دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۳

مریلا زارعی چریک؛ تجربه ای جسورانه در یک فیلم هدر رفته

فیلم سینمایی«ماهی سیاه کوچولو»

فردا: فیلم تکلیف خودش را با هیچ چیز مشخص نمی‌کند؛ نه با کمونیست‌های شورشی، نه با انقلاب و نه با طاغوتی‌های ضد انقلاب. چنان‌که برای فهم روابط فیلم، باید با یک دایرة‌المعارف تاریخی و کمی پیش‌‌مطالعه به سینما رفت وگرنه بدون اطلاع از طیف‌بندی‌های ابتدای انقلاب، متوجه چیزی در این زمینه نخواهید شد!

در فضای فیلم‌های بدون قصه، بی‌مسأله و با لهجه‌ی اروپایی فیلم سازهای جوان و فیلم اولی، اولین فیلم «مجید اسماعیلی» می‌توانست با موضوعی نسبتاً بکر، امیدوارمان کند. به‌ویژه که قبل از اکران و هنگام ساخت، خبرها نوید یک فیلم تاریخی-حادثه‌ای با موضوع قیام مردم آمل در بهمن ۱۳۶۰ علیه مائوییست‌ها را می‌دادند. و این علاوه بر جذابیت های ذاتی چنین فیلم، دست گذاشتن سازنده بر روی یکی از سوژه های انبوه تاریخ پس از انقلاب و دهه شصت را نوید می داد.

تجربه جسورانه در یک فیلم هدر رفته / لطفاً پیش‌مطالعه فراموش نشود!

اما آن‌چه که بر پرده‌ی سینما دیده می شود، عملاً یک فیلم معمایی خیلی معمولی و گنگ است که فقط پس‌زمینه‌ی کم‌رنگی از شورش اتحادیه‌ی کمونیست‌ها در آن دیده می‌شود و تنها دو نوشته‌ی ابتدا و انتهای فیلم، آن را با قیام آمل مرتبط می‌کند و بس؛ وگرنه این قصه با همین کیفیت می‌توانست در هر جای دیگری اتفاق بیفتد.

البته ماهی سیاه کوچولو به‌عنوان فیلم اول، از حیث فنی تجربه‌ی قابل قبول و جسورانه‌ای برای کارگردانش محسوب می‌شود و صحنه‌های تعقیب و گریز نسبتاً خوبی دارد. اما فیلم سرگردان است و این سرگردانی را به مخاطب خود نیز انتقال می‌دهد. فیلم تکلیف خودش را با هیچ چیز مشخص نمی‌کند؛ نه با کمونیست‌های شورشی، نه با انقلاب و نه با طاغوتی‌های ضد انقلاب. چنان‌که برای فهم روابط فیلم، باید با یک دایرة‌المعارف تاریخی و کمی پیش‌‌مطالعه به سینما رفت وگرنه بدون اطلاع از طیف‌بندی‌های ابتدای انقلاب، متوجه نخواهید شد که آن‌چه دارد اتفاق می‌افتاد خوب است یا بد و باید کجای ماجرا بایستید.

تجربه جسورانه در یک فیلم هدر رفته / لطفاً پیش‌مطالعه فراموش نشود!

در واقع فیلم ماهی سیاه کوچولو از عهده‌ی بازنمایی نزاع‌های ایدئولوژیک ابتدای انقلاب که از مولفه های اصلی جامعه آن زمان است و طیف های متعدد مردم و نخبگان را به خود مشغول کرده بود برنیامده و با حرف‌های کلی و طعنه‌های مبهم شخصیت‌ها به هم ماجرا را پیچیده‌تر کرده است. اوضاع وقتی بغرنج تر می شود که مخاطب با دیالوگ‌های پیچیده‌ای مواجه می شود که هیچ‌کدام در جواب منطقی دیالوگ قبلی ادا نمی‌شوند.

گذشته از این، ضعف‌های داستانی زیادی نیز در فیلم به چشم می‌خورد. مثلاً «شهرزاد» (با بازی مریلا زارعی) در ابتدای فیلم در کیسه‌ی خواب کاراکتر «همایون ارشادی» نارنجک می‌گذارد تا او را بکشد. شهرزاد قبر او را هم آماده کرده و حتی پس از فرار او هم به او تیراندازی می‌کند، درحالی‌که هنوز به هدف اصلی خود یعنی پیدا کردن اسناد خیانت به شوهرش -که تنها کاراکتر همایون ارشادی جای آن را می‌داند- نرسیده است. عجیب‌تر این‌که چند دقیقه بعد، همین شهرزاد مانع تیراندازی هیزم‌شکن به کاراکتر ارشادی می‌شود و می‌گوید او باید زنده بماند!

تجربه جسورانه در یک فیلم هدر رفته / لطفاً پیش‌مطالعه فراموش نشود!

نکته‌ی بعدی این‌که اصلاً دختر انقلابی فیلم کیست و به چه دلیل و مناسبتی روی دیوار پاسگاهی نقاشی می‌کشد که همه آن‌جا را ترک کرده‌اند؟ آیا نویسنده تصور کرده تنها یک پوشش چادر می‌تواند شخصیت‌پردازی محسوب شود؟ چرا این دختر به‌جای آن‌که خود را به مردمی برساند که به گفته‌ی خود او آماده‌ی دفاع از شهر هستند، بی‌هدف تیراندازی می‌کند و کشته می‌شود؟ یعنی فیلم نباید شخصیت‌هایش را، لااقل در حد توضیح انگیزه، برای مخاطب معرفی کند؟ شاید هم ما کمی پرتوقع شده‌ایم! اما به‌هرحال هرچه هست، به نظر می‌رسد ماهی سیاه کوچولو را باید یک فیلم هدر رفته محسوب کرد.

تجربه جسورانه در یک فیلم هدر رفته / لطفاً پیش‌مطالعه فراموش نشود!

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.