چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۶

تاملی بر نگاه سینمایی یک خبرگزاری انقلابی

مذهبی های دین ناشناس یا جادوشدگان سینما؟!

کوچه بی نام

سینماپرس: ملاک دینی بودنِ یک فیلم، این نیست که ما را به کار نیک، نزدیک‌تر کند. چون انجام کار نیک، ملاک دینداری نیست. مخصوصاً که دیده‌ایم که بسیاری از افراد ضد دین، به کارهای عام المنفعه مبادرت می‌ورزند. (شاید این افراد با این ظاهرسازی‌ها، سعی دارند حقی را که از خداوند متعال و دین او، ضایع کرده‌اند در نزد عامه جبران کنند یا وجدان خود را از عذاب برهانند).

مقدمه: خبرگزاری فارس از جمله رسانه های متعهد انقلابی ست که تلاشش برای اعتلای جریان مدافع انقلاب و نظام جمهوری اسلامی انکارناپذیر است. به تبع فضای حاکم بر این رسانه و نمای بیرونی آن، انتظار می رود سرویس های خبری تابعه از جمله فرهنگی، هنری و به ویژه سینمایی آن نیز مطالب و اخباری را در اختیار مخاطب قرار دهند که فارغ از کارکرد اطلاع رسانی و مباحثی چون آزاداندیشی، در بعد آموزش و راهبری جامعه مخاطب، عمیق و متناسب با سیاست رسانه ای خود عمل کنند.

ظرف ماههای اخیر، متاسفانه به وضوح تناقضاتی در بخش سینمایی این رسانه مشاهده گردیده که سینماپرس را به رغم همسویی و قرابت فکری با آن، سرانجام بر آن داشته است تا در پاسخ به یکی از نقدهای سینمایی اخیرش و مرتبط ساختن آن با مفهوم عمیق و پرمعنایی چون دین در برداشتی سطحی و البته غیرعامدانه، با انتشار یادداشت زیر نکاتی از باب دلسوزی و جایگاه موثر این خبرگزاری در میان مخاطبانش به ویژه افراد انقلابی و متدین را یادآوری نماید.

در هر حال ارائه مطالب مبهمی در پیش از این، چون فیلم "بادیگارد" حاتمی کیا و فضاسازی بی اساس و هیجانی علیه رئیس جمهور سابق( که بعد از ساعتی تکذیب شد) و یا تمجید از فیلم سینمایی" ابد و یک روز"در روزهای نخست و بعد حذف آن و اتخاذ موضع واقع بینانه در قبال این فیلم، دلایلی بر نگارش نوشتار زیر به قلم امیر اهوارکی است که امیدواریم مورد توجه مدیران ارشد این رسانه پرمخاطب قرار گیرد.

امیر اهوارکی/ عمده‌ترین ایراد دینداران آن است که دینشان را از پدرشان به ارث می‌برند و بنابراین، در مورد آن تحقیق نمی‌کنند. این البته شامل پیروان همۀ ادیان می‌شود؛ یهودی، مسیحی، مسلمان. یادم هست هفده سال پیش به یک مسیحی برخوردم، خوشحال از اینکه می‌توانم سؤالات انجیلی‌ام را از او بپرسم. اما او اناجیل را بلد نبود! چندی بعد یک کشیش ایتالیایی یافتم و سؤالاتم را پرسیدم. او از این موضوع ابراز نگرانی می‌کرد و می‌گفت: جوان‌های ما فقط بلدند در کریسمس به کلیسا بیایند و تخم مرغ رنگ کنند! اما خود این کشیش نیز به مشکلی دیگر دچار بود و تناقضات اناجیل را توجیه می‌کرد.
حالا حکایت خودمان است. تحصیلات دراز مدت دانشجویان، فرصتی برای مطالعات ضروری در موضوع دین، باقی نگذاشته است. متأسفانه این آفت در حوزۀ علمیه نیز دیده می‌شود. لذا هیچ بعید نیست که طلبه‌هایی از حوزۀ علمیه بیرون بیایند که قرآن و نهج‌البلاغه را با تأمل نخوانده یا یک دوره تفسیر قرآن، ندیده باشند. یا در میان وکلایی که برای قانون‌گذاری به مجلس شورای اسلامی می‌روند افرادی باشند که اصلاً اسلام و قرآن را نشناسند. اگر بتوان برای عموم مسلمانان مسامحه کرد در مورد این خواص که منشأ اثر هستند چه؟ اصولاً مشکلات اولین جوامع دینی از اینجا ناشی شد که حاملان تورات، تورات را نشناختند.
روز سه‌شنبه یکی از خبرگزاری ها در حمایت از دینی بودن فیلم کوچۀ بی‌نام، نقدی منتشر کرد: «کوچۀ بی‌نام» فیلمی دینی است! البته این تیتر، دو نوبت عوض شد تا به عنوان سوم رسید: «کوچه ‌‌بی‌نام» فيلمي با غلظت بالاي زندگي. به زودی معلوم شد که این دوستان، این نقد و عنوان را برای مقابله با نقد روز یکشنبه راقم نوشته‌اند: تمسخر «سبک زندگی اسلامی»... راقم، با نویسندۀ محترم این متن و با خبرگزاری مورد اشاره، عداوتی ندارد و چیزی را نیز متقابلاً در آنها احساس نمی‌کند. مگر آنکه تازه احداث شده و بنده از آن بی‌خبر باشم. بنابراین سؤال این است که چرا باید برای حمایت از یک فیلم، از نام دین سوء استفاده شود!؟
تعریفی که این نقد از فیلم دینی به دست داده بسیار سطحی و حتی نادرست است. نویسندۀ آن نقد نوشته است:
"از نظر من، فیلمی دینی است که با خلق جهان ویژۀ خود، مخاطب را دقایقی ساکن در جهان خویش کند و او را اندکی، ولو به قدر نفَسی، به نیکی و «خوب بودن» نزدیک‌تر سازد."
اگر اینطور باشد حتی فیلم‌های تهیمنه میلانی را نیز می‌توان «دینی» قلمداد کرد. چنانکه خبرگزاری تسنیم سال گذشته در حضور ایشان به آتش‌بس۲ چنین عنوانی داد و همانجا خانم میلانی، آن را پس زد!(۱)
    و از آن مهم‌تر، فیلمی همچون جدایی نادر از سیمین که تأثیرات خوبی بر مخاطبان جهانی گذاشته به مراتب از کوچۀ بی‌نام، دینی‌تر است. برخی از خوبی‌های این فیلم را به یاد آورید: نگهداریِ نادر از پدرش، توقف در موارد شبهه و استفتاء از مرجع تقلید، گذشت کردن نادر از راضیه و بالعکس، اعتراف به خطای پیشین، ردّ مال شبهه‌ناک یا حرام، سوگند دروغ نخوردن و... همۀ این معرفت‌ها در فیلم دراماتیک جدایی نادر از سیمین نهادینه شده است. و بنده ندیده‌ام کسی را که متعرض شود جدایی نادر، پند اخلاقی می‌دهد. لذا اگر خوبی‌های این فیلم بر مردمان دنیا اثر گذاشته پس شما چرا آن را یک فیلم دینی نمی‌خوانید و با آن دشمنی می‌کنید؟
نظر راقم دربارۀ جدایی نادر، روشن است. بنده از همان جشنوارۀ فیلم فجر حامی آن بودم و آن را اخلاقی‌ترین فیلم جشنوارۀ ۲۹ فجر نامیدم: طلاق نادر از سیمین. با ارسال این فیلم به آکادمی نیز موافق بودم. نامزدی فیلمنامه و اعطای جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را نیز به سبب دلبری‌اش از مخاطبان می‌دانم و نه توطئه. چنانکه قبل از اسکار، در شصت جشنواره شرکت کرده و بیش از چهل جایزۀ بین المللی برده بود. و این اساساً بر خلاف فیلمسازانی مانند جعفر پناهی است که در یک یا دو جشنواره به او جایزه می‌دهند. به هر حال، جدایی نادر تصویر زیبایی از زن متفرعن متجدد و یک زن سنتی ایرانی به دست داد. به سبب همین مورد اخیر مخاطبان بسیاری در دنیا، شیفتۀ آن شدند. اما اغلب دوستان طیف مذهبی، با خود فیلم و ارسال آن به اسکار مخالف بودند. آنها سیمین را قهرمان فیلم تصور می‌کردند. برخی از این مذهبی‌های دین‌ناشناس، حتی معتقد شدند که پیام جدایی نادر و آرگو، یکی است. چون هر دو فیلم، مخاطبان را به فرار از ایران تشویق می‌کنند (!) غافل از اینکه سیمین در این فیلم، شخصیت منفی است و همۀ مشکلات از او برمی‌خیزد چنانکه ترمه نیز با مادرش همراهی ندارد (به نقد دوم راقم مراجعه نمایید: جدایی نادر از آرگو).
اما ملاک دینی بودنِ یک فیلم، این نیست که ما را به کار نیک، نزدیک‌تر کند. چون انجام کار نیک، ملاک دینداری نیست. مخصوصاً که دیده‌ایم که بسیاری از افراد ضد دین، به کارهای عام المنفعه مبادرت می‌ورزند. (شاید این افراد با این ظاهرسازی‌ها، سعی دارند حقی را که از خداوند متعال و دین او، ضایع کرده‌اند در نزد عامه جبران کنند یا وجدان خود را از عذاب برهانند). به نظر راقم، از هر فیلم یا کتابی، می‌توان چیزهای خوبی یاد گرفت. حتی با روش حضرت لقمان(ع) که ادب را از بی‌ادبان می‌آموخت از فیلم‌های شرارت‌آمیز نیز می‌توان نتایج خوب برداشت کرد. پس با ملاک فوق الذکر، همه فیلم‌ها دینی هستند (!)


بازخوانی کوچۀ بی‌نام
دینی خواندن فیلم کوچۀ بی‌نام، یک مصادره به مطلوب است. سخن اصلی در جای دیگری است و متأسفانه نام «دین» لقلقۀ لسان این حضرات شده است. به جملات دیگری از نقد مورد بحث توجه فرمایید:
«کوچۀ بی‌نام» فیلمی دینی است، به اعتبار تراکم زندگی در آن... «کوچۀ بی‌نام» فیلمی دینی است، به اعتبار غلظت بالای زندگی در آن. در این فیلم مخاطب به دلیل توانایی بالای اثر در روایت، چنان با زندگی مماس می‌شود که گاهی خود را همراه با آدم‌های فیلم در آستانۀ شکستن می‌یابد و گاهی محتاج گشایش.
این دوستان از فیلم «کوچۀ بی‌نام» خوششان آمده است ولی نمی‌توانند علتش را توضیح دهند. بنده این موضوع را از جملات ستایش‌آمیزی که سال گذشته در حضور جناب تهیه‌کننده ابراز می‌کردند دانستم. (جلسات ققنوس در حوزۀ هنری). اما از قضا چیزی را که آنها قادر به توضیحش نیستند بنده فهمیده‌ام. این حضرات، عاشق تصویری شده‌اند که فیلم از خانواده‌های مذهبی به دست می‌دهد. این تصویر به واسطۀ دیالوگ‌ها، هنرنمایی بازیگران و فیلمبرداری خوب جناب کلاری، بسیار نزدیک به واقع از کار درآمده است. بنابراین آنها در تصاویر فیلم، زندگی کودکی و خاطرات نوستالژیک خود را دیده‌اند و در واقع، عاشق خودشان شده‌اند و نه آنچه را که فیلمساز می‌گوید! آنها از این متعجبند که چرا قبلاً چنین تصویری از خانواده‌های مذهبی، ارائه نشده است. به همین جهت است که از فیلم تمجید می‌کنند. یادم هست که سال ۱۳۷۰ بنده چنین احساسی را نسبت به فیلم «نیاز» داشتم و لذا چند نوبت برای تماشای آن به سینما رفتم. نیاز، اساساً فیلم خوبی بود. چنانکه سید مرتضی آوینی نیز از آن تمجید کرد و تکنیک سادۀ داوودنژاد را ستود و آن را ماحصل عبور از پیچیدگی خواند که از عهدۀ هر کارگردانی برنمی‌آید.
«یافت» این دوستان، تماشای تصویری است شبیه به خودشان در کوچۀ بی‌نام. اما «بافت» ایشان آن است که چشم خود را بر خطاهای فیلم ببندند یا آنها را توجیه کنند.  چنانکه در نقد مورد بحث نیز می‌بینیم که جناب نویسنده، حاج مهدی را مقصر نمی‌داند. اما در نزد جناب فیلمساز که فیلمنامه را نیز نوشته، حاج مهدی مقصر است. او در آن یک سالی که زنش در اغماء بوده زنی به نام فروغ (پانته‌آ بهرام) را عقد کرده تا پرستار دو دخترش باشد. بعد از بهبودی زن، حاج مهدی فروغ را در حالیکه به حمید باردار است به عقد شاگرد مغازه‌اش حیدر درمی‌آورد (!) اکنون حیدر مرده است و فروغ در طبقۀ اول از خانۀ حاج مهدی زندگی می‌کند و هیچکس از راز آنها خبر ندارد.
مشکل از آنجا آشکار می‌شود که حمید، عاشق دختر دوم حاج مهدی شده است. فروغ پس از اینکه نمی‌تواند حمید را از نصیبه منصرف کند حقیقت ماجرا را به او می‌گوید. حمید به مسافرت می‌رود و در واقع، خودش را گم و گور می‌کند. یادداشت او برای نصیبه در انتهای فیلم پیدا می‌شود و مخاطب نیز با این یادداشت است که راز حاج مهدی را کشف می‌کند.
چرا حاج مهدی برای دخترانش پرستار استخدام نکرده است؟ اگر فروغ قرار بوده پرستار دو دختر حاج مهدی باشد پس چرا باردار شده است؟ چرا فروغ عدۀ طلاق نگاه نداشته؟ و چرا به درخواست حاج مهدی با شاگردش حیدر ازدواج کرده است؟ مگر زن باردار را می‌توان طلاق داد یا عقد کرد!؟ اینها ضعف فیلمنامه نیست. این خطاها به طور عمدی در فیلمنامه داخل شده تا زندگی مسلمانان تمسخر شود.
نظر فیلمساز، محکومیت حاج مهدی و عاقبت به شرّی چهار فرزند اوست. فیلم عملاً با شخصیت‌ها و درام خود، حاج مهدی را محکوم می‌کند:
فرزند اول، فاطمه (ستاره پسیانی) چادری است و با شوهرش در خانۀ دیگرِ حاج مهدی زندگی می‌کند. این داماد سرخانه، با زنان دیگر رابطه دارد (به قول محدثه). حاج مهدی در وقتی که فاطمه هشت ساله بوده، با فروغ ازدواج کرده. لذا می‌توان تصور کرد که او نیز مانند فروغ به پاداش سکوتش، خانه‌ای از حاج مهدی به عنوان حق السکوت گرفته است.
فرزند دوم، نصیبه (ملیسا ذاکری) است که عاشق حمید، برادر ناتنی خودش شده است. او نیز پنهانکاری‌هایی دارد و معلوم است که قصه در عشق افلاطونی آنها متوقف نمانده است. چنانکه تلفن محل کار جدید حمید را همو است که به فروغ می‌دهد.
فرزند سوم، حمید (محمدرضا غفاری) است که از همسر صیغه‌ایِ او فروغ به دنیا آمده است. نسب حمید در این خانواده گم شده و همه او را فرزند حیدر می‌پندارند. او خود را گم و گور می‌کند و حتی بعید نیست خودکشی کرده باشد. موضوع گم شدن او پس از کشف مشکل حاج مهدی، فراموش می‌شود.
فرزند چهارم، محدثه (باران کوثری) بعد از خروج مادرش از اغماء به دنیا آمده است. او با یک مرد زن‌دار (امیر آقایی) ارتباط دارد و با والدینش بسیار وقیحانه صحبت می‌کند. اما از قضا شخصیت‌پردازی فیلمساز به گونه‌ای است که مخاطب از او خوشش بیاید.
فروغ (پانته‌آ بهرام) نیز به جرم مخفی‌کاری رابطۀ خود با حاج مهدی، به جنون مبتلا می‌شود.
جناب علیمردانی، علت اصلی مشکلات این خانواده را صیغه می‌داند و به این طریق سبک زندگی اسلامی را به استهزاء می‌گیرد. او ساده‌لوحیِ مادر (فرشته صدر عرفایی) را نیز تمسخر می‌کند. اولاً اینکه چرا او با عشق دوران جوانی خود ازدواج نکرده است و ثانیاً آنجا که به دخترش می‌گوید در مدت بیهوشی یک ساله‌ ام پدرت مدام بالای سرم بود. زیرا مخاطب می‌فهمد که اینطور نیست و حاج مهدی در این مدت نزد فروغ بوده است! لذا به نظر می رسد قصد فیلمساز، دشمنی با حکم مُتعه (ازدواج موقت) است که خداوند در قرآن به آن اجازت فرموده (نگا. نساء/ ۲۴) و بدین طریق نه تنها زندگی مذهبیون را استهزاء می‌کند بلکه به دشمنی با احکام دین خدا برخاسته است!
واقعه‌ای که در کنفرانس مطبوعاتی فیلم در سال گذشته رخ داد می‌تواند دلالت دیگری بر این موضوع باشد. بنده به طور کتبی از کارگردان سؤالی در مورد استهزاء متعه پرسیدم. علیمردانی به طور زیرکانه از پاسخ طفره رفت. اما باران کوثری درصدد جواب برآمد و ناخواسته نیّت او را علن کرد و با خوشحالی اعلام نمود که در هر فیلمی که مخالف با صیغه باشد بازی خواهد کرد!
به نظر نگارنده جناب علیمردانی در فیلم به خاطر پونه (۱۳۹۱) نیز از خیانت زن به جرم اعتیاد شوهر، حمایت می‌کرد و حتی سعی داشت خیانت او را توجیه کند و چون شورای پروانۀ نمایش، فیلم را دچار ممیزی کرده بود او مصاحبه کرد و فیلمش را توضیح داد (خبرگزاری برنا، ۱۶ مهر ۹۲، هانیه توسلی به مجید «به خاطر پونه» خیانت نمی‌کند/ اصلانی چوب اعتیادش را می‌خورد)

سخن آخر
به نظر ما اینکه یک فیلم باعث شود که ما به نیکی نزدیک‌تر شویم یا فیلمساز در فیلمش صدای اذان پخش کند نشانۀ دینی بودن یک فیلم نیست. لذا دوستان بهتر است نه خود را فریب بدهند و نه دیگران را. فیلم دینی آن است که ساخت آن مورد رضای خداوند متعال باشد. چون دین و خالق سبحان، از یکدیگر جدا نیستند. حالا اینکه چطور می‌توان رضای خداوند را کشف کرد موضوع دیگری است که در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت.
در این سال‌ها، خیلی‌ها در این مملکت کاسب شده‌اند: بسیاری هستند که اموال بیت المال را می‌فروشند، افرادی نفت می‌فروشند و پولش را به جیب می‌زنند، بعضی‌ها قلمشان را می‌فروشند، زمین‌خوران و زمین فروشان نیز حال و روزشان معلوم است، برخی‌ها دریا را معامله می‌کنند، عده‌ای حتی هوا را، جمعی از فقرا رأی خود را می‌فروشند، بعضی‌ها اصولاً آدم‌فروشند، عده‌ای نیز کاسب فرهنگ هستند و از همه عجیب‌تر اینکه برخی‌ها «دین» را می‌فروشند. در حدیث آمده است که زیان‌کارتر از همه، کسی است که دینش را برای دنیای دیگران بفروشد!

_______________________________________________
پانوشت‌ها:

۱. مصاحبه‌کنندگان تسنیم، فیلم آتش‌بس۲ را دینی و اسلامی نامیدند. اما خانم میلانی از این عنوان برائت کرد!
تسنیم: خانم میلانی ما سال‌هاست که دیگر عادت کرده‌ایم که سینمای دینی را با تعاریفی از سینمای تاریخ پیامبران و یا فیلم‌های معنویت‌زده روستایی و امامزاده‌ای بشناسیم. من می‌خوام جسارت کنم و «آتش بس ۲» را فارغ از برخی حواشی ظاهری به عنوان فیلمی که در آن حرف‌های همسو و مورد تأیید دین وجود دارد، معرفی کنیم و چه بسا یک فیلم اسلامی. تعریفی که ظاهراً خیلی دور از ذهن است. اما استدلال می‌کنم که این توصیه‌های اخلاقی زیستن در «آتش بس۲» اتفاقاً بخش مهم و کمتر دیده شده‌ای از تعالیم اسلامی ماست. بخش‌هایی که با حرف‌های باربارا دی‌آنجلیس و کتاب‌های روانشناختی مرسوم شده است، پیش از همه این‌ها در توصیه‌های اهل‌بیت(ع) و علما و بزرگان نظام ما هست، اما دیده نشده است. با دیدن بخش‌های مختلفی از فیلم واقعاً به یاد روایات و آیاتی از منابع دینی می‌افتادم. روایاتی که نتوانستیم آن‌ها را خوب به گوش جامعه برسانیم.
میلانی: قبول دارم، اما بیا به جای اینکه بگوییم اسلامی، عنوان دیگری انتخاب کنیم. چون ممکن است یک مسیحی هم این فیلم را به تعالیم مسیح شبیه ببیند. بهتر است بگوییم این یک فیلم اخلاقی است که زوج‌های جوان را به انتخاب‌های درست در هر لحظه دعوت می‌کند. هر انسانی که ظاهر مدرنی دارد انسان بدی نیست اتفاقاً در طبقه‌ای که من در آن زندگی می‌کنم اخلاق حرف اول را می‌زند. به نظر من این الگو برای جامعه امروز بهتر جواب می دهد.
خبرگزاری تسنیم، ۶ مهر ۹۳، «تهمینه میلانی: سینمای ایران، خیانت و زن معتاد را می‌بیند اما زنان نجیب و خاموش را نمی‌بیند»

 

 

نظرات

  • يكي ۱۳۹۴/۱۲/۰۵ - ۱۷:۰۵
    0 0
    در كل با راقم! موافقم. به عمق مطلب اشاره كرديد. البته مطمئن نيستم كه اين فيلم عليرغم تمامي مشكلاتش قصد توهين داشته باشد. شايد ناآگاهي است و اين جرمي بزرگتر. چرا كه اگر نوسنده اي راجع به موضوعي اطلاع كامل ندارد، نبايد به آن ورود كند. همانگونه كه كمتر نويسنده اي در كشور به سراغ ماجراهاي پيچيده پزشكي و علمي مي رود، چون چيزي نمي داند از آن مباحث. البته براي مورد نه چندان عجيب "جدايي..." كاملا با شا موافق نيستم. هر چند كه قوت فني كارهاي فرهادي را نمي توان كتمان كرد.
  • ۱۳۹۴/۱۲/۰۵ - ۱۹:۳۸
    0 0
    واقعا از فارس بعید بود. من هم آن مقاله را خواندم و بسیار تعجب کردم. فقط به این فکر کنید که تماشاگران این فیلم وقتی از سینما بیرون بیایند و یک تیپ مذهبی مسجدی محاسن دار را ببینند چگونه به او نگاه می کنند؟ این فیلم واقعا در ارائه تصویر مساله دار از متدینین و متشرعین بسیار سیاه و زشت عمل کرده
  • سینا ۱۳۹۴/۱۲/۱۲ - ۲۰:۱۵
    0 0
    مقالان سینما پرس را می پسندم به ویژه در مورد فیلم ابد و یک روز ولی در مورد کوچه بی نام اشتباه میکنید این فیلم نه دینی هست و نه ضد دینی نه قراره نصیحت اخلاقی انجام بده و نه قرار به سمت بدی سوق بده کوچه بی نام برشی رئالیستای و واقع گرایانه از یک طبقه زیر متوسط تهران با تمام غم ها و شادی های و دغدغه های این طبقه نمایش دقیق از مادر مذهبی مثل خانم های پائین شهر تهران و رفتن به کلاس قران و مداحی و تصویر دقیق و درست و بازی عالی فرهاد اصلانی یه مرد نیمه متوسط آروم که تصویری رئال از چنین مردهایی در پائین شهر تهران هیچ جای فیلم نکته انتقادی ندیدم
  • جاوید ۱۳۹۵/۰۱/۲۲ - ۱۲:۴۲
    0 0
    من در باره فیلم هایی که در این یادداشت مورد بحث قرار گرفته نظری ندارم، اما توجه آقای اهوارکی را به یک سؤال مهم جلب میکنم: آیا از نظر خداوند (که سرچشمه دین است) میان کسی که دغدغه و تعهدات اخلاقی دارد (مثلا کمتر دروغ می گوید، رازدار و قابل اعتماد است، مردم را آزار نمی‌دهد، منصف است یا اهل نیکی و احسان است) و کسی که این دغدغه ها و تعهدات را ندارد، تفاوتی نیست؟ بخشی از دین عقاید است و بخشی از آن احکام عملی و بخشی از آن نیز اخلاق است. درست است که بعضی از روشنفکران "اخلاق" را به هزینه "عقاید و احکام" بیش از حد برجسته می کنند، اما ما نیز باید مراقب باشیم که محوریت اخلاق را (به مثابه یکی از ارکان سه گانه دین) فراموش نکنیم و به دغدغه و عمل اخلاقی (که بسیار مورد نیاز جامعه امروز ماست)همان قدر که لازم است، بها دهیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.