی، روانشناسی، مطالعات فرهنگی و غیره در حوزه سینما و همکاری علمی و پژوهشی با سایر مراکز علمی و پژوهشی سینمایی در نقاط مختلف جهان از جمله اقدامات و برنامه های موسسه غیرتجاری مدرسه ملی سینمای ایران است که به مدت نامحدود فعالیت خواهد کرد.

به سبب آنکه مسئولان رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله رئیس سازمان سینمایی و معاون پارلمانی این وزارتخانه مطرح کرده اند که غایت این مدرسه، رسیدن به مدارس ملی دنیا در حوزه سینماست و همچنین هشدار کارشناسان متعهد نسبت به کپی برداری از مدرسه عالی سینمای کشور فرانسه و تبعات مخرب فرهنگی آن اثری نداشته است، مناسب است تا روند حرکت سینمای فرانسه که مدرسه عالی آن، الگوی مدرسه ملی سینمای ایران شده است، به طور خلاصه مرور شود.

قریب ۱۲۰ سال است که از ارائه ی گونه ای جدید از صنعتِ آمیخته به هنر، با ماهیت رسانه می گذرد؛ صنعت- هنر- رسانه ای با عنوان سینما که توسط برادران لومیر(Lumière) و با اکران اولین فیلم تاریخ جهان در ۲۸ دسامبر سال ۱۸۹۵ میلادی در طبقه زیرین سالن گرند کافه (Grand Café) پاریس عمومیت یافت و موجب شد تا بسیاری فرانسه را به عنوان خاستگاه و کانون اصیل سینمای جهان بپذیرند.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

اگر چه امروزه سینمای آمریکا و به طور کل هالیوود (Hollywood) یکه تاز این میدان است، اما فرانسه با سابقه ی روشنفکری، به عنوان پایگاه اصلی سینماگران منورالفکر در جهان قلمداد می شود؛ به این جهت می طلبد سوای از داشتن نیم نگاهی به تاریخچه سینمای فرانسه، مختصات، مقتضیات و ابعاد استراتژیک آن نیز مورد بررسی قرار گیرد.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

تاریخ سینمای جهان از فرانسه آغاز و فراز و نشیب های فراوانی را در طول عمر خود طی کرده است. در سال های ۱۹۸۵ تا ۱۹۰۷ میلادی شرکت های زیادی در این صنعت مشغول به کار شدند و قریب به چند صد فیلم در کشور فرانسه تولید شد. در میان کمپانی های گوناگون فیلم سازی، کمپانی فرانسوی گامونت (Gaumont) از مهمترین فعالان این حوزه محسوب می شود که قدمت آن برابر با تاریخ سینمای جهان است.

روند ساخت فیلم های سینمایی توسط تولید کنندگان فرانسوی تا جنگ جهانی اول روندی صعودی داشت اما پس از این جنگ در سال ۱۹۱۸ میلادی به دلیل ایجاد مشکلات مالی برای کشور فرانسه، رکودی چشم گیر در تولیدات سینمایی به وجود آمد. به این جهت تولیدات هالیوودی به خوبی توانست جای خود را سینماهای کشور اروپایی باز کند.

در بازه زمان دهه ۱۹۲۰ میلادی بود که مکتب امپرسیونیسم فرانسه (French Impressionism) برای مقابله با تهاجمات سینمای آمریکا شکل گرفت و امپرسیونیست‌ها به عنوان جنبش پیشرو در فرانسه موفق به جذب سرمایه برای ساخت این دست فیلم ها شدند. در این جنبش افرادی نظیر آبل گانس (Abel Gance) و ژرمن دولاک (Germaine Dulac) ‏به عنوان دو کارگردان معروف سینمای فرانسه موفق به ساخت فیلم های خود به سفارش کمپانی های بزرگ شدند.

البته می توان گفت فرانسوی ها برای جبران شکست در برابر سینمای ایالات متحده که در دوران پس از جنگ از رکود سینمای کشورهای ایتالیا، آلمان، فرانسه و شوروی استفاده کرده و بازار کشورهای مختلف جهان به به تصرف در آورد، به سینمای روشنفکری پناه بردند. به بیان بهتر، سینمای تجاری و گیشه پسند ایالات متحده بازار را از رقبای اروپائی خود ربود و در این بین فرانسوی ها، در برابر سینمای تجاری که بر پایه روایت جذاب، قهرمانان و سایر عناصر مربوطه ساخته می شد، نوعی از سینمای هنری را با رنگ و لعاب روشنفکری ایجاد کردند که در آن، دیگر عوام جامعه مخاطب نبودند بلکه روشنفکران و خواص جامعه هدف را تشکیل می دادند.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

جنبش امپرسیونیسم مبتنی بر نظریات ریچیوتو کانودو (Ricciotto Canudo) نظریه‌پرداز ایتالیایی متولد شد.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

دو مبحث مهم در مکتب امپرسیونیسم به چشم می خورد. اولین مورد مربوط به نقد این جنبش به رئالیسم سینمایی و مورد دوم در ارتباط با فرم و ریتم فیلم های سینمایی است که هدف آن به تصویر کشیدن صرف واقعیت نمی باشد. از دیدگاه اندیشمندان این مکتب، سینما باید آشفتگی دنیای امروز را تبدیل به ساختاری مستقل کند. آنان معتقدند سینما تنها هنر مدرن است و از تکنولوژی باید برای استرلیزه کردن زندگی واقعی استفاده کرد. امپرسیونیسم ها پایه سینما را عواطف و نه داستان تلقی می کنند؛ آنان به هیچ عنوان روایت ادبی و تئاتری از سینما را قبول ندارند. در فیلم های امپرسیونیسمی برای انتقال احساسات به مخاطب با تصویر سازی از خاطرات و رویاها به شکل افراط گونه استفاده می شود.

به هر صورت علیرغم موفقیت هایی که این جنبش توانست کسب کند هیچگاه انسجام کافی برای بقای خود را نداشته و به دلیل انشقاق ایجاد شده در آن و همچنین ظهور فیلم های تجربی نظیر سورئالیسم (Surrealism) و دادائیسم (Dadaïsmeدر اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی، پایان سلطه امپرسیونیسم فرانسه رقم خورد.

با آغازه دهه ۱۹۳۰ میلادی جنبشی رئالیسم شاعرانه (Réalisme poétique) در سینمایی فرانسه سربلند کرد. این جنبش که با آغاز بحران بزرگ اقتصادی سال ۱۹۲۹ آغاز شد سرشار از مضامین حسرت و ناامیدی بود. ژان رنوار (Jean Renoir) و ژولین دوویویه (Julien Duvivier) از کارگردانان پرآوازه فرانسوی محسوب می شوند که در این سبک به فیلم سازی مشغول بودند اما این جنبش همانند امپرسیونیسم از عدم اتحاد و یکپارچگی رنج می برد و نتوانست خود را تثبیت کند.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

روند ذکر شده در سینمای فرانسه تا پایان جنگ جهانی دوم با فرازو نشیب های فراوان مسیر خود را طی کرد تا آنکه در دهه ۱۹۵۰ میلادی بزرگ ترین رویداد سینمای فرانسه تحت عنوان جنبش موج نوی فرانسه (French New Wave) شکل گرفت. این جنبش توسط منتقدان و نویسندگان مجله سینمایی کایه دو سینما (Cahiers du cinema) که یکی از مجلات تاثیرگذار و معتبر فرانسوی بود ایجاد شد و در همه نقاط دنیا بسط یافت. این مجله در ابتدا با بهانه قراردادن فضای حاکم بر سینمای فرانسه، بحران مخاطب و عقب ماندگی تکنولوژیک سینمای فرانسه را مورد حملات تند و تیزی خود قرار می داد.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

فرانسوا تروفو (François Truffaut)، ژان لوک گـُدار (Jean-Luc Godard) و کلود شابرول (Claude Chabrol) از پرچم داران جنبش موج نو بودند که هر سه به همراه تعدادی دیگر از نویسندگان و متقدین در تحریریه کایه دو سینما مشغول به فعالیت بودند. تروفو و منتقدین مجله کایه دو سینما از طرفداران کارگردانانی چون آلفرد هیچکاک(Alfred Hitchcock) و هاوارد هاکس(Howard Winchester Hawks) بودند و ضعف سینمای فرانسه را با آنان مقایسه می کردند

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

از مشهورترین نوشته های تروفو می توان به نظریه مولف (Auteur theory) اشاره نمود که در ابتدا نوعی نقد محسوب می شد. در این نظریه منتقد جایگاه ویژه ای برای خلاقیت حاکم بر فیلم قائل است و این نظریه یکی از مواردی است که جنبش موج نو در فیلم های خود رعایت می کند. فیلم سازان این جنبش از سبک فیلم سازی ما قبل از دهه ۵۰ اعلام برائت کرده و تمامی قواعد روایی و تصویری را به نحو دیگری بازسازی کردند. آنان میراث فیلم‌سازان دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی را برای دست‌یابی به اهداف خود کافی نمی دانستند، در واقع معتقد بودند سینمای فرانسه زبان شنیداری و دیداری را با تمامی ابعاد بیانی خود در دسترس قرار نمی دهد و برای همین باید به پرورش زبان شنیداری و دیداری پرداخت. در این دست فیلم ها آغاز و پایانی قابل مشاهده نبود و صرفا به قطعه ای از زندگی در فیلم پرداخته می شد. آوانگاردان این موج معتقد بودند تمامی عوامل یک فیلم سینمایی باید در حول کارگردان بچرخند، زیرا کارگردان به عنوان اصلی ترین عنصر سازنده فیلم باید قدرت آمیختن عواطف و احساسات ذهنی با تکنیک های سینمایی را داشته باشد حال آنکه آمریکایی ها معتقد به تهیه کننده بودند چرا که هزینه ساخت فیلم را از او می دانستند.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

با این همه شاید بتوان موج نو را حاصل شوکی دانست که در اثر جنگ های جهانی اول و دوم به انسان فرانسوی وارد شده بود، به ویژه جنگ جهانی دوم با ده های میلیون کشته، زخمی، معلول و ناپدید شده در سراسر جهان. حجم عظیم کشتارها، اثرات مخرب سلاح های شیمیایی و میکروبی، معلولان فراوان باقی مانده از جنگ، نابود شدن بسیاری از شهرها، اهانت به مقدسات طرف های درگیر در جنگ و بسیاری موضوعات تلخ دیگر که انسان پیش از آن تجربه نکرده بود، آن هم صرفاً برای اهداف اربابان قدرت و ثروت. به عبارت بهتر انسان اروپائی که بخش عمده ای از تلفات جنگ دوم جهانی را به دوش می کشید، انگیزه مناسبی برای این میزان هزینه پیدا نمی کرد، رسانه های طرفین درگیر جنگ در دوران منازعه، به انحاء مختلف و با استفاده از تکنیک های رسانه ای، شانتاژ و دروغ پردازی ها، مردم به جنگ تحریک و مشارکت در آن تحریک می کردند، اما با پایان یافتن جنگ عوام جامعه به خوبی متوجه شدند که داده هایشان بسیار بیشتر از ستانده هایشان بوده است. از این رو برای خارج کردن از جامعه نیاز به ایجاد یک فضای روانی جدید پررنگ می نمود. به این ترتیب است که موج نوی فرانسه شکل گرفته و به سرعت رشد می کند.

در فیلم های موج نو از هر گونه سانسور خودداری می شود. اقتباس ادبی در این سینما از بین رفته و جای خود را به داستان های پوپولیستی می دهد. تمایلات جنسی و موضوعات عشقی از هر نوع و شکل در این مکتب سینمایی افزایش چشم گیری می یابد. اتفاقات روی داده در فیلم به طور روتین و عادی روایت نمی‌شوند و قصه در این دست فیلم ها جهت مشخصی ندارد. فیلمبرداران به جای فیلم برداری در استودیو به خارج از آن رفته و در خیابان ها به فیلمبرداری می پردازند، لذا حرکت مداوم دوربین از دیگر موارد به کار رفته در این فیلمهاست. موضوعات مبتلا به جوانان در این مکتب پررنگ و موضوعات مرتبط به زنان همگام با بُلد شدن فمینیسم(Feminism) روایتی مثبت به خود می گیرد. جوانان در فیلم های موج نو انسان هایی عادی هستند که از جامعه و خانواده دور شده و هیچ تعلق خاطری به آنان ندارند، آنان از شکستن قانون ترسی نداشته و صرفا به دنبال عشق خود هستند. سینمای موج نوی فرانسه به شدت ضدجنگ است و هرگونه خشونت و درگیری را شدیداً محکوم می کند. برای این سینما مبارزه برای آرمان های الهی همان قدر خشن است که جنگیدن برای اغراض شخصی و قومی! چرا که انسان فرانسوی اساساً طعم مبارزه برای ارزش های والا را نچشیده و از آنجا که خود به صرف اهداف مادی و تحریک رسانه ها و در قالب القائات پوچ لیبرالیسم و سوسیالیسم وارد جنگ شده است، تصور می کند هر مبارزه ای مانند آنچه او پشت سر گذاشته پوچ و بی ارزش است!

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

موارد به کار رفته در فیلمهای ساخته شده با سبک و سیاق جنبش موج نوی فرانسه نشان دهنده حرکت این سینما در راستای بسط دادن شقوقات مختلف مدرنیته در تمی خاص است. البته نباید فراموش کرد که حمایت دولت فرانسه از جوانان فیلم ساز در دهه ۵۰ میلادی و اعطای کمک های مالی به آنان بود که موجب شد نویسندگان و منتقدین جوان مجله کایه دو سینما، همگی به ساخت فیلم های بلند مبادرت بورزند بدون آنکه از سیستم سنتی حاکم بر سینمای وقت فرانسه عبور کنند.

حمایت دولت فرانسه از فیلمسازان و این صنعت محدود به مورد فوق نمی شود به طور مثال در سال ۱۹۴۳ میلادی مدرسه عالی فرانسه (La Fémis) برای پرورش سینما گرانی حرفه ای توسط دولت فرانسه تأسیس شد، اگرچه در سال ۱۹۸۶ میلادی این مدرسه با رویکردی جدید روند حرکتی خود را تقویت کرد.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

حمایت دولت فرانسه از صنعت سینما تا کنون موجب پایه‌گذاری ۲۰ رویداد و جایزه سینمایی شده است که جشنواره فیلم کن (Cannes Film Festival) را می توان معتبرترین و پرمخاطب‌ترین جشنواره سینمایی فرانسه دانست.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

به واقع صنعت سینما در فرانسه را می توان به دوران قبل از جنگ جهانی دوم و بعد از آن تقسیم بندی کرد که با ظهور جنبش موج نوی فرانسه نقطه ای عطف در تاریخ این سینما شکل گرفت. اگر چه در دهه ۱۹۸۰ میلادی جنبش های دیگری نظیر سینما نگاه (Cinéma du look) در سینمای فرانسه بروز کرد که افرادی نظیر لوک بسون (Luc Besson) با دادن اصالت به فرم در برابر محتوی، به موضوعاتی نظیر مشکلات جوانان، عشق های تلخ و تصویر سازی منفی از این قبیل موضوعات می پرداختند.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

به طور کلی سیر تاریخ سینمای فرانسه نشان دهنده همبستگی متقابل و فزاینده ما بین سینما و فضای اجتماعی، سیاسی حاکم بر این کشور است. از ابتدای اختراع سینما در فرانسه و ظهور و بروز جنبش های گوناگون در این کشور آمیختگی و همپوشی کاملاً مشخصی ما بین مقتضیات هر جنبش با فضای حاکم بر جامعه فرانسه قابل مشاهده است. در دوره ای که جنبش امپرسیونیسم بر این کشور حاکم شد، رویداد هایی نظیر تهاجم فرهنگی آمریکا به آن و خدشه وارد شدن به حس ناسیونالیستی فرانسوی ها مطرح است و یا در سال ۱۹۲۹ میلادی و با آغاز بحران خانمان سوز اقتصادی که شرایط یاس و ناامیدی را بر کشورهای اروپایی و آمریکا حاکم می کند، فیلم های شاعرانه سر بر می آورند. پس از جنگ جهانی دوم و آغاز صلح لیبرالیستی ما بین تمامی کشور های غربی و آغاز نظم جدید جهانی به سرکردگی آمریکا، جنبش موج نوی فرانسه پدید می آید، جنبشی که مطابق با شرایط روز جهان به بسط دادن فرهنگ مدرنیته و موضوعاتی نظیر فمنیسیم، تفرد گرایی، تفریح و سرگرمی، موضوعات جنسی به شکل کاملا باز و افسار گسیخته که ریشه آن در آسیب ها و افسردگی وارده به سبب جنگ جهانی دوم بوده است، می پردازد.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

به واقع بن مایه های سینمای فرانسه که امروز در مدرسه عالی فرانسه توسط جریان رسمی این کشور در حال تعلیم و آموزش به تمامی هنر جویان در این مدرسه است، در راستای مقتضیات روز این کشور و شرایط حاکم بر غرب معاصر است. مقتضیاتی کاملا بومی که مبتنی بر ارزش ها و اصول کشور فرانسه و بالاتر از آن اومانیسم است و هر ساله توسط جشنواره های گوناگون فرانسوی به جهانیان به ویژه کشورهای غیر غربی و در حال توسعه حقنه می شود و در این میان متولیان امور در برخی از کشورها نیز با تأسی از این بن مایه و شیفتگی، سعی در معادل سازی آن در فضای فرهنگی و هنری خاستگاه مدیریتی داشته و با ذوق زدگی هر چه تمام اقدام به پذیرش سیستم مند این حقنه در ماهیت سینمای کشور خود نموده اند.

سینمای فرانسه، الگوی پیشروی سینمای ایران

نظرات

  • ۱۳۹۴/۰۳/۰۶ - ۰۹:۵۹
    4 1
    من متوجه نمی شوم که مشکل شما با سینمای فرانسه چیست! بلاخره ما باید از مدل های موجود در سینمای جهان یکی را انتخاب کنیم و از اون پیروی کنیم. نمی شه که مانند علف هرز در دنیای پیچیده سینما هر جوری خواستیم به پیش بریم.
  • ۱۳۹۴/۰۳/۰۶ - ۱۱:۵۰
    2 1
    درباره سینمای فرانسه این شکلی مختصر و مفید مطلب تا حالا ندیده بودم متشکر
  • ۱۳۹۴/۰۳/۰۷ - ۱۲:۰۴
    2 1
    مگه میشه دوستان وزارت ارشاد با سرمایه و بودجه بیت المال به نام خودشون موسسه ثبت کنند؟! از آقای رییس جمهور حقوقدانمون باید بپرسیم که آیا این کار مشکل حقوقی نداره!
  • احمد ۱۳۹۴/۰۳/۰۷ - ۲۳:۱۴
    0 0
    ما ايراني هاي اصيل و ميهن پرست مشكلي با سينماي فرانسه و هيچ كشور ديگري نداريم و در برخي موارد و از جمله تكنيك و سخت افزار لازم است از ديگر كشورها و به وي‍‍ژه غربي كمك بگيريم و تعامل داشته باشيم . اما آنچه در مورد اين مدرسه قابل نقد است، عدم هماهنگي و توافق نيات اين موسسه با توجه به برنامه ها و نيات آقايان فرانسه نشين(پيش از به دست گرفتن سكان مهم مديريت سينما در ايران عزيز) با اصول و فرهنگ ايران و ايرانيان مي باشد و بهتر است بودجه بيت المال در حوزه سينما براي شناسانده فرهنگ غني ايران به جهانيان(در بخش بين الملل) و تقويت و گسترش و ترويج فرهنگ و آداب و رفتارها و ... نيكوي ايراني در سطح كشور است.همين
  • محمد غریب ۱۳۹۴/۰۳/۲۷ - ۰۸:۵۱
    0 0
    ایا کشورفرانسه چه سنخیتی بافرهنگ ماایرانی دا رد

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.