سه‌شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۳

فَشِن‎شو در ملاء عام؛ مارکِتینگ در اینستاگرام

هشتمین روز سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر

نسیم: عکاسان اما مشغول مخابرۀ تصاویری هستند که چند لحظۀ قبل ثبت کرده‌اند. ژست و لبخند و حالت و چهره و میکآپ و رنگ و لباس سلبریتی‌های سینمایی روی فرشی که قرمز است، پمپاژ می‌شود توی کانال‌ها و سایت‌ها و رسانه‌ها

عوامل تولید، جلوی کُریدورِ مسقف مرکز همایش‌ها به صف می‌شوند. آن سوی کریدور، جماعت عکاس و فیلم‌بردار به خط شده‌اند و از سر و کلۀ هم بالا می‌روند تا مگر فریمی جذاب‌تر بگیرند از تیم تولید. این دو را اما فرش قرمزی به هم متصل می‌کند که از این سو تا آن سو کشیده شده است. یکی از بادیگاردنماها بی‌سیم را بالا می‌آورد و اوکیِ پخش موزیک را می‌دهد. ماموران بادیگاردنما، عوامل را در میان می‌گیرند و به سمت جماعت تصویربردار راهنمایی می‌کنند. تیم تولید، قدم‌زنان از روی فرش قرمز به سمت خبرنگاران و عکاسانِ دپو شده در آن سوی کریدور حرکت می‌کنند.

موسیقی تندی در فضا در حال پخش است. کارگردان و بازیگران و سایر عوامل، سر تکان می‌دهند و با لبخند به شاتر دوربین‌ها خیره می‌شوند. نور تند فلاش‌ها فضا را پر کرده است. عوامل وارد مرکز همایش‌های برج میلاد می‌شوند. بادیگاردنماها حالا هم بیشتر شده‌اند و هم همکار خانم هم به‌شان اضافه شده است با سارافون‌های بنفشی که نسبت به سایرین متمایزشان کرده است. عوامل را به سمت سنِ موقتی هدایت می‌کنند که قرار است حکم استیج را داشته باشد برای بهتر تویِ دیدن بودن. بک‌گراندشان هم بنر بنفش رنگِ رایتل است و پای ثابتِ همۀ تصاویری که عکاسان و تصویربرداران ثبت می‌کنند. برای خالی نبودن عریضه، لوگوی جشنواره فیلم فجر و آرم جمهوری اسلامی هم هم‌نشین شده کنار لوگوی رایتل!

دوباره نور فلاش‌ها و صدای شاتر دوربین‌ها فضا را پر می‌کند. بازیگران و کارگردان و سایر عوامل هم هر چند لحظه یکبار به درخواست یکی از عکاسان، رو به دوربینِ آنها کرده و لبخندی هم حواله‌اش! مرحلۀ بعدی هم راهی شدن به سالن سینماست و تماشای فیلم در کنار تماشاگرانی که سالن را پر کرده‌اند. در همان زمانی که تماشاگران در سالن نشسته‌اند و به همراه عوامل مشغول تماشای فیلم هستند و هنرنمایی کارگردان را تحسین می‌کنند یا از روی بی‎حوصلگی خمیازه می‌کشند، عکاسان اما مشغول مخابرۀ تصاویری هستند که چند لحظۀ قبل ثبت  کرده‌اند. ژست و لبخند و حالت و چهره و میکآپ و رنگ و لباس سلبریتی‌های سینمایی روی فرشی که قرمز است، پمپاژ می‌شود توی کانال‌ها و سایت‌ها و رسانه‌ها و مویرگی می‌روند در لایه‌های زیرینِ فرهنگ عمومی.

خانم پیجرِ سالن روزانه هفت تا هشت مرتبه از عکاسان و تصویربرداران درخواست می‌کند تا در مراسم فرش قرمزِ فلان فیلم حضور پیدا کنند و از بهمان هنرمند تصویر بگیرند و این چرخه تکرار و تکرار و تکرار می‌شود بدون آنکه کسی به کارکردِ این شویِ پر زرق و برق و رنگ و لعاب بیندیشد. یک شویِ سوپراستارمآبانه که البته در رَحمِ مادر اصلی خود کارکرد دارد اما گرته‌برداریِ صرفِ کپی – پیستی در این دیار از آن موجود ناقص‌الخقلۀ کژکارکردی خلق کرده که فقط به درد نمایش می‌خورد و شو! فرش قرمز یا آنچه که فرنگی‌ها رِد کارپِت‌ش می‌‌خوانند در آن دیار صرفا یک شو نیست! نه اینکه شو نباشد اما «فقط» یک شو نیست! ساز و کاری‌ست که قرار است به کار بستنِ نطفۀ دلار آید و صدای دیرینگ دیرینگ صندوق‌های فروشگاهی را بیشتر و بیشتر به ارمغان آوَرَد برای صاحبان سرمایه!

بازیگر و سلبریتی‌های سینمایی در فرنگ، صرفا روی فرش قرمز قدم نمی‌زنند که زده باشند و عکسی گرفته و خبری مخابره برود  و بعدش هم تیترِ یکِ اخبار رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها! میک‌آپ‌شان صرفا برای آن طراحی نشده که برقِ فلاش عکاسان و صدای شاتر تصویربرداران را به خود جلب کند! اکتور فرضیِ فرنگیِ ما پیش از قدم نهادن بر رِد کارپِت، قراردادش را با صنعت برندِ و فلان طراح لباس زیر و بهمان لباسِ رو نهایی کرده و مبلغ قرارداد را هم در سازوکاری که البته برای صنعت مالیات پنهان نیست، جرینگی گرفته و حالا شهرت و اعتبار و چهره و لبخند و اشارات و ژست و چشم و ابرو و تن خود را اجاره داده تا نطفۀ دلارهای بیشتری بسته شود!

نه فقط قدم نهادن روی رِد کارپِت که حتی ژست‌ها و نحوۀ زبانِ بدن هم از پیش طراحی شده و اندیشیده شده است تا هیچ یک از زوایا و کوک‌ها و دوخت‌ها و قالبِ تن‌ها از شاتر دوربیان‌ها عقب نمانَد. در این ماجرا، هم صنعت برند راضی‌ست و هم اکتور سینما و هم مدیر رسانه و هم حضرت دولت! چرخ سرمایه می‌چرخد و صنعت برند فروشِ بیشتری را عاید است و اکتور حق‌القراردادش را کاسب است و حضرت دولت هم حق‌السهمِ مالیاتی خود را! حالا این ساز و کار اقتصادی – فرهنگی را مقایسه کنید با فَشن‌شویِ کاریکاتورمآبانه‌ای که این روزها در برج میلاد در جریان است! در غیاب این سازوکار است که بعضی‌ زرنگ‌ترها مجبور به شیفتِ این نظام به صفحات شخصی و  اینستاگرامی می‌شوند که طراحِ لباس‌مان فلان جون بوده و عکاس‌مان هم بهمان جون و ملت بروید سراغشان!

 

پی‌نوشت: همۀ این افاضات منهایِ قضاوتِ ارزشی در باب درست یا غلط بودن یا چقدر درست و غلط بودن این رِد کارپت مضحک در برج میلاد است که می‌شود ساعت‌ها نشست و بحث کرد و میتینگ گذاشت که اصولا این حجمِ پمپاژ فشن‌شو به مویرگ‌های فرهنگ عمومی اصولا تناسبی با آنچه که «جشنوارۀ فیلم فجر»ش می‌خوانند دارد یا نه که اصولا همۀ ما اندر خم بار امانت واژۀ آخر عبارتِ قبل مانده‌ایم که اصولا تر آنکه این واژه، بار امانتی‌ست که آسمان نتوانسته کشیدنش و قرعۀ کارَش را زده‌اند به نامِ مایی که... بگذریم!

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.