شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۵

یک پیاله آلبالوی گندیده برای ایوبی!

۵۰ کیلو آلبالو

روزنامه جوان: هر چه به روزهاي آخر اكران دو فيلم «من سالوادور نيستم» و «50 كيلو آلبالو» نزديك‌تر مي‌شويم، ظاهراً به تعداد و شمار منتقدان به اكران اين دو فيلم در سينماهاي كشور افزوده‌ مي‌شود.

هفته پيش بود كه بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق عليه ‌السلام با اهدا و ارسال «يك پياله آلبالوي فاسد» به دفتر حجت‌الله ايوبي، رياست سازمان سينمايي كشور اعتراض خود را نسبت به اكران فيلم «50 كيلو آلبالو» اعلام كرد. از سوي ديگر روز پنج‌شنبه بسيج دانشجويي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي نيز طي نامه‌اي انتقاد خود را نسبت به وضعيت سينمايي كشور و اكران فيلم‌هاي توهين‌آميزي همچون «من سالوادور نيستم» و «50 كيلو آلبالو» اعلام كرد.


انتقادها به اكران اين فيلم‌ها صرفاً به محافل دانشگاهي معطوف نشد، تا جايي كه مسعود فراستي، منتقد شناخته شده سينما نيز در اين چند مدت بارها با ادبياتي تند و تيز به نقد آخرين كمدي ماني حقيقي پرداخت و آن را فيلمي «مستهجن» خطاب كرد، اما سؤال اساسي اينجاست كه چرا و چگونه اين فيلم‌ها پروانه ساخت و مهم‌تر از آن پروانه نمايش مي‌گيرند؟ آيا مديراني كه به اين فيلم‌ها اجازه ساخت و نمايش مي‌دهند از حساسيت‌هاي جامعه روي يك سري از موضوعات بي‌اطلاع هستند يا برداشت و ديدگاه‌هاي خاصي در خصوص اين فيلم‌ها دارند؟ البته بعضاً مديراني كه اجازه ساخت و نمايش اين گونه آثار را مي‌دهند، در توجيه اين كار، قضاوت را بر دوش مردم مي‌گذارند و مي‌گويند: بگذاريد خود مخاطبان انتخاب كنند كه چه فيلمي را دوست دارند، اما آيا تأمين خوراك فكري و فرهنگي جامعه به دست مسئولان و مديران فرهنگي و هنري كشور نيست؟

جبار آذين، منتقد و مدرس سينما در گفت ‌و ‌گو با «جوان» در خصوص اكران به تعبير منتقدان «مستهجن» در سينماهاي كشور مي‌‌گويد: سينماي ايران با آنكه داراي پيشينه تاريخي و اجتماعي قابل بررسي‌اي است، اما به دلايل ايجاد انحراف از همان آغاز ورود دستگاه سينماتوگراف و توليد فيلم‌هاي اوليه ايراني به شيوه كپي و تقليد از آثار خارجي، زمينه ايجاد سينماي ملي را به روي علاقه‌مندان و هنرمندان كشور بست.

آذين مي‌افزايد: در دوران آغاز شكل‌گيري سينماي ايران، اغلب كساني كه به اين هنر و صنعت روي آورده‌اند داراي نگاه و اهداف كاسبكارانه بوده‌اند. از همين رو سينماي ايران از آغاز تولد خود دچار كج‌راهه شد و اين سينما هيچ‌گاه تاكنون به صورت علمي و از زواياي هنر، ‌صنعت و رسانه بودن تعريف نشد و تنها بازار پررونق آن نتيجه محصولات وارداتي و توليدات ضعيف داخلي بود.
  
سينماي كشور به بلوغ طبيعي دست نيافت
به اعتقاد وي، اين روند و رويه نامطلوب پس از سال‌ها همچنان در سينماي ايران حاكم است. حاصل چنين سينماي آشفته‌اي فيلمفارسي‌هاي پيش از انقلاب و فيلمفارسي‌هاي به اصطلاح مدرن امروز است. به عبارتي مهم‌ترين نقص سينما نداشتن تعريف، ‌برنامه، هدف و هماهنگي با فرهنگ جامعه است. در سال‌هاي پس از انقلاب با دگرگوني در تمام بخش‌هاي جامعه، سينما هم بايد دچار تحولات اساسي و ارزشي می‌شد، ولي سير حوادث و ماجراها و رخدادهاي سياسي و اجتماعي مانع از آن شد تا سينماي ايران به بلوغ طبيعي دست يابد.

سلطه سياسيون در سينما و يكه‌تازي باندهاي مخرب سينمايي
آذين در ادامه مي‌‌گويد: اين روند اكنون از سينماي ايران آشفته بازاري ساخته است كه در آن تكليف هيچ كس مشخص نيست. مديران و كارشناسان در جايگاه خود جهت اداره سينما نايستاده‌اند و اغلب هنرمندان ما به جاي هويت بخشي به سينما و ايجاد سينماي ملي و مردمي و ديني چشم به آن سوي آب‌ها دوخته‌اند.

نتيجه اين نابساماني‌ها سلطه سياسيون در سينما و يكه‌تازي باندهاي مخرب سينمايي و همچنين توليد فيلم‌هاي بي‌محتوا، غير‌استاندارد و گاه ضد‌ارزش و ضد‌ايراني و ضد‌اسلامي شده است.
  
نداشتن سواد سينمايي مديران و سليقه‌مداري هنرمندان
جبار آذين، منتقد و مدرس سينما معتقد است: آنچه سينماي ايران را بيش از گذشته به انحراف كشانده ندانم‌كاري و نداشتن سواد سينمايي نزد مديران و سليقه‌مداري جماعتي از هنرمندان است كه از اهداف و آرمان‌هاي اجتماعي فاصله گرفته‌اند. رنگين شدن پرده‌هاي سينماي كشور با فيلم‌هاي بد و ضعيف سينمايي كه با سوء‌استفاده از نياز مخاطب به آثار سالم و سرگرم‌كننده ساخته شده‌اند، نشان‌دهنده سقوط اخلاقي و رشد ابتذال در سينما است.

اين منتقد پيشكسوت ادامه مي‌دهد:برخي از فيلمسازان كار را به جايي رسانده‌اند كه در فيلم‌هاي به اصطلاح سينمايي خود فرهنگ جامعه، اعتقادات مردم و مسائل خانوادگي را به سخره گرفته‌اند. نداشتن اهداف معين ارزشي، ‌آگاهي درست سينمايي و وفادار نبودن به اهداف نظام از انگيزه‌هاي اصلي به تعالي نرسيدن سينماي ايران است.

 سينماي نحيف و بيمار ايران نياز به درمان، معالجه و اصلاح دارد و براي اين مهم به عزم فرهنگي در تمام ابعاد احتياج است تا بتوان سينماي ايران را از مسير انحراف و از چنگ پدرخوانده‌ها و آلكاپون‌هاي سينما و مديران ناكارآمد نجات داد و با ياري مسئولان و هنرمندان ارزشي دلسوخته سينمايي شايسته كشور متولد كرد.
 
تهاجم فرهنگي به باورهاي جامعه و اهداف نظام
اين كارشناس در خاتمه تأكيد مي‌كند: از معضلات اصلي سينما، نداشتن ساز و كارهاي مناسب، قانوني، هدفمند و اجرايي است كه خود را در دادن مجوز به آثار مشكل‌دار نشان مي‌دهد؛ چراكه در صورت داشتن نگاه تخصصي و بصيرت اجتماعي و همچنين آگاهي از توانايي فيلمسازان مي‌تواند اهدا يا عدم اهداي مجوز ساخت آثار سينمايي را تعيين كند و اين يكي از همان كليدهاي گمشده دهها قفل بسته شده سينماي كشور است.

به علاوه اين فيلمسازان ما پس از سال‌ها كار و توليد بايد با آداب و سنن و فرهنگ جامعه و همچنين مميزي‌هاي اجتماعي آشنا شده باشند و تمايلي براي ساخت فيلم‌هاي نامناسب از خود نشان ندهند، اما وقتي آثاري به اصطلاح تابو‌شكن ساخته مي‌شود اين امر نشان‌دهنده تهاجم فرهنگي به باورهاي جامعه و اهداف نظام است و به دليل عدم برخورد درست با اين گونه آثار و سازندگانشان از سوي مديران سينمايي تنها مي‌تواند اين باور را به اذهان متبادر كند كه خود آنها هم با توليد آثار بي‌محتوا و غير‌فرهنگي و ناسالم چندان مخالف نبوده و دست كم براي بازار گرمي كار خود و سينما از اين برنامه غلط بهره‌مند مي‌شوند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.