چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۲

یادداشت یک منتقد درباره سلحشور سینمای ایران

سینماگر یا مبلغ دین؟ / یک عمر تلاش هنری برای جلب رضایت امام عصر(عج)

فرج الله سلحشور

سینماپرس: سید محمد حسینی/ کارنامه فرج الله سلحشور مبلغ دین، چیزی جز دین را در خود ندید و هر چه او ساخت و ارائه کرد سنخیتی عجیب با اعتقاداتش داشت؛ و جالب اینجاست که اعتقادات او یا همان آثارش به اعتبار آمار، او را بعنوان پر بیننده ترین کارگردان ایرانی به جهان معرفی کرده است.

فرج سینمای ایران از دنیا رفت؛ او که همواره از تعهد و ارزشها در سینما سخن می گفت و علیرغم تمام ناملایمات تا پایان عمر لحظه ای از موضع خود کوتاه نیامد:
سینما باید دینی شود
نسبت میان سینما و دین باید تبیین و شفاف شود
ما سینمای دینی می خواهیم
سینمای ما چرا از مسیر دین حرکت نمی کند
چرا سینما و... و.

بسیاری گذاره های دیگر از این دست که همواره یک پایه ثابت آنها دین بود؛ حرفهایی که برخی را خوشحال می کرد،  خوراک بسیاری از رسانه ها بود و احیانا موجبات رنجش برخی دیگر را فراهم می آورد. سخنانی از سنخ غیرت دینی و مذهبی که از او یک چهره مصمم و دلچسب و در نظر برخی اهالی سینما متعصب ساخته بود. اما حتی تمام آنها که اطلاق متعصب به او می دادند در مواجهه با ایشان برای اعتقاداتش و پایبندی او به ارزشها احترامی قائل می شدند.
پافشاری اش بر دین تا اندازه ای بود  که هرگز حاضر نشد او را یک سینماگر بنامند؛ بلکه بارها و بارها اعلام کرد که دوست دارد او را مبلغ دین بدانند؛ مبلغی که تنها ابزار تبلیغش متفاوت است.
او سینما را درخدمت دین می خواست و بهترین شاهد مثال برای اثبات این مدعا موضوع بحث دائمی نسبت دین و سینما بود که شاه بیت تمام جلسات و گفتارهایش بود و تمام تکاپوی خود را در مسیر این ادعا سپری کرد.

به خاطر دارم  در میان تمام روزهای گفتگو در باب نسبت میان سینما و دین، یک روز صبح زمانی که قرار شد برای انجام کاری دو نفری به سمت قم حرکت کنیم، در راه بعد از کفتگوی فراوان در باب مولفه های سینمای دینی از من سوال عجیبی پرسید؛ سوالی که همچنان طنین با صلابت صدایش را در گوشم می پیچد و نهیب شوک آور آن سوال اساسی  را برایم زنده می گرداند:
 "تا به حال با خودت فکر کرده ای که کدامیک از کارهای فرهنگی و هنریت موجبات رضایت امام عصر علیه السلام را فراهم می کند و کدام یک نمی کند؟" شوکه شده بودم این سوال به ظاهر بدیهی همان سوالی است که هیچ گاه به خودم اجازه پرسیدنش را نمی دادم. به سرعت نامه کردار فرهنگی ام در مقابل چشمانم آمد. ضربانم تغییر محسوسی کرد و در ذهنم مرور کردم که بچه مسلمان! به کدام امام تا به حال اقتدا کرده ای و خود را مکلف به پاسخگویی در محضر کدام ولی می دانی؟ یک دنیا ادعا و یک جهان لکنت کلام و اعوجاج در سخن. زبانم توان پاسخگویی نداشت حدیث نفس من در مقالات به اصطلاح سینمایی به راستی بیان چیست و این همه ادعا و ادعا و...
قدری سکوت کردم؛ از آن دست سکوت هایی که بوی ناکامی و خجالت و تغابن می دهد. عمر از دست رفته و نکته عمیق و بدیهی درنیافته به قول سعدی :
ای تهیدست رفته در بازار        ترسمت پر نیاوری دستار
ای که پنجاه رفت و در خوابی    مگر این پنج روزه دریابی
 حاجی به سرعت متوجه ماجرا شد و اینکه دستهای خالی  و لرزان مرا پشت فرمان به وضوح مشاهده کرد. برای اینکه خاطر مرا آسوده کند سریع نوک پیکان سوال را به سمت خودش نشانه رفت و گفت این سوالی است که مدتها ذهنم را مشغول کرده.
فرج الله سلحشور آیا کاری کرده که موجب رضایت امام زمانش باشد و باز ادامه داد؟ یا اینکه در کارنامه سلحشور نقطه یا نکته ای هست که اگر ولی زمان(عج) آن را مشاهده کند موجب سرافکندگی من شود؟
موضع جالبی بود. من به روشنی اهمیت این سوال را برایش می فهمیدم؛ سوالی که پاسخش مهمتر از مرگ و زندگی برایش بود و این را به روشنی می توانستی از فحوا و نحوه بیانش درک کرد؛ زمانی که در سکوت جاده و مکث چند لحظه ای پیش از زبان چشمانش با اشک پاسخ آن را داد!
"من امروز خوشحالم که بعد چند ماه مرور در کارمانه هنری ام می توانم این ادعا را داشته باشم که هیچ نقطه ای را نیافتم که موجب سرافکندگی من در مقابل امامم باشد."
 لحن آرام اما محکم او و کلماتی که با موسیقی اشکهایش زیباترین سکانس زندگی پربارش را در مقابل دیدگان من رقم می زد. تنها این افسوس را برایم جاری می کرد که این لحظه باید به ثبت دوربینها می رسید اما دریغ.

او ادامه داد : "هر چند می دانم این همه افعال و کردار من برگ سبز است تحفه درویش، اما چه باک که این تمام بضاعتم بود و تلاشم را کردم که کم فروشی نکرده باشم."
امروز وقتی این  خاطره را مرور می کنم با خودم می اندیشم سلحشور و کارنامه او چه عناصری همراه داشت؟
مردی که از حوزه هنر و اندیشه اسلامی در آغازین روزهای انقلاب فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد و با تو به نصوح همه را به مساجد و مراکز اکران آپاراتی فیلم کشاند و دعوت به توبه را برای عموم مخاطبان فریاد زد. صبر را بر گونه اساطیری ایوب نبی مشاهده کرده و ترسیم نمود و ابتدا در سالن و نمایش و بعد در قاب تلویزیون برای عموم مردم از صبر بر مصائب و تمکین امر پروردگار و تقدیر محتوم انسانها  گفت؛ زمانی که مهمترین نیاز سرزمین ما با وجود مشکلات جنگ تحمیلی و نارسائی های بعد از انقلاب، عنصر صبر و پایداری بود؛ صبری که بر لبهای خشکیده مهدی نریمان گردان کمیل در فیلم زیبای پرواز در شب جاری گشته بود و او را از همه هنرمندان زمانش متمایز می کرد. دیالوگ هایی که با تمام وجود نقشی برگرفته از سقایی حضرت عباس علیه السلام را بر پرده سینما جاری می ساخت،
اراده دینی را بر قامت مردان آنجلس به تصویر کشید و توحید مردان خدا در روزگار عسرت و تنهایی را مقابل دیدگان تماشاگران تلویزیون قرار داد و از همگان بار دیگر ایمان را مطالبه کرد و یاری خدا را در سخت ترین پیچ های زندگی یاد آوری کرد و در نهایت با یوسف پیامبر مهمترین رکن حقیقت تشریعی عالم یعنی ولایت را به زیباترین شکل ممکن بر سفره جان زیبا پسند انسانها قرار داد. موضوعی که این بار در مرزهای ایران محدود نشد و بسیاری از انسانهای دیگر نقاط کره زمین را هم بهره مند از این موهبت معنایی گردانید.
به راستی کارنامه فرج الله سلحشور مبلغ دین، چیزی جز دین را در خود ندید و هر چه او ساخت و ارائه کرد سنخیتی عجیب با اعتقاداتش داشت؛ و جالب اینجاست که اعتقادات او یا همان آثارش به اعتبار آمار، او را بعنوان پر بیننده ترین کارگردان ایرانی به جهان معرفی کرده است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.