دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۲

آشنایی با شخصیت های جدید دنیای انیمیشن

«مینیون‌ها»؛ موجودات بی‌اراده زرد پوستی که با «حماقت»خود مردم را می‌خندانند!

مینیون‌ها

سینماپرس: بهاره خدابخش/ با وجود اینکه مینیون ها، موجوداتی مهربان و در عین حال احمق معرفی شده اند، رییسی تبهکار و قانون گریز را بیشتر برای مدیریت خود می پسندند. آنها با دیدن اعمال شیطانی اسکارلت شیفته او می شوند و به عنوان رییس انتخابش می کنند.

 « مینیون ها »، موجودات زرد رنگ محبوبی که اولین بار توسط شرکت یونیورسال به همگان معرفی شدند، اکنون پا به پای شخصیت های دیزنی، نه تنها بخش اعظمی از دنیای سینما و انیمیشن را در دست گرفته اند، بلکه در حوزه تبلیغات نیز، نقشی بسیار سود آور داشته اند. شخصیت هایی که در دو قسمت انیمیشن من نفرت انگیز، نقشی مکمل را ایفا می کردند، این بار در انیمیشنی به نام «مینیون ها»، به زندگی آنها به طور مستقل، پرداخته شده است . نگاهی به پرفروش ترین انیمیشن این روزهای سینمای جهان می اندازیم تا با این موجودات کودن اما خوش شانس بیشتر آشنا شویم.

 بقای مینیون ها، از ابتدای خلقت تا کنون

«مینیون» ها موجوداتی کپسولی شکل و زرد رنگند که چشم های بزرگ و عینک مخصوصشان، بیش از هر چیزی معرف کاراکتر آنها است. اما مهم ترین علت محبوبیت این شخصیت ها، رفتارهای احمقانه آنها و تکه کلام های طنزآمیز زیر لهجه عجیب و غریبشان است. آنها اولین بار در انیمیشن «من نفرت انگیز» به عنوان دستیاران تبه کار معروف، گورو معرفی شدند، اما در انیمیشن مینیون ها زمان به عقب بازگشته و داستان از آغاز حیات شروع می شود، مینیون ها به عنوان موجودات تک سلولی، نمایش داده می شوند که از دریا خارج شده و تکامل می یابند و از همان ابتدا، بدون هیچ فکر دیگری شروع به یافتن رییس و سرپرستی برای خود می کنند، در طی این جستجو، تاریخ به دست این موجودات ورق می خورد. در واقع اتفاقات مهمی مانند: انقراض دایناسورها، ساخت اهرام مصر، شکست ناپلئون و ... به خاطر انتخاب اشتباه مینیون ها به وقوع می پیوندد. عمر طولانی و ماندگار مینیون ها از زمان تولد حیات تاکنون ادامه پیدا می کند و داستان، سرگذشت آنها را تا قبل از انتخاب گورو به عنوان رییس، روایت می کند.

فیلمنامه ای کلیشه ای!

با گذشتن دقایق ابتدایی، کم کم با داستانی کسل کننده مواجه می شویم که تنها دیالوگ ها و حرکات خنده دار مینیون ها، رغبت دیدن ادامه فیلم را در مخاطب می کند. خط اصلی داستان که پیدا کردن رییس توسط مینیون هاست، تا قبل از ورود به شهر نیویورک متفاوت و دیدنی است اما بعد از گذشت دقایقی، نیاز دراماتیک داستانی جایش را به ورود شخصیتی به نام اسکارلت می دهد. کاراکتری با پیش داستانی ضعیف و پرداخت نشده که به عنوان ضد قهرمانی کلیشه ای، تنها پوسته ای از جایگاه خود را در غالب خطرناک ترین تبه کار دنیا به نمایش می گذارد. دلیل بسیاری از اتفاقات فیلم، حماقت معروف مینیون هاست، اما این روند تا جایی پیش رفته است که عملا در میانه فیلم، وقوع جریانات بیش از اینکه روایتگر فضای کمدی کار باشد، بیشتر اساس و اصل ابتدایی فیلمنامه را بهم می زند و تصمیمات کاراکتر اصلی یعنی کوین را بدون کشش دراماتیک کرده و اهمیت هدفی را که برای آن راهی سفر شده است، کم رنگ و غیر جذاب نمایش می دهد.

رییس تبهکار مهربان

با وجود اینکه مینیون ها، موجوداتی مهربان و در عین حال احمق معرفی شده اند، رییسی تبهکار و قانون گریز را بیشتر برای مدیریت خود می پسندند. آنها با دیدن اعمال شیطانی اسکارلت شیفته او می شوند و به عنوان رییس انتخابش می کنند. اسکارلت برای بدست آوردن تاج ملکه انگلستان از آنها به عنوان وسیله استفاده می کند، اما شرایط به نحو دیگری پیش می رود و مینیون ها متوجه خیانت او شده و از او جدا می شوند. در انتها، تاج نه تنها به ملکه بازنمی گردد، بلکه توسط پسربچه ای به نام گورو، دزدیده می شود، میینون ها با دیدن این صحنه، رییس اصلی خود را پیدا می کنند و در واقع تنها جای تبهکاری بزرگ با تبهکار کوچکتر عوض می شود و در نتیجه مینیون ها، انتخاب درست خود را معرفی می کنند، یعنی رییس تبهکار مهربان، اما این انتخاب، اصل نادرست تبهکاری را تغییر نمی دهد. گورو در من نفرت انگیز تبهکاری دلسوز معرفی می شود که حتی کودکانی را تحت سرپرستی خود دارد، در خلق شخصیت دوست داشتنی گورو، سعی شده است وقاحت و شرارت عملی مانند تبهکاری و یا دزدی تعدیل پیدا کرده و همین امر به همذات پنداری مخاطب به ویژه کودکان، کمک بسیاری می کند و این تفاوت دو شخصیت اسکارلت و گورو است.

خندیدن به چه قیمتی؟

اگر قرار باشد خنداندن مخاطب به قیمت زیر پا گذاشتن هنجارها و ارزش های اجتماعی، تمام شود، پس تکلیف رسالت فیلم که در قالب بخشی از فرهنگ یک جامعه، دست به قضاوت بایدها و نبایدها می زند، چه می شود؟ انیمیشن مینیون ها در زیر حماقت کاراکترهایش، تمام اتفاقات آبکی داستان را توجیه می کند و تنها انتظار مخاطبانش را با دیالوگ ها و اصطلاحاً «گگ های» مینیون ها تا اندازه ای برآورده می سازد. خلاقیت نصفه و نیمه کارگردان، نتواسته است صحنه های نابی را از میانه داستان به بعد، نمایش دهد. قطعا به دلیل محبوبیت و جذابیت دو انیمیشن قبلی کافی است که تماشاگران برای دیدن «مینیمون ها» پا به سالن های سینما گذاشته اند.

مینیون های رنگین پوست

از دیگر مواردی که در طراحی شخصیت مینیون ها چه در ظاهر آن ها و چه در خصوصیات رفتاری شان قابل بررسی است، رنگ پوست آن ها است. طراحی ظاهری و رنگ پردازی کاراکترهای انیمیشن کمپانی های جهانی مانند یونیور سال، دیزنی و پیکسار، همیشه دارای مفاهیمی است که الزاما نباید به دنبال معنا و تأثیر مستقیم آن ها در متن فیلمنامه بود و عموما اهدافی جداگانه و در زیر لایه متن را دنبال می کنند تا اهداف سرمایه گذاران فیلم را تأمین کنند. مانند تأثیر رنگ آبی در پردازش شخصیت ها و هیولاهایی در انیمیشن های مختلف، از هیولای آبی رنگ در کارخانه هیولاها  گرفته تا اسمورف ها و ... که می توان هر کدام را جدا بازشناسی و تحلیل کرد.

در انیمیشن مینیون ها که اختصاصا به این موجودات رنگین پوست پرداخته شده، در ابتدای فیلم و از همان صحنه و سکانس اول دیده می شود که این موجودات از خود اراده ای نداشته و صرفا بر این اساس به وجود آمده اند که مطیع و فرمان بردار باشند و دائم به دنبال رئیسی قدرتمند برای خودشان می گردند. به گونه ای که اگر رئیسی بالای سر آن ها نباشد و برایشان تصمیم نگیرد گویی خلقتشان کامل نشده و موجوداتی بی ارزش محسوب می شوند. این طراحی شخصیتی و الگوی رفتاری در مینیون ها با انتخاب رنگ زرد در آن ها بی ارتباط نیست. خصوصا در فرهنگ اروپایی، آمریکایی که رنگ زرد یکی از نمادهای رنگین پوست ها(شرقی ها) در کنار قرمز و سیاه به حساب می آید و در مسائل مربوط به تبعیض نژاد مقابل سفید پوستان غربی است.

این طراحی از سوی زمامداران غربی و سرمایه گذاران آن ها جزو اهداف بلند مدتی است که  قرار است به طور زنجیره ای در تمام انیمیشن های جهانی این کمپانی ها ادامه یابد و در ناخودآگاه کودکان غربی و شرقی رسوخ کرده و راه را برای القای مفاهیم ضد ارزشی و فرهنگ غربی، در وجود آن ها هموار تر سازد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.