پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۴

محسن عبدالوهاب و نگاهی به آخرین فیلمش

«به دنیا آمدن»؛ بیانیه ای در تقبیح فرزندآوری و بی توجهی به الگوی خانواده معیار

به دنیا آمدن

سینماپرس: فیلم با توجیهی غیر منطقی سعی در حذف صورت مسأله دارد و رسالت فرزند آوری را در جامعه با کار کردهای استراتژیک اجتماعی، فرهنگی ، مذهبی و اقتصادی اش تنها به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده ای که سبک زندگی شان آن ها را محدود کرده حذف می کند.

به دنیا آمدن آخرین فیلم محسن عبدالوهاب جزو آخرین فیلم های به نمایش در آمده در سالن کاخ جشنواره بوده است. اما آخرین فیلم جشنواره امسال نیز سبک و سیاق رئالیستی/اجتماعی دارد، با این وجود می توان جشنواره امسال را جشنواره فیلمسازان علاقه مند به سینمای اصغر فرهادی دانست، آنچنان محتوای آثار شرکت کننده به یکدیگر شبیه و بعضا منطبق است که گویی یکی از مولفه ها و الزامات شرکت در جشنواره، فضای تلخ اجتماعی و روابط ناکام خانوداگی بوده است، تکراری که نه به نفع فیلمسازان علاقه مند به این ژانر  و نه به نفع مخاطبانی است که به تماشای این فیلم ها می نشینند. کلیشه مدام این آثار نه تنها تاثیرپذیری داستان را به شدت کاهش می دهد، بلکه یک نوع دل زدگی را برای مردم نسبت به سینمای اکران به همراه می آورد.

به دنیا آمدن نیز از این قاعده مستثنی نیست. فیلمی که با پرداختن به معضل فرزندآوری ناخواسته، سعی در نمایش دغدغه های روشنفکری امروز جامعه دارد. فرهاد و پروانه زوجی میانسال اند که در بحبوحه مشغله کاری، صاحب فرزند دیگری جز تک پسرخود می شوند، اما نه به میل و از روی تصمیم قبلی، بلکه ناخواسته و بدون آگاهی. در ابتدا هر دو به سقط جنین راضی می شوند اما کم کم، حس مادری پروانه( الهام کردا) اجازه این کار را به او نمی دهد اما آنکه در این تصمیم بسیار مصمم است، فرهاد(هدایت هاشمی) است که یک فیلمساز مستند است، کسی که نتوانسته بعد از گذشت سال ها فعالیت، موفقیت چشم گیری به دست بیاورد و عقیده دارد اگر مسئولیت پرورش اولین فرزندشان، مسیر پیشرفت او را طولانی تر کرده است فرزند دوم مانندی سدی در برابر این مسیر قرار می گیرد.

ریتم آرام فیلم و کمبود پیرنگ های داستانی درگیر کننده، جستجویی را برای مخاطب باقی نمی گذارد. حتی بعضی از پیرنگ ها با وجود موضوع پیش پا افتاده اش مدام در جریان فیلم تکرار می شود و در آخر همان جذابیت اندک اولیه اش را از دست می دهد. مثلا عشق کودکانه پسر کم سن و سال فرهاد و پروانه به هم بازی اش، بخش اعظمی از دقایق داستان را اشغال می کند و توجیهی برای نمایش این حجم از تکرار ارائه نمی دهد.

با وجود اصرارهای مکرر فرهاد به سقط جنین، پروانه حاضر به کشتن فرزندشان نمی شود و نوزاد را نگه می دارد. بعد از این اتفاق یک سوم پایانی داستان هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد و در واقع تمام درام «به دنیا آمدن» سخن تازه ای ارائه نمی دهد. فرهاد به عنوان پدر خانواده بسیار بی رحم و خودخواهانه نسبت به حیات فرزند خود اظهر نظر می کند، چیزی که به هیچ عنوان از بازی یکنواخت و در واقع شخصیت پردازی سطحی فیلم نامه، قابل برداشت نیست. در واقع سرسختی و پافشاری او نسبت به از بین بردن نوزاد، با وجود المان های ناقض شخصیت فرهاد، قابل درک نیست. همین اصرار بیش از حد فرهاد در نهایت، پروانه را وادار می کند که برای به دنیا آوردن و بزرگ کردن کودک خود به خانه پدر و مادرش بازگردد، در مقابل فرهاد تنها یک بار برای بازگشت همسرش تلاش می کند، و در آخر پسرش را همراه پروانه راهی می کند و داستان در منفعل ترین شکل ممکن به اتمام می رسد.

با این حال پلان آخر فیلم تاثیر گذار است، فرهاد در حالی که تمام ذهنیت و خواسته هایش را برباد رفته می بیند، تنها در خانه ای تاریک، به تماشای فیلم مستندش می پردازد، چیزی که به بهانه ساخت آن، حاضر به از بین بردن نتیجه عشق خود وهمسرش شده است. اما او هنرمندی ناکام است کسی که صراحتا در ازای تلاش های چندین ساله اش، به نقطه ای قابل قبول در زندگی کاری و شخصی و خانوادگی اش نرسیده است. در سکانس های مختلفی می بینیم که فرهاد در پی افشای حقیقت در مستند خود است اما مسئول ذیربط بهانه ای می تراشد و او را از این کار منع می کند. اما سفارش سازمان شهرداری به درد و دل های فرهاد و مشکلات و درگیری های اجتماعی موجود در شهر تهران منتهی می شود. او با پی گیری قتل و غارت ها و دزدی های شهر تهران به دنبال نمایش سیاهی ها و ناامنی جامعه پایتخت نشین است، شهری که استعداد و تلاش فرهاد را نادیده گرفته است و بستری برای رشد او فراهم نکرده است، حالا با این وجود، متقاعد کردن فرهاد برای به دنیا آمدن انسانی دیگر در این جامعه آشفته، سخت و دشوار است. پروانه با رفتن به یزد و پیدا کردن شغلی پردرآمد، خود را شایسته تر از فرهاد به عنوان پدر می بیند و او را رها می کند. فیلم بیان می کند که آنچه که شکافی عمیق در رابطه عاشقانه بین این زوج ایجاد می کند، معضلی به نام بی پولی است و فرهاد تسلیم این شکست می شود و در برابر گسست خانواده ش هیچ اقدامی نمی کند، چون امیدی به بهبود شرایط در جامعه ای که بازگو کردن حقایق در آن امکان پذیر نیست، ندارد. فیلمساز انسان های داستانش را سرخورده نمایش می دهد، کسانی که مشکلاتشان را حل نمی کنند بلکه آنها را دور می زنند و در این بین مهجورترین معنایی که باقی می ماند، مفهوم بنیان خانواده است.

به دنیا آمدن در فیلم به «دنیا آمدن» عبدالوهاب هزینه سنگینی دارد و نه تنها کمکی به بهبود روابط خانوادگی زوج نمی کند بلکه آنها را از هم دورتر کرده و آینده ای ناامیدانه را به آنها تحمیل می کند.

فیلم با توجیهی غیر منطقی سعی در حذف صورت مسأله دارد و رسالت فرزند آوری را در جامعه با کار کردهای استراتژیک اجتماعی، فرهنگی ، مذهبی و اقتصادی اش تنها به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده ای که سبک زندگی شان آن ها را محدود کرده حذف می کند و به تعبیری بیانیه ای ضد سیاستهای جمعیتی کشور صادر می کند تا الگوی شبه روشنفکری خانواده تک والدی را معرفی و تجویز کند. الگوهای مخربی که ریشه ای جز تفکر غربی ندارد و از دغدغه های روز جمهوری اسلامی به شمار می رود.

در این باره بیانات مقام معظم رهبری راهنما و راهگشاست که میطلبد فیلمسازان متعهد با پرداختی درست و تحلیلی از آن به درام های نو و بدیع دست یابند تا جای اینگونه فیلم های ناهنجار را در سینما بگیرد.

 

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.