شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۳

کدام بازیگر راه رفتن در جنگل را به فرش قرمز ترجیح می‌دهد؟

مهدی هاشمی در نشست خبری فیلم «خانه پدری» در جشنواره فیلم فجر

آرمان: مهدی هاشمی می گوید: من در كارنامه‌ام چند فيلم ضعيف دارم كه انتخابشان كاملا آگاهانه بوده است. از عواقبش هم نترسيدم. به نظرم فيلم‌هاي تجاري براي بازيگر و ادامه شغلش لازم است.

مهدي هاشمي بازيگر محبوب و شناخته‌شده، اگرچه تئاتر را سال‌ها زودتر از تلویزيون آغاز كرده، اما حضور موفق او در نخستين كار تلويزيوني آن در دهه ۶۰ شهرتش را چند برابر كرد. مجموعه «افسانه سلطان و شبان» هنوز هم در خاطر مردم مانده و كمتر كسي است كه بازي درخشان هاشمي و گلاب آدينه را به ياد نياورد. او به فاصله بيست سال دو سيمرغ بلورين از جشنواره فيلم فجر دريافت كرد و برخلاف سينماگران همنسلش تمايل چنداني به حضور در فستيوال‌هاي خارجي و كارهاي عجيب و غريب ندارد. با اين همه مهدي هاشمي همچنان دوست‌داشتني و هميشه باطراوت است. نامش مثل هر بازيگر بزرگ ديگري، يك دليل كافي و مهم براي دنبال كردن يك اثر هنري است. سوره سينما با اين بازيگر شوخ‌طبع و طناز كه اين روزها مشغول بازي در «دردسرهاي عظيم ۲» است، گفت‌وگويي داشته است كه در ادامه مي‌آيد:

 
 بازي‌هاي درخشان شما در سريال‌ها مخاطبان زيادي را به تلويزيون علاقه‌مند كرده است. خودتان چقدر اهل دیدن تلويزيون هستيد؟
زماني كه وودي‌آلن سريال مي‌ساخت گفت: من نمي‌دانم نتيجه چه خواهد شد، چون من حتي يك سريال هم در زندگي نديده‌ام.

  سريال‌هاي خارجي چطور؟
به‌طور كلي همه كارها را پيگيري مي‌كنم تا از حال و هواي آنچه ساخته مي‌شود بي‌خبر نباشم، اما اينكه يك سريال را مرتب دنبال كنم واقعا فرصتش را ندارم.

 كيفيت توليدات امروزي را در مقايسه با زماني كه فعاليت‌تان را شروع كرديد چطور مي‌بينيد؟
قديم‌تر‌ها به سريال‌سازي بيشتر اهميت مي‌دادند. يك پروژه معمول را در حد و اندازه كارهاي الف ويژه مي‌ديدند و برايش وقت مي‌گذاشتند. مثلا «افسانه سلطان و شبان» با اينكه ۱۰ قسمت ۴۵دقيقه‌اي بود و الف ويژه محسوب نمي‌شد توليدش ۷ ماه طول كشيد. دوخت لباس، طراحي و ساخت دكور، دقيق و سروقت اجرا و نتيجه‌اش این شد كه مردم بعد از اين همه سال هنوز آن مجموعه در خاطرشان مانده است. سريال‌هاي امروز يك كار ۲۶قسمتي است كه مي‌خواهند ۳ماهه به سرانجام برسد. البته شرايط تغيير كرده و كارگردان‌ها بايد مهارت و سرعت را با هم داشته باشند و همين سرعت باعث مي‌شود دقت پايين‌تر بيايد.

 اگر در شرايط امروز بازيگري را آغاز مي‌كرد مي‌توانستید چهره محبوب و مشهوري شوید؟
هركس در تلويزيون سريال موفق كار كند چهره مي‌شود. چهره شدن كار سختي نيست. ادامه و دوام كار سخت است. بازيگر جديد مي‌آيد و حضور قبلي را كمرنگ مي‌كند. چهره‌هاي قديمي ماندگارتر بودند، الان بازيگران هم تحت تاثير سرعت خيلي زود زير سايه نفر قبلي قرار مي‌گيرند. اين مساله نه در دنياي سينما كه در همه عرصه‌ها وجود دارد. حتي راجع به اختراعات مي‌گويند چيزي كه از كارخانه براي نخستين‌بار بيرون مي‌آيد كهنه است، چون همان لحظه مدل به روزترش معرفي شده است.

 چطور مي‌شود با اين تجربه و سابقه بي‌حاشيه‌ترين بازيگر سينما بود؟
حاشيه‌دار‌ها حتما احتياج دارند كه حاشيه داشته باشند. آن هم يك نوع زندگي است كه شايد من تا اين لحظه نيازي به آن نداشتم. كاري كه انجام مي‌دهم چنان لذت‌بخش است و مرا درگير مي‌كند كه به حاشيه‌هايش خيلي فكر نمي‌كنم. ضمن اينكه من از شهر فراري هستم و به محض اينكه از كار فارغ مي‌شوم به سمت مرزن‌آباد مي‌روم و كنار جنگل و طبيعت روزگار سپري مي‌كنم. سنم هم خيلي اقتضا نمي‌كند وارد حاشيه شوم. البته اين طبيعت شغل ماست و ممكن است براي هركس اتفاق بيفتد، من دراين مورد تنبل هستم. يعني تنبلي باعث شده وارد حاشيه نشوم، اگرچه استعداد زيادي در اين زمينه دارم (مي‌خندد). 

 طرفداران‌تان دوست دارند از نوع زندگي شما چيزهايي بدانند.
من زياد شهري نيستم، از ديدن زندگي بچه چوپان‌ها بيشتر از شلوغي تهران لذت مي‌برم. او سرش را بلند مي‌كند آسمان را مي‌بيند. ابر و باد ستاره‌ها و هواي خوب را لمس مي‌كند ولي ما اينجا حبسيم. به قول درسو اوزالا در فيلم كوروساوا كه وقتي به شهر مي‌آيد وارد اتاقي مي‌شود و مي‌گويد شما در جعبه زندگي مي‌كنيد؟
 
برخلاف اغلب بازيگران گويا حساسيتي براي پذيرفتن بعضي پيشنهادها نداريد. برخي از همنسلان شما خيلي سخت حاضر به بازي در تله فيلم‌ها يا سريال‌ها مي‌شوند.
تئاتر، سينما، تله فيلم يا سريال تفاوتي برايم ندارد. من هرچه دوست داشته باشم انجام مي‌دهم. شغل من بازيگري است. گاهي فيلم تجاري و بازاري بازي مي‌كنم. گاهي هم آگاهانه يك فيلم ضعيف كه مي‌دانم نتيجه بيشتر از متوسط نخواهد شد. ولي به دلايلي آنجا هم بازي مي‌كنم. اتفاقا به نظر من در بازيگري نمي‌شود خيلي گزيده‌كار بود. كارگردان‌ها انگار حق ندارند فيلم بد بسازند، ولي بازيگر مي‌تواند فيلم متوسط بازي كند چون فرمان دست كس ديگري است و او صددرصد نمي‌داند نتيجه فيلمي كه بازي كرده چه خواهد شد. من در كارنامه‌ام چند فيلم ضعيف دارم كه انتخابشان كاملا آگاهانه بوده است. از عواقبش هم نترسيدم. به نظرم فيلم‌هاي تجاري براي بازيگر و ادامه شغلش لازم است. اگر من منتظر بنشينم تا يك فيلمساز جشنواره‌اي بخواهد از من استفاده كند، بازيگر نيستم.

 رابطه‌تان با رسانه‌ها چطور است؟
برخي دوستان شما مصاحبه را خيلي خوب تنظيم مي‌كنند. مدتي پيش وقتي به يكي از همكاران رسانه‌اي گفتم اهل گفت‌وگو نيستم، از من اجازه خواست تا از صحبت‌هايي كه طي اين سال‌ها با نشريات مختلف داشتم براي رسانه‌اش مصاحبه‌اي تنظيم كند. زماني كه مطلب چاپ شد ديدم هيچكدام از حرف‌ها به من ربطي ندارد. مثلا نوشته بود من در تابستان مطلقا فيلم بازي نمي‌كنم. از آنجا كه نمي‌دانم بايد با اين اتفاقات چگونه برخورد كرد سعي مي‌كنم خيلي وارد اين فضاها نشوم.

 رابطه‌تان با فستيوال‌هاي وسوسه‌انگيز خارجي چطور است؟
شايد ۲۰ سال پيش من هم شوق اين چيزها را داشتم، اما الان جنگل و راه رفتن در طبيعت را بر راه رفتن روي فرش قرمز ترجيح مي‌دهم. وقتي مي‌شود روي قالي‌هاي خوش‌نقش و نگار وطني خودمان قدم بزنم چرا فرش قرمز؟

 شما در قالب كاراكترهاي متفاوت بسياري ظاهر شديد. تا به‌حال نقشي بوده كه دغدغه بازي‌اش را داشته باشيد، اما فرصتش پيش نيامده باشد؟
من در هر فضايي كه قرار مي‌گيرم متعلق به آن فضا و زندگي هستم. البته به چند كاراكتر فكر مي‌كنم، اما چون هنوز در ذهنم رشد نكرده، نمي‌توانم با كارگردان خاصي در ميان بگذارم.

 شايد هم روزي خودتان كارگردان شديد!
كارگرداني خيلي سخت است. بايد با افرادي كه مامور مي‌شوند سناريو را تغيير دهند مدام چانه بزني. البته چندين بار با آنها وارد مذاكره شدم و ديدم هرچه نوشته بودم را خراب كردند. برخي مسئول به بيراهه كشاندن فيلمنامه‌ها هستند. آنها بعد از مدتي اگر خودشان كارگردان شوند آنچه از قلب و مغز و دل و روده نوشته شما بيرون كشيدند را به نفع فيلمنامه خودشان مصادره مي‌كنند چون از خودشان چيزي ندارند. گاهي ملاحظه مي‌كنيد كه ۵ فيلم شبيه هم ساخته مي‌شود. به همين خاطر من از اين فضا فاصله گرفتم. ديگران زحمت مي‌كشند با مسئولان رفت و آمد مي‌كنند تا فيلمنامه آماده شود، بعد به من پيشنهاد بازي مي‌دهند. من هم يا قبول مي‌كنم يا نمي‌كنم. اين ظرفيت و طاقت را ندارم كه كفش آهنين بپوشم و در برابر كساني كه جهت تخريب افكار و سليقه شخصي كارگردان گام برمي‌دارند ايستادگي كنم.

 در مقام بازيگر بدقولي‌هاي مسئولان هم كم آزار و اذيت ندارد.
قراردادهايي كه با ما مي‌بندند درست اجرا نمي‌شود. معمولا قسط اول را به زحمت مي‌دهند، بقيه را بايد دنبال حقت بدوي. من همين كه كار مي‌كنم آدم خوش شانسي هستم. ممكن بود الان گوشه‌اي نشسته بودم و لبو مي‌فروختم.

 تاثير كارگردان بر بازيگر چقدر است؟
به عقيده من بازيگر به تنهايي نمي‌تواند به تكامل برسد. سليقه كارگردان قطعا اهميت دارد. چه بسا كارگردان‌هايي كه در رشد شخصيت بازيگري من تاثيرگذار بودند. يكي از اين افراد كيانوش عياري در مجموعه‌هاي «هزاران چشم» و «روزگار غريب» بود.

 كارگردان‌ها حق اشتباه بيشتري دارند يا بازيگرها؟
قبلا گفتم ماجرا، همان دوگام به پيش يك گام به پس است. آگاهانه هم فيلم خوب بازي مي‌كنم هم فيلم تجاري و بازاري. بازيگر بايد بازي كند تا نامش فراموش نشود. همه بازيگران اشتباه دارند اما در سينما اينجور جا افتاده كه كارگردان انگار حق ندارد ضعيف كار كند. ما از اسكورسيزي يا عياري انگار انتظار نداريم فيلم بد بسازند. هركدام از ما بازيگران شخصيت خاص خودمان را داريم و نقش‌هايي بازي مي‌كنيم كه به ما نزديك است. گاهي موفقيم گاهي نيستيم، گاهي شانس بياوريم با كارگردان‌هاي بهتر كار مي‌كنيم، ولي گاهي بدشانسيم.

 از كارگردان انتظار نمي‌رود، شايد چون اخيرا در سينماي داخلي زياد اتفاق مي‌افتد.
ناراحت‌كننده است، برخي كارگردان‌هاي ما ديگر آن فيلم‌هاي خوب را نمي‌سازند. فيلمسازي مثل لوييس بونوئل ۸۳ سال عمر كرد. تا ۸۰سالگي فيلم‌هايي ساخت كه آبرومند و قابل دفاع است اما در كشورهاي کمتر توسعه‌یافته فضا طوري است كه كارگردانان به سمت ضعيف شدن سوق پيدا مي‌كنند. محدوديت و سانسور زياد، دست هنرمند را مي‌بندد. كارگردان ناچار فيلم ضعيف مي‌سازد تا بتواند كم و بيش به زندگي حرفه‌اي‌اش ادامه دهد. شرايط براي همه سخت است و به كارگردانان هم بايد حق داد.

 چه تفاوتي بين بازيگران امروز با نسل شما وجود دارد كه آنها مدام دنبال نقش‌هاي متفاوت‌اند اما هنرمنداني چون شما معمولا بازيگران شناخته شده در برخي قالب‌هاي خاص هستند؟
خيلي درباره جوان‌هاي امروزی نظري ندارم، ولي وقتي به من نقشي پيشنهاد شود بررسي مي‌كنم به شخصيت من می‌خورد يا خير؟ اگر از من دور باشد بازي نمي‌كنم. مثلا نقش چگوارا، سرداران جنگي يا جيمز باند از من دور است. من بازيگري هستم با يك متر و ۶۰ سانتي‌متر قد كه ويژگي‌هاي خاص خودم را دارم. پس بايد نقش‌هايي بازي كنم كه از لحاظ روحيه و ظاهر به من نزديك باشد. وقتي سناريو را دوست داشته باشم با كارگردان حرف مي‌زنم تا در نتيجه نقش شروع كند به شكل گرفتن.

 ارتباط‌تان با تكنولوژي و شبكه‌هاي اجتماعي چطور است؟
تا اين لحظه از تكنولوژي دور بودم، اما مي‌خواهم حرفه‌اي به دنياي مدرن بيايم. حيف است انسان در قرن ۲۱ زندگي كند ولي از همه اين امكانات دور باشد يا از مزاياي تمدن استفاده نكند. سعي مي‌كنم امسال خودم را به دنياي جديد وصل كنم، هر چند كه ۴۰ سال است مي‌خواهم گيتار برقي ياد بگيرم اما هنوز دنبالش نرفتم. دقيقا از زماني كه يكي از خواننده‌هاي زمان ما آهنگ مورد علاقه من را با گيتاربرقي نواخت به فكر ياد گرفتنش بودم. من عكاسي را هم دوست دارم اما هيچ‌وقت به‌طور حرفه‌اي ياد نگرفتم. نه فيسبوك دارم نه اينستاگرام، اما گويا ۳ نفر بي‌اجازه صفحه‌هايي به نام من درست كرده‌اند. خودم هم نمي‌دانم عاقبت ما با اين تكنولوژي چه خواهد شد.

 چرا دنبال علايق‌تان نرفتيد؟
خيال مي‌كنم عمر نوح دارم. در حالي كه زمان با سرعت مي‌گذرد و من همچنان در امور بسياري، نادان به زندگي‌ام ادامه مي‌دهم. راستش را بخواهيد با خيالات بيشتر خوشم. انجام كار در دنياي واقعي خيلي سخت است، اما در خيال راحت انجام مي‌شود و به هر مقامي مي‌رسم. فقط در بازيگري حال و حوصله و دقت انجام عمل دارم و به آن جسميت مي‌بخشم. باقي امور را در خيالاتم شكل مي‌دهم.

 چه خبر از كار و بار اين روزها؟
مشغول بازي در سري دوم مجموعه «دردسرهاي عظيم» هستم. روايت جديد پيچ و خم‌هايي خواهد داشت و من با ايفاي كاراكتر فرهان در بستر اتفاقاتي متفاوت واكنش‌هاي جديد و نوع زندگي جديدي خواهم داشت. در اين سريال من برج‌سازي هستم كه به خانواده‌اي ناشناس پناه بردم. آنها يك خانه حياط‌دار باصفا دارند اما به خاطر اشكالاتي كه دارد تصميم مي‌گيرم برايشان برج بسازم. در دو سالي كه اين ساخت و‌ساز طول مي‌كشد آنها را به خانه باصفاي ديگري مي‌آورم. اتفاق خوبي كه در اين سريال رخ داد تقابل زندگي لوكس شهري با زندگي خانواده‌هاي قديمي از جنس خانه قمر خانم است. اگرچه كاراكتر من خيلي جنبه كمدي ندارد، اما طنازي بازي جواد عزتي و اميرغفارمنش نمك داستان را دوچندان كرده است.

 از روند كار راضي هستيد؟
ويژگي‌هاي كار اين است كه تصويربرداري و نوشتن سناريو پا به‌پاي هم حركت مي‌كند و اميدوارم راضي‌كننده باشد. اگر نيمه راه نوشته كم بياورد يا به خاطر كمبود وقت سرسري انجام شود بنده مسئول آن نخواهم بود. تا جايي كه امكانش باشد سعي مي‌كنم آخرين باري باشد كه فيلمنامه نوشته نشده را بازي مي‌كنم، ولي تجربه خوبي بود. هر لحظه و هر روز در انتظار و هيجان هستي كه ببيني چقدر به قصه آب بسته‌اند(مي‌خندد).

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.