سه‌شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۱:۳۶

نگاهی به فیلم تلخ دیگری از "سعید ملکان"

«برادرم خسرو»؛ تعمیم حاکمیت مستبد «ناصر» به جامعه!

برادرم خسرو

سینماپرس: ارسلان صمدزاده/ پایان تلخ و سیاه فیلم با کنار آمدن خسرو با حاکمیت دیکتاتور مآب و رندانه شخصیت ناصر، فیلم را به اثری تلخ و ناامید کننده بدل ساخته است که آخرین صحنه فیلم نیز با رفتن ماشین ناصر به داخل تونل سیاه و تاریک بر این ادعا صحه می گذارد.

فیلم برادرم خسرو به کارگردانی و نویسندگی احسان بیگلری که در بخش نگاه نو در کاخ جشنواره به نمایش درآمد، مانند برخی دیگر از رقبای تازه وارد خود، فیلمی روان و منعطف است.

 شهاب حسینی در نقش خسرو که مرد اصلی این فیلم محسوب می شود، توانسته است با بازی شیرین خود، کمک بسیاری به باورپذیر بودن شخصیت بیمار خسرو کند.

خسرو مردی ۴۰ ساله است که طی جریانی از خانه خواهر خود به خانه برادرش ناصر با بازی ناصر هاشمی نقل مکان می کند. با ورود خسرو به منزل ناصر، داستان دنیای متفاوت این دو برادر با قرار گرفتن در موقعیت های مختلف بروز می کند. ناصر برادر بزرگتر است و همسرش میترا (هنگامه قاضیانی) هر دو انسان هایی تحصیل کرده و بسیار مبادی آدابند. اما خسرو با وجود سن و سالی که دارد، سرخوش و پرانرژی است و رفتارهایی کودکانه دارد که به دلیل بیماری دوشخصیتی بودنش در فاز شیدایی گاهی تشدید می شود. پسر نوجوان و همسر باردار ناصر، هر آنچه که در خانه خود به خاطر دیسیپلین و چهارچوب بندی مد نظر ناصر، ممنوع و یا محدود شده است در شخصیت آسوده خاطر خسرو می یابند و در کنار او احساس خوبی از آزادی دارند.

هنگامی که ناصر، تاثیرات مستقیم روحیات خسرو را در اعضای خانواده می بیند، روحیه آرام و منطقیش که در ابتدای داستان شاهد آن بوده ایم، به یکباره تغییر می کند و به مقابله جدی با برادرش می پردازد، آن هم در زمانی که اعضای خانواده و متعاقبا مخاطب باشخصیت جذاب و پرشور و حال خسرو ارتباط حسی پیدا کرده اند. بیماری روانی خسرو در دیالوگ های بعدی فیلم مشخص می شود.

روند داستان از ابتدا تا انتها آرام اما شیرین است، به طوری که روایت مشکلات یک بیمار دو قطبی با خانواده اش، کنش لازم برای درگیری ذهنی مخاطب را با او به وجود می آورد. رفتارهای نامتعادل خسرو، او را در فازی به نام شیدایی قرار می دهد. چیزی که کارگردان از آن برای نمایش کمبودهای ناصر و متعاقبا خانواده اش بهره جسته است.

ناصر زیر پوشش شخصیت منطقی و به قول خسرو عصا قورت داده اش، انسانی ناآرام و آشفته است و خوردن قرص خواب دلیلی بر این ادعا است.

خسرو بیمار است اما آنچه که در خانه برادرش مانند آتش زیر خاکستر خفته است، خطرناک تر و بیمارگونه تر است، این خلاصه آن چیزی است که در برادرم خسرو شاهد آنیم، در واقع بیمار اصلی ناصر است که همواره خود را از آنچه هست دور می کند، همان طور که در صحنه مهمانی، بیان کودکی متفاوت ناصر از زبان خسرو ، به تحقیر او نزد دوستان نزدیکش منجر می شود. تصور این که ناصر روزگاری عاشق رقص و آواز بوده است برای آنها ناممکن می نماید.

همچنین در جایی دیگر خسرو دلیل موفقیت ناصر را پیروی از بایدها و نبایدهای خانواده  می داند و معتقد است که خود به دلیل توجه به علایقش از سوی خانواده طرد شده و در پیشرفت زندگی اش ناکام مانده است.

در نظر اول خسرو موفق است، یک دندانپزشک معتبر که در زندگی کاری و خانودگی خود چیزی کم ندارد. اما طی داستان با توجه به رفتارهای خصمانه و در انتها غیر قابل باور او، سرکوفت های درونی شخصیت وی آشکار می شود. بیماری خسرو نمود عینی تری نسبت به بیماری قدیمی و عمیق ناصر دارد.

قصه تکلیف خسرو را معلوم می کند، رفتارهای نامعقول او توجیه روان پریشی اوست اما شخصیت ناصر گنگ و مبهم است و تکلیفش با خود و در واقع با مخاطب مشخص نمی شود. در سکانس به تخت بستن خسرو توسط ناصر و در نهایت به کما رفتن خسرو، شخصیت پوچ ناصر علنی تر می شود، این پوچی نه تنها در داستان نمود پیدا می کند، بلکه با کنار رفتن چند دقیقه ای خسرو از فضای فیلم نیز پردازش ضعیف شخصیت ناصر، خود را بروز می دهد و علنا کیفیت داراماتیک فیلم افتی محسوس می کند و نشان می دهد که فیلم بیش از آنکه به این صحنه احساس می شد نیازمند شخصیت اصلی خود یعنی خسرو است و اینکه شهاب حسینی بسیار جلوتر از نقش کاغذی فیلمنامه به اجرا پرداخته است، در واقع روند راکد و منفعل ناشی از ضعف فیلمنامه در دقایق پایانی، به اکت و پویایی صحنه های ابتدایی و میانی فیلم لطمه می زند و فیلمنامه را تنها متکی به شخصیت اصلی خود نشان می دهد .

شخصیتی که با حذف او تمام ساختمان اثر فرو می ریزد، در درام اجتماعی خانوداگی برادرم خسرو کسی به عنوان قهرمان معرفی نمی شود پس لزوما نباید تمام سرمایه های فکری و داستانی فیلم در گرو یک نقش یعنی خسرو قرار بگیرد، در اینجاست که ناصر می توانست با پیش داستان و شخصیت پویای خود به کارکرد درست داستان کمک کند و بیننده را در این دقایق تنها و بی تکلیف رها نگذارد اما متاسفانه این امر محقق نمی شود تا اینکه با ورود دوباره خسرو نیمه جانی به کار می دهد. او می تواند با مدرکی که در دست دارد حقیقت ناصر را به باقی خانواده از جمله خواهرش نشان دهد اما ترجیح می دهد چیزی نگوید و با سکوت خود ناصر را در درگیری درونی اش تنها بگذارد و در نهایت ضعف دراماتیک شخصیت ناصر بی جواب باقی می ماند.

البته پایان تلخ و سیاه فیلم با کنار آمدن خسرو با حاکمیت دیکتاتور مآب و رندانه شخصیت ناصر فیلم را به فیلمی تلخ و ناامید کننده بدل ساخته است که آخرین صحنه فیلم نیز با رفتن ماشین ناصر به داخل تونل سیاه و تاریک بر این ادعا صحه می گذارد.

در برادرم خسرو، آنچه که دیده نمی شود مولفه های انسان سالم است، موفق و یا ناموفق بیمارند و حد تعادلی در میان نیست. فیلمساز بیان می کند که نگاه جامعه نسبت به فردی که به علایق خود ولو نامعمول می پردازد، نگاهی ناامیدانه و بی هدف است و لزوما آنکس که از قواعد تعریف شده حاکم در جامعه اش ولو منفی و ظالمانه پیروی نمی کند در نهایت محتوم به نیستی و کما است و با آگاهی از این وضع هم چاره ای جز کنار آمدن اجباری و مصالحه ندارد؛ پیامی منفی که با تعمیم آن به جامعه دیگر هیچ نقطه روشنی در فیلم و فضای جامعه شناختی اش باقی نمی ماند. اما در حقیقت این قواعد مستبدانه تنها ظاهری از پیشرفت و موفقیت را در افراد ایجاد می کند و در بطن ماجرا این افراد نتیجه سرکوفت های امیال و خواسته های شخصی هستند و افسردگی که بی خوابی یکی از معضلات آن است از جمله تاثیر این نگاه مغموم جامعه به افرادش است.

در واقع می توان گفت هدف کارگردان پیش از اینکه داستان زندگی خسرو باشد، داستان  شخصیت ناصر و روش حاکمیت مستبدانه او برای اداره زندگی اش و سوء استفاده از نزدیکانش برای رسیدن به مقصد شخصی اش است.

 

 

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.