دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۵

نقدی بر فیلم جدید مدیر عامل خانه سینما

میرکریمی و نمایش تصویری از تحجر جامعه با فیلمی بنام «دختر» ولی با موضوع «پدر»!

دختر

سینماپرس: صابر الله دادیان/ شخصیت احمد اگرچه شخصیت بحران آفرین و کشمکش زای فیلم است اما ارائه تصویری گنگ و بی منطق از عملکرد او در فیلم، درام اثر را دچار تزلزل و بی ثباتی می کند.

فیلم سینمایی «دختر» به کارگردانی سید رضا میرکریمی شب گذشته اولین فیلم در بخش سودای سیمرغ بود که به نمایش عمومی درآمد.

فیلم دختر ماجرای ترس؛ جسارت، تصمیم و خطر کردن دختر جوانی به نام «ستاره» با بازی ماهور الوند است که در آبادان زندگی می کند.ستاره به دعوت یکی از همکلاسی های قدیمی دانشگاهش در تهران به میهمانی او در تهران دعوت می شود و قصد دارد به تنهایی عازم تهران شده و در میهمانی خداحافظی دوستش شرکت کند، اما پدر او «حامد» با بازی فرهاد اصلانی مردی خود رأی، حساس و غیرتی است که مصرانه بر سر این تصمیم دختر مخالفت می کند.

از سویی  ستاره که موضوع را با مادرش در میان گذاشته و می داند که اگر به این میهمانی نرود نزد دوستانش ضایع خواهد شد در تصمیمی جسورانه بدون اطلاع پدرش راهی فرودگاه شده و به قصد تهران از آبادان خارج می شود. پدر ستاره احمد که سرپرست کارگران در قسمتی از پالایشگاه  نفت آبادان است، فردی است که با توان مندی بالا و تسلط هرچه تمام تر توانسته زندگی خود را جمع و جور کرده و در دوران سختی تولید و وجود تحریم ها کار پالایشگاه را راه بیاندازد، در صحنه ای که در پالاشگاه از احمد تقدیر شده و لوح سپاسی به خاطر حسن همکاریش به او اهدا می شود مشخص می شود که او فردی موفق در امور کاری و حرفه اش است، اما الزاما در تصمیمات خانه و مدیریت خانواده نتوانسته مثبت و موفق عمل کند.

گره اصلی داستان و تعلیق اصلی هنگامی به وجود می آید که ستاره در بازگشت به آبادان در ساعت مقرر دچار مشکل می شود و پروازش به دلیل وجود ریزگرد ها کنسل می شود، از سویی دیگر نگرانی مادر و خواهرش موجبات شک احمد را برانگیخته و سرانجام پدر حساس و عاصی متوجه خروج بی اجازه و خودسرانه ستاره می شود.

موقعیت بحرانی ستاره و ترس از پدرش اگرچه در فضای ابتدایی فیلم خوب جاری شده اما از بی منطقی شخصیت های داستان رنج می برد، احمد که پیش زمینه ای از دلیل سخت گیریش و حساسیتش به بیننده داده نمی شود به یکباره از درجه صفر به درجه جوش رسیده و علیه دخترش که مظلومانه عملی خطا مرتکب شده طغیان می کند. او به تنهایی عازم تهران شده تا دخترش را بازگرداند، ستاره نیز که حسابی ترسیده  تحت حمایت خانواده متمدن، روشنفکر و پایتخت نشین دوستش قرار می گیرد که الگویی صحیح از خانواده امروزی و نه آرمانی در فیلم است.

با ورود شخصیت مریلا زارعی که عمه ستاره به حساب می آید، فیلمنامه جهت دیگری یافته و مشکل احمد با دخترش به عمقی خانوادگی و اجتماعی می رسد که در واکاوی و نقد شخصیت و عملکرد شخصیت احمد است و ستاره را به مثابه گذشته از دست رفته عمه اش تصویر می کند. تصویری که نشان می دهد هر دوی آن ها به نوعی قربانی تحجر، تحکم و جهل احمد هستند که در تنگنای زندگی امروزی جامعه جوانی شان را از دست داده اند.

شخصیت احمد اگرچه شخصیت بحران آفرین و کشمکش زای فیلم است اما ارائه تصویری گنگ و بی منطق از عملکرد او در فلیم، درام فیلم را دچار تزلزل و بی ثباتی می کند. همچنین ترس ستاره از پدرش بدون دادن پیش داستانی منطقی و یا تصویری استعاری در فیلم بی دلیل و عجیب می نماید. این همه ترس و نگرانی از پدری که تا نقطه اوج داستان و درگیری شخصیت ها تنها کمی صدایش را بلند می کند و در حدی ظاهر نمی شود که موجبات فرار، حمله تنفسی و ترس ستاره را از او در بر داشته باشد.

با پیدا شدن دختر در خانه عمه اش و حل بحران اصلی داستان، فیلم نامه به شدت از تب و تاب افتاده و مسائل خانوادگی خواهر احمد با همسرش و دعوای او و  فریاد کشیدن هایش نیز نمی تواند شیرازه از هم گسسته فیلم نامه را انتظام بخشد.

شمایل احمد به مرد ایرانی می ماند که اگرچه در دروان تحریم ها و سختی گذران زندگی موفق عملکرده اما با تحجر و تحکم اصیل و بومی اش عملا  در سامان دادن به خانه و خانواده اش مغفول و معیوب مانده است.

اگرچه رضا میرکریمی به رندی و با تعریف داستانش در مقطع تحریم ها مقاصد دیگری نیز در لایه های پنهان اثر داشته است و تصویر کردن موفقیت های احمد در عملکردش در پالایشگاه آن هم در دوران تحریم و عدم توفق برای کنترل دخترش در خانواده، همه از شاخصه های بیان این زیر متن به حساب می آید و در سکانس های پایانی نیز به ایراد بیانیه ای مطابق با ذهنیات چندین ساله خود میان زارعی و اصلانی به عنوان نمایندگان دو طیف به اصطلاح دگم و آزادیخواه جامعه می پردازد، اما باید گفت لایه دراماتیک و خط اصلی داستان نیز ضعف های بنیادی دارد که نمی تواند نظر و درک مخاطب را از سطح فیلم به عمق برده و و از تیپ های ارائه شده در فیلم شخصیت هایی منطقی و منسجم بسازد.

به تعبیری شاید فیلم جدید میرکریمی اگر چه با نام "دختر" بر پرده سینما به نمایش درآمده ولی اثریست که بیشتر به موضوعات و مسایل مبتلابه" پدر" می پردازد!

کارگردانی فیلم نیز حرف جدیدی برای گفتن ندارد و شاید از اثر قبلی میرکریمی یعنی «امروز» هم گامی عقب تر به حساب بیاید، چراکه دو سکانس ابتدایی و انتهایی فیلم به عنوان شاخصه ای در ارائه فرم کارگردانی و نگاه فیلمساز بسیار ابتر و بی معنی تصویر شده است. سکانس آغازین در کافه ای قدیمی است که جمع دختران را در کنار هم نشان می دهد که همه با هم از هر دری سخنی می گویند تا فضای صمیمی و امروزی دختران جوان را با یکدیگر تصویر کند. پایان فیلم نیز با دنباله همین سکانس ارائه می شود، اما با کلام و اکت هایی شعاری تر، که پس از طی شدن داستان در سه پرده نمایشی، لحن شعارگونه اش به فیلم لطمه جدی می زند.

موسیقی شلوغ و تعلیق زای محمدرضا علیقلی هم همه توان خود را به کار می گیرد تا بحران را جدی تر از آن که تصویر و روایت ارائه می شود نشان دهد، اما وجود بی منطقی شخصیت ها و عدم چینش صحیح شخصیت ها در جای خودشان نمی تواند موقعیت فیلم را به درستی سرپا کند و از همین رو موسیقی، فیلمبرداری و صحنه پردازی نیز به کارکرد درست خود در فیلم نمی رسند.

با این همه فیلم دختر فیلمی است که به دلیل پرداختن به محدودیت های نسل جوان آن هم دختران جامعه و تصویر کردن آزادی های پنهانی گروهی از جوانان عاصی و آزادی طلب امروز جامعه، در گیشه می تواند مقبول افتاده و نظر مخاطبین جوان را به خود جلب کند. امری که شاید در بررسی کارنامه میرکریمی جای منحصر به فرد خود را داشته باشد و با دیگر آثار جشنواره پسند و هنری میرکریمی در یک ترازو قرار نگیرد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.