چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۳

نگاهی به اولین ساخته حمیدرضا قبانی

«خانه ای در خیابان چهل و یکم»؛ داستانی از صفحه حوادث روزنامه و فاقد عمق دراماتیک

خانه ای در خیابان چهل و یکم

سینماپرس: خانه ای در خیابان چهل و یکم داستان بحران زندگی معاصر و مدرن است و نبود کانون گرمی به نام خانواده، داستان فرد گرایی و خود خواهی شخصیت هایی که اگرچه با نام فامیلی مشترک و حتی در کنار هم زیست می کنند اما هیچ کس حاضر نیست به خاطر از دست دادن منافع شخصی اش چیزی از دست بدهد.

فیلم سینمایی «خانه ی در خیابان چهل و یکم» به کارگردانی «حمید رضا قربانی» و تهیه کنندگی «سید محمود رضوی» شب گذشته در بخش نگاه نو جشنواره در سالن اصلی مرکز هماش های برج میلاد به نمایش درآمد. فیلم روایت بحرانی در زندگی یک خانواده است که در آن به دلیل مشکلات اقتصادی و شراکتی میان دو برادر به نام های محسن با بازی «علی مصفا» و مرتضی با یکدیگر در مغازه پدری شان درگیر می شوند و در این دعوا محسن برادرش مرتضی را به قتل می رساند.

سکانس آغازین پر تنش فیلم با دعوای دو برادر در مغازه شروع شده و بدون نشان دادن صحنه قتل و با ایجاد حسی از بحران با صحنه دویدن و نگرانی مادر، به مراسم سوگواری مرتضی قطع می شود. جایی که مخاطب با همسر مرتضی، فروغ با بازی «مهناز افشار» و فرزند او سعید آشنا می شود و همچنین همسر محسن به نام حمیده که در برزخی کابوس وار گیر افتاده است.

با فرار محسن از صحنه جرم برای همه مسجل می شود که او قاتل است و به عمد دست به ارتکاب جرم زده. وضع همه بحرانی است و در این میان حال مادر خانواده شکوه خانم بدتر از همه است. چراکه یکی از پسرانش به قتل رسیده و دیگری که قاتل است فراری شده و او را با خانواده اش تنها گذاشته است.

تمام ماجرا همانند مرور یک پرونده قضایی به نظر می رسد و حوادث تلخی که می توان همانند آن را هر روز در صفحات حوداث روزنامه ها خواند.

با بازگشت محسن و معرفیش به کلانتری وی به زندان می افتد و حالا تصمیم گیری برای قصاص یا بخشش محسن بر عهده مادر بینوا است که هنوز داغ پسرش را دارد و همچنین سعید ۱۲ ساله که باید تا رسیدن به سن قانونی صبر کند. این آشفتگی موجب از هم پاشیدگی شیرازه خانواده شده و هر دو خانواده که آسیبی جدی دیده اند به دلایلی برای رهایی خود از این موقعیت و تضمینی ناچیز برای زندگی و آینده فرزندانشان تصمیم می گیرند از ساختمان خانوادگی که هر سه خانواده در آن ساکن هستند بروند؛ خانه ای که در خیابان چهل و یکم واقع است و همه تنش ها از آنجا آغاز شده.

اما محسن که از عمل خود پشیمان است و می داند تنها باید مورد عفو پسر برادرش قرار بگیرد مصر است تا او را دیده و با برادرزاده اش حرف بزند، اما خواست او و مادرش چیز دیگری است و می خواهد تا از محسن و خانواده اش دور باشند، انتهای فیلم در ادامه همین تنش میان خانواده و خانه  پدری به پایان می رسد و با گذر دوربین روی دست در امتداد خیابان و رسیدن به تابلوی خیابان چهل و یکم بیننده با پایانی باز مواجه می شود که خبر از ادامه این زندگی محتوم به نیستی و شکست دارد. زندگی آشفته و تلخ که با عصبانیت، جهل، طمع و تصمیم کورکورانه یکی از اعضایش به خاک سیاه نشسته و آینده همه اعضای خانواده را به نیستی و تیره بختی کشانده است.

شخصیت های فیلم اگرچه با وجود بحرانی مهم در موقعیتی دراماتیک و تراژیک قرار دارند اما فاقد عمق هستند و از این رو حس همذات پنداری مخاطب را در کمترین حالت برمی انگیزند.

بازی بازیگران آنطور که باید بیننده را به موقعیت بحرانی و تلخ خانواده نزدیک نمی کند چراکه از کودکان فیلم گرفته تا مادر پیر و همسران پسران، همه شخصیت ها درون گرا، کم حرف و گریزان از تقابل هستند. به همین خاطر باورپذیری شخصیت، منطق تصمیم گیری آن ها و رابطه میان آن ها از استحکام لازم داستانی برخوردار نیست و همین امر بیننده را دل زده می کند.

عدم کارگردانی خلاقانه در تعریف داستانی کلیشه، بازی های مشابه و عدم شخصیت پردازی در فیلم، فیلمبرداری بدون هدف و گیج و نیز نور و رنگ سرد و بی روح فیلم، کلیت فیلم را در فضایی از سردی و بی روحی قرار داده که اگرچه با مضمون قصه هم راستا است اما نمی تواند جذب مخاطب کرده و بیننده را برای دنبال کردن شخصیت ها و سرنوشت شان با خود همراه کند.

خانه ای در خیابان چهل و یکم داستان بحران زندگی معاصر و مدرن است و نبود کانون گرمی به نام خانواده، داستان فرد گرایی و خود خواهی شخصیت هایی که اگرچه با نام فامیلی مشترک و حتی در کنار هم زیست می کنند اما هیچ کس حاضر نیست به خاطر از دست دادن منافع شخصی اش چیزی از دست بدهد. دردی که دچار جامعه معاصر غرب شده و رفته رفته دارد از طرق مختلف فرهنگی راه خود را به سرزمین های مهر و دوستی در مشرق زمین باز می کند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.