دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۸

نقدی بر فیلم فرزاد موتمن

«خداحافظی طولانی»؛ نمایشگاهی از عکس های بدون درام!

فیلم سینمایی«خداحافظی طولانی»

سینما پرس: صابر اله دادیان/ می توان تمام داستان فیلم را بدون برش مواد داستانی و شخصیتی، تنها در سی دقیقه گفت و نشان داد و تمام جذابیت های درام آن را حفظ کرد. مابقی فیلم تنها عملکرد خوب بازیگران، لوکیشن های درست انتخاب شده و رنگ و نور خوب است که به مدد فیلمبرداری خوب فیلم ایجاد شده اند است و تقریبا فیلم نامه و داستان جایگاه ویژه ای در دو سوم داستان ندارد..

فیلم سینمایی «خداحافظی طولانی» به کارگردانی فرزاد موتمن چند وقتی است که اکران خود را بر روی پرده های سینمای کشور آغاز کرده و در کنار آثار سینمایی دیگر که به نسبت پر بازیگرتر از فیلم موتمن هستند توانسته فروش نسبی خوبی را تجربه کند. فیلم که در جشنواره امسال مورد پسند تماشاگران و برخی منتقدان قرار گرفت از برخی جهات فیلم یگانه و منحصر به فردی در سینمای ایران است و با فیلم های این روزهای سینمای ما تفاوت های ظاهری و ماهوی زیادی دارد. اما پیش از هر چیز باید هر اثر هنری را با خودش قیاس کرد تا متوجه شد به اصطلاح فیلم خوب از آب درآمده است یا نه!

داستان یک فیلم کوتاه!

فیلم خداحافظی طولانی با ایده ای یک خطی به بلندای ۹۰ دقیقه فیلم بلند طول می کشد و فیلمساز توانسته با بهره گیری از بازی های قابل قبول، فیلم برداری خوب، رنگ و نور بسیار حساب شده و چشم نواز این نود دقیقه را پر کرده و مخاطب را سرگرم سازد. اما موضوع اصلی همین است که آیا استفاده از این عوامل و جذابیت ها برای کش دادن یک فیلم و نشاندن تماشاگر پای فیلم کافی است یا نه؟ الزما می توان از خیلی امکانات سینما استفاده نکرد و تنها با داستان سرایی درست و فیلم نامه مهندسی شده تماشاگر را با فیلم تا دقیقه آخر همراه کرد. فیلم «خدا حافظی طولانی» دارای ایده جذاب و خوبی است و بستر روایت آن در فضای کارگری ایران بستر مناسبی برای پیاده کردن این ایده است اما شیوه روایت و چینش حوادث  همچنین پرداخت شخصیت ها که قرار است ما به ازایی در جامعه طبقه کارگری داشته باشند آنطور که باید از آب در نیامده است.

به طوری که می توان تمام داستان فیلم را بدون برش مواد داستانی و شخصیتی، تنها در سی دقیقه گفت و نشان داد و تمام جذابیت های درام  آن را حفظ کرد. مابقی فیلم تنها عملکرد خوب بازیگران، لوکیشن های درست انتخاب شده و رنگ و نور خوب است که به مدد فیلمبرداری خوب فیلم ایجاد شده اند است و تقریبا فیلم نامه و داستان جایگاه ویژه ای در دو سوم داستان ندارد.

تمام بار دراماتیک فیلم در دقایق پنجاه و شصت اتفاق می افتد، زمانی که ما متوجه حقیقت زندگی یحیی می شویم و واقعیت را از زبان او می شنویم و با او به فلاش بک آخرین روزهای زندگی اش با ماهرو می رویم. اما این غافلگیری و شوک بسیار دیر در فیلمنامه اتفاق می افتد، طوری که می توان به واقع گفت فیلم نامه پیش از این سکانس هیچ چیز جذاب و مهمی برای تماشاگر ندارد. صرفا نمایش زندگی یک کارگر ساده که از نگاه های بد و سنگین همکارانش در پرتو جرمی که مرتکب شده رنج می برد. در همین روایت چند کلمه ای نیز تکرار برخی صحنه ها و لوکیشن ها بسیار ملال آور شده و مخاطب را ببیش از پیش در انتظار یک اتفاق جذاب یا مهم نگه می دارد.

 برخی از این صحنه ها با پرداخت بیش از حد به جزئیات دیگر حوصله تماشاگر را هم سر می برد چرا که هنوز دلیل منطقی برای اکت آن پیدا نکرده و هیچ توجیه دراماتیکی نیز برای پرداختن به آن ندارد. یکی از این صحنه ها صحنه دعوا و درگیر شدن یحیی با برادر زنش و همچنین با همکارش است که هر کدام چند دقیقه به طول می انجامد و تمام جزئیات دعوا و درگیری میان آن ها را نشان می دهد، به طوری که تا پایان فیلم بیشترین صحنه و تمرکزی که فیلمساز بر این قشر فرو دست جامعه نشان داده همین دعواهای فیزیکی است. در حالی که تا چند سکلانس بعد از آن هم شما دلیلی برای دیدن این سکانس خسته کننده و یا پرداختن به آن پیدا نمی کنید.

نمایشگاهی از عکس های بدون درام!

تا دقایق ۵۰ و ۶۰ فیلم می توان قاب هایی زیبا و رنگ آمیزی شده با نور پردازی صحیح را شاهد بود که تنها از نبود درام رنج می برند و بازی های مورد قبول بازیگران نیز فدای همین عدم پرداخت در فیلم نامه و شخصیت پردازی شده اند.

برای مثال بازی سعید آقاخانی که توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را هم از آن خود کند به خاطر عدم پرداخت درست شخصیت یحیی در فیلم نامه نتوانسته آنطور که باید شکوفا شود و تنها در حد یک بازی مورد قبول مانده است. چرا که تا انتهای داستان شما نمی توانید شناخت جامعی از شخصیت و روانشناسی شخصیت یحیی داشته باشید. یکی از بدترین صحنه هایی که بازی آقا خانی را نیز تحت تأثیر قرار داده تا شما با عدم ارتباط با آن بیشتر سوق پیدا کنید صحنه ای است که در فلش بک یحیی دیده می شود و مربوط به اتاق بیمارستان می شود. یحیی با تنها شدن پیش همسرش ماهرو، لوله اکسیژن دستگاه را بیرون کشیده و موجب مرگ همسرش ماهرو می شود. این صحنه که قلب تپنده فیلمنامه است و تقریبا همه چیز فیلم نامه از ایده تا بازی با زمان و غافلگیری و ... به آن بر می گردد، در بدترین جای طول درام و به بدترین شیوه (با طرح پرسشی ساده از سوی طلعت و بازگویی حقیقت از زبان یحیی) صورت می پذیرد و با گذر بسیار کوتاه و غیراحساسی و بدون پرداخت از آن، بازی آقاخانی نیز ضعیف دیده شده و در تمامیت اثرپذیری فیلمنامه خدشه وارد می کند.

از دیگر عواملی که می تواند در هر فیلمی آن هم فیلم هایی با تم های عاشقانه و ملودرام، در جذب مخاطب و حس و حال کلی فیلم و ارتباط عمیق تماشاچی با درام تأثیر فراوان بگذارد، موسیقی متن فیلم است. در فیلم خداحافظی طولانی می توان قاطعانه گفت موسیقی متن فیلم دقیقا عکس این تعاریف را برای فیلم بازی کرده و ارتباط مخاطب را با حضورش در برخی سکانس ها کاملا جدا می سازد.

از لحاظ فنی نیز موسیقی سر در گم فیلم نه تنها در تکمیل داستان و شخصیت یحیی و حتی تم فیلم قرار نمی گیرد بلکه به ذات خود هم موسیقی درست و خوبی نیست. سازها با سازبندی و چینش بسیار ناهماهنگ و سر درگم چیده شده اند و برخی لحظات کاملا فالش و ناکوک شنیده می شوند که شاید تعمدا از سوی آهنگساز نوشته شده باشند تا شخصیت سردرگم و مشوش یحیی را متصور شوند، اما چیزی بجز عدم ارتباط مخاطب و گیجی و آشفتگی تماشاگر را به همراه ندارد که آن هم نشان از بی تجربگی آهنگساز و یا عدم انتخاب درست تم موسیقی و تفکر اصلی آن از جانب آهنگساز و کارگردان فیلم است. چرا که انتخاب یک هارمونی کلاسیک با تنظیمی شلوغ و پیچیده آن هم با اجرای ضعیف ارکسترال انتخاب درستی برای روایت زندگی یک کارگر ساده در جنوب شهر در فضای ایران نیست و نه مخاطب بلکه شخصیت های درون داستان نیز نمی توانند ارتباط همگونی با آن برقرار کنند و در تمام مدت فیلم، موسیقی راه خودش را می رود و لحظه به لحظه از فیلم و روایت آن دور تر می شود.

پایان بندی فیلم نیز به خاطر همان دیر اتفاق افتادن نقطه عطف داستان و از دست رفتن مخاطب سر جای خود قرار نمی گیرد و نه تنها مخاطب را سردرگم تر می سازد بلکه راضی کننده هم نیست و مسائلی را در فیلم بی پاسخ می گذارد که دلیلی برای گذشتن از آن ها از سوی مخاطب وجود ندارد، حال آنکه مخاطب دقایق بی شماری را در طول دو پرده اول فیلم شاهد صحنه هایی بوده است که مدام تکرار می شده اند و دارای هیچ جذابیت دراماتیک و بار معنایی در فیلم نبوده اند و صرفا چشم نوازند و می توان از آن ها بیشتر به عنوان تک عکس هایی زیبا نام برد تا سکانس هایی به هم پیوسته در یک فیلم سینمایی.

در انتها باید گفت تجربه و ساخت چنین فیلمی با کنار هم قرار دادن این بازیگران و روایت داستانی متفاوت که معمولا در سینمای بدنه ایران قرار نمی گیرد تجربه خوب و ارزشمندی است. اما باید در هر تجربه به تمامیت ماجرا و ارتباط مخاطب با فیلم فکر کرد و نمی توان صرف اینکه تجربه ای خاص و منحصر در حال انجام است یک فیلم را خوب و خاص برشمرد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.