یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۸

«بارکد»؛ فیلمفارسی با منطق هالیوودی

بارکد

تسنیم: «بارکد» یکی از محبوب ترین فیلم های جشنواره امسال از نگاه مردم است. نگاهی انداخته ایم به ساخته جدید مصطفی کیایی.

«بارکد» پس از «بعد از ظهر سگی سگی»، «ضد گلوله»، «خط ویژه» و «عصر یخبندان» پنجمین فیلم سینمایی مصطفی کیایی است. کارگردانی که به وضوح رگ خواب مخاطب را یاد گرفته و حضور اکثر فیلم هایش در میان پر فروش ترین آثار هر سال، گواه این ادعا است. کیایی خوب از المان ها عامه پسند در فیلم هایش استفاده می کند. در اثر جدیدش هم همین اتفاق افتاده. وبگردی و تلگرام، مسی و بکهام، بی بی سی فارسی، صدای یاس در تیتراژ پایانی، کمی دور زدن خط قرمز ها و تکه پرانی های جنسی می توانند به راحتی مخاطب ایرانی را به سالن سینما بکشانند. با همه این احوال «بارکد» قطعا بهترین فیلم مصطفی کیایی است. او دیگر یک کارگردان تازه کار نیست و به وضوح می توان پختگی را در کارش دید.

دکوپاژ و میزانسن به شدت بهتر از فیلم قبلی اوست که پیشرفت قابل توجهی به حساب می آید. در عین حال رنگ و نور هم بهترین وضعیت ممکن را دارند. فیلمنامه هم که تقریبا همیشه پاشنه آشیل فیلم های کیایی بوده، در این اثر به مراتب بهتر است. فیلمساز در شخصیت پردازی بیشتر به سمت تیپ سازی رفته که به نظر می رسد به خاطر نوع فیلم منطقی است. کیایی در روایت دوباره سراغ بیان غیر خطی رفته. چیزی که در سینمای ما اصلا مریض به دنیا آمده است.

کریستوفر نولان نولان در «ممنتو»، دلیل انتخاب روایت غیر خطی را شخصیت اصلی فیلمش معرفی می کند. او می گوید می خواسته مخاطب با نداشتن اطلاعات، همذات پنداری بیشتری با لئونارد که اختلال در حافظه کوتاه مدتش دارد، داشته باشد. در واقع نوع روایت آن فیلم به جهت فضاسازی در خدمت شخصیت پردازی قرار گرفته. اما متاسفانه در سینمای ما کمتر پیش می آید که یک روایت غیر خطی اصولی را شاهد باشیم.

در خیلی از اوقات که متاسفانه فیلم، روی میز تدوین، فی البداهه غیر خطی می شود و بیشتر شبیه ادای دین فیلمساز به کارگردان مورد علاقه اش است. در مورد کیایی اگرچه این گونه نیست اما به نظر می رسد او دو هدف از انتخاب روایت غیر خطی برای فیلم هایش دارد. ۱- تعلیق بیشتر و ایجاد یک شوک پایانی که اگر روایت به صورت عادی انجام شود، در واقع شوکی اصلا ایجاد نمی شود. ۲- پوشاندن خلاء های داستانش. کیایی اگرچه در «بارکد» هم به نظر می رسد با توجه به این دو عامل روایت غیر خطی را برگزیده اما می توان به دلیل پارودی های فیلمنامه اش، از آن خرده نگرفت. به هر حال او به نوعی با روایتش هم شوخی کرده که این هم هوشمندانه است و هم به بهتر شدن فیلم جدیدش کمک کرده. پارودی شاید مهم ترین ویژگی «بارکد» باشد. با این وجود به شدت معتقدم که مثل فیلمنامه «خط ویژه»، در «بارکد» هم یکی دو کاراکتر به راحتی می توانستند حذف، یا در هم ادغام شوند. یکی دیگر از ضعف های فیلمنامه هم این است که فیلمساز هنوز در بخش هایی به صورت مستقیم اطلاعات می دهد. هر چند که به نسبت فیلم های قبلیش کمتر شده و فاکتور «اتفاق» هم که در «عصر یخبندان» و «خط ویژه» دیده می شد در این فیلم دیده نمی شود. 

کیایی در فیلم جدیدش ترکیبی منطقی از پارودی فیلمفارسی و فیلم های بلاک باستر هالیوودی و سریال های آمریکایی ایجاد کرده است. نوع رفاقت ها، عشق ها و روابط آدم ها به شدت پارودی فیلمفارسی است. اما منطق فیلم به شدت هالیوودی است. شاید بعد از مدت ها فیلمی روی پرده سینماهای کشور رفته که یک داستان شسته و رفته تمیز دارد و اصطلاحا ضد پیرنگ نیست. این اتفاق بزرگی است. از آن مهم تر این است که فیلم «قهرمان» دارد. این موضوع به مراتب اتفاق بزرگ تر و بهتری است. واقعا دلمان برای سینمای قهرمان محور ایران تنگ شده بود. با این وجود «بارکد» آن قدر نمونه مشابه خارجی دارد که متاسفانه از ارزش فیلم می کاهد. الگو، به شدت شبیه فیلم هایی مثل «۲۱ جامپ استریت» و «۲۲ جامپ استریت» است، که با کمی «ترمیناتور»، «هیتمن» و «برکینگ بد» (البته در قالب پارودی) مخلوط شده و با چاشنی طنزهای «جانی اینگلیش» و... مزه دار شده است. البته همه فیلم هم به این صورت نیست. الگوهای ایرانی هم برای خنده گرفتن از مخاطب استفاده شده اند. مثل حضور «مارمولک گونه» محسین کیایی در انتهای فیلم و... .

اما بد نیست به بهانه این فیلم، نگاهی به بخشی از سینمای کمدی کشورمان هم بیندازیم. مرحوم گل آقا در دهه های شصت، هفتاد و اوایل دهه هشتاد ثابت کرد و نشان داد که می توان بدون شوخی های رکیک و بی عفتی های قلم هم مخاطب را خنداند. می توان شوخی سیاسی کرد اما به حق و بعضا حتی لذت بخش. می شود نوش و نیش را در هم آمیخت. می شود «یک دهان» داشت و «دو تا دندان لق» و تا توانست «حرف حق» زد. اما متاسفانه در «بارکد» هم مقدار قابل توجهی شوخی جنسی می بینیم و چشممان به جمال احتمالا نخستین کاراکتر رسما همجنسگرای ایرانی هم با نام «محسن» روشن می شود. یا همان طور که اشاره کردم، بعد از آن که فیلمساز همه راه ها را برای خنداندن مخاطب می رود، دوباره به الگوی «مارمولک» باز می گردد و به شمایل یک روحانی می خندد. سوالاتی هست که جا دارد کمدین های ایرانی قبل از ساخت اثر از خودشان بپرسند. مثل «حد و مرز شوخی کجاست؟» یا «خنداندن به چه قیمتی؟»

در پایان اما به چند دلیل معتقدم سینمای ما به امثال مصطفی کیایی به شدت احتیاج دارد. بیشتر از احتیاجی که به یک اصغر فرهادی جدید دارد. کیایی فارغ از جشنواره های خارجی، فقط برای مخاطب وطنی فیلم می سازد که جای تقدیر دارد. در عین حال خودش تهیه کننده فیلمش است و مثل خیلی از همکارانش نیست که با بودجه دولتی و بیت المال فیلم بسازند و بعد طلبکارانه دنبال آزادی مطلق بیان باشند و ارث اجدادیشان را از نظام طلب کنند. در سینمایی که خیلی از فیلم هایش فقط با کمک های دولتی ورشکست نمی شوند، فیلم های او فروش بالایی دارند که باعث می شود جزو آثار سود ده سینمای کشور هم قرار گیرند. آثار او ضد قهرمان و ضد قصه نیستند. در عین حال که مضمونی انتقادی دارند، در طول ۹۰ دقیقه ای که مخاطب روی صندلی سینما نشسته، مشکل جدیدی به مشکلاتش اضافه نمی کنند و از همه مهم تر مردم بعد از بیرون آمدن از سالن سینما، «حیف پول» و «حیف وقت» نمی گویند. اگر قرار باشد روزی مردم ما هم بتوانند رویا هایشان را روی پرده سینما ببینند، سینمای کیایی و امثال کیایی راه حلش است. یکی از انتقادهایی که به «بارکد» می شود این است که «خیلی شمال شهری» است. اما تا زمانی که بیشتر فیلم های جشنواره تصویری سیاه از «جنوب شهر» و در مجموع، «ایران» به نمایش می گذارند، بگذارید یک فیلم هم «شمال شهری» باشد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.