جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۲

سینماپرس/ یادداشت وارده

نقدی بر شوخی‌های رکیک لفظی در آثار سینمایی امروز ایران؛ به بهانه اکران «گینس»!

فیلم سینمایی گینس

سینماپرس: ارسلان صمدزاده/ «گینس» سعی دارد با استفاده از قرار دادن مخاطب ساده و نیازمند به خنده اش در همان خلوت مجازی یا دوستانه، او را بخنداند و در فضایی قرار دهد که از خندیدن به رکیک ترین الفاظ و شوخی ها ابایی نداشته باشد و خنده اش را با صدای بلند سر دهد!

فیلم سینمایی « گینس» ساخته محسن تنابنده، چهره نام آشنای ژانر کمدی در تلویزیون و سینمای ایران است؛ که این روزها خبر فروش نسبی این فیلم را که برای اکران در ماه مبارک رمضان برگزیده شده است می شنویم. فیلم تنابنده مخاطب را می خنداند. اما بیش از خنداندن، هر مخاطب فهیم و فرهیخته ای را شرمگین می سازد و در مواجه با دیگری و نه با خود خجل می کند. اینکه مخاطب به چه چیزی می خندد و چرا، و دلیل شرمگینی مخاطب جدی چیست همه نیازمند کمی تأمل و بررسی است، و آسیب شناسی در آن که  از حوزه متن آثار نمایشی و گزینش فیلمساز آغاز می شود تا مخاطب شناسی سینما و جامعه شناسی.

از دیرباز در تمام گونه های نمایشی، کمدی، ژانری پر طرف دار و جذاب بوده است و از بسیاری جهات مورد انتخاب و گزینش هنرمند قرار میگرفته است تا حرف هایی را در قالب کمدی بزند که الزاما نمی تواند در دیگر ژانرهای روایی و گونه های نمایشی بازگو کند. چه در تئاتر از زمان لومیر و چه در سینما از سوی چاپلین فقید، کار در عرصه کمدی دارای مواد و مصالحی است که استفاده از آن ها شگرد کار است و می تواند فیلمساز یا راوی نمایشی را در قصد خود برای نقد اجتماعی یا سیاسی اش با خنداندن مخاطب و سپس به فکر بردن او در ساحت اندیشه توفیق دهد.

اما همین نگاه از سوی راوی، خواه در سینما باشد خواه در عالم تئاتر و خواه طنز منثور یا منظوم مهمترین وجه ماجراست. اینکه هنرمند و مؤلف از همان ابتدا بداند که به دنبال چه چیزی است و برایش نقد و تحلیل یک واقعه یا یک برخورد اجتماعی یا یک معضل بشری یا هرچیز دیگری که انتخابش می کند تا حرفی زده باشد مهم است یا صرفا خنداندن مخاطب و رساندن مخاطب به سطحی از برخورد با اثر هنری که آن را صرف خندیدن و بر طرف شدن این نیاز غریزی راضی نگه دارد؟

فیلم «گینس» می خنداند، اما به چه قیمتی و با چه مواد و مصالحی؟ اینکه بدانیم از نردبان خنده، این نیاز جذاب و محرک استفاده می کنیم تا به چه هدفی نائل آییم و بر بلندای چه حرف یا مطلبی بیایستیم که در نهایت در برابر وجدان کاری و حرفه ای خود و در تقابل با جامعه و خیل مخاطب سربلند باشیم، امری است که این روزها ابدا به آن فکر نمی شود. چه پیش از گینس و در مواجهه با سینمای قاسم خانی و نمایش های تلویزیونی رضا عطاران، چه نمایش های سبک و پوچ و نازل کمدی که در تماشاخانه های قدیمی شهر که همانند تئاتر برادوی، هر سالنی را تا یک سال اشغال نگه می دارند. این یک آسیب است، آسیبی جدی که سینما و تئاتر کمدی ما را که یکی از فرهیخته ترین و در عین حال مؤثر ترین ژانرهای درام و سینما است، در نازل ترین سطح خود که تنها خنداندن مخاطب است نگه داشته است.

اما باید از دریچه ای دیگر نیز به این اتفاق نگریست و آن اینکه خندیدن مخاطب در مواجهه با این آثار به چه معناست؟ و خنده او چه تأثیری در خودآگاه و ناخودآگاه مخاطب دارد. اینکه مخاطب در برابر کلمات و الفاظی در فضای عمومی و اجتماعی سینما قرار می گیرد که معمولا در خلوت های دوستانه و در فضاهای شخصی مجازی می تواند با آن ها روبرو شود، فضایی جدید و موقعیتی اجتماعی ناهنجار را به وجود می آورد که مستقیما به ارزش هایی مانند عفت عمومی و حیای خانوادگی و احترام اجتماعی و هنجارهای شهروندی جامعه مربوط می شود. چراکه مخاطب می داند در فضایی در حال خندیدن به مسائل نازلی مانند شوخی های جنسی است که در آن، همه قشر از زن و مرد و پیر و جوان حضور دارد و به هیچ عنوان فضایی صمیمی و آشنا محیط اطراف او را پر نکرده است. اما فیلم سعی دارد با استفاده از قرار دادن مخاطب ساده و نیازمند به خنده اش در همان خلوت مجازی یا دوستانه او را بخنداند و در فضایی قرار دهد که از خندیدن به رکیک ترین الفاظ و شوخی ها ابایی نداشته باشد و خنده اش را با صدای بلند سر دهد، بی آنکه بداند خنده او پرده هایی از عفت اجتماعی را می درد که نه در تاریکی سالن سینما بلکه روشنایی فضاهای عمومی کشور، از مترو و اتوبوس گرفته تا صف نانوایی و مدارس و ... مؤثر است.

مردم می خندند، آن هم در مواقعی که شاید تا چند سال پیش در مواجهه با آن موقعیت در فضایی عمومی سعی می کردند خود را فریب داده و غافل جلوه دهند تا مبادا دیگری متوجه شود و دچار خجالت یا شرم و حیایی شود و پرده ای از حیا در فضای جمع بدرد که امروز به نظر می رسد از بین رفته است.

ماهیت هر فیلمی صمیمی است، چراکه به یاری درام و شخصیت پردازی و اتمسفر داستان، مخاطب به سرعت با شخصیت هایی غیر واقعی که تا پیش از ورودش به سینما نام آن ها را هم نشنیده است اخت می شود و از خصوصی ترین اعمال و تفکرات آن ها مطلع می شود. پس در نتیجه با آن ها احساس راحتی می کند و از شوخی آن ها نه شرمگین می شود و نه جا می خورد، بلکه می خندد و لذت هم می برد.

اما فیلم خصوصا در ساحت سینما دو وجه دارد. یکی در برخورد با تک تک مخاطبان و سیری درونی که از چشمان مخاطب آغاز می شود و فیلم را می بیند و سپس در تحلیل و بازشناختی ذهنی آن را در عکس العملی غیر ارادی منعکس می کند, یعنی یا می گرید، یا می ترسد یا متأثر شده و یا می خندند و قهقهه می زند. اما وجه دیگر آن کاملا اجتماعی است و از همنشینی مخاطب و تماشاگری با مخاطبی دیگر در دوشادوش او صورت می گیرد. طوری که اتمسفر و جوی جمعی در فضای سالن سینما یا جمع مخاطبین حاکم می شود که در چگونگی برخورد آن ها با فیلم هم اثرگذار است. این وجه از برخورد مخاطب چیزی است که باید نگاهی اجتماعی و مردمی به آن داشت و نمی توان از مرز های پذیرفته شده اجتماعی و هنجارهای معمول فراتر رفت. این مسائل تقریبا در سینمای امروز کمدی جمهوری اسلامی تقریبا از بین رفته و حتی به آن فکر هم نمی شود. چه از سوی مدیران تصمیم گیرنده و هدف ساز که نیاز جامعه و خوراک فکری و روحی مردم را تبیین می کنند، چه از سوی فیلمسازان و هنرمندان یک جامعه که باید با جامعه شناسی و روان شناسی درست این خوراک را در جهت بالندگی مخاطب ارائه دهند و چه مخاطب ناآگاه و تشنه که از زور فشارهای اجتماعی و خانوادگی تنها به خندیدن صرف بسنده می کند و نمی داند که با همین خنده عفتی عمومی را نازل می کند که فردا روز آن را از فرزندش در جوامع کوچکتر اجتماعی انتظار دارد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.