سه‌شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۶

یادداشت «سعید مستغاثی» بر فیلم «یتیم خانه ایران»/ دست مریزاد به «طالبی» که چپ و راست نزده!

یتیم خانه ایران

سینماپرس: حقیقتا باید اذعان داشت که ابوالقاسم طالبی از فیلم‌های اولش، گام به گام در زمینه سینما پیشرفت داشته، علی‌رغم آنکه معتقد است اگر تعهد به انقلاب و آرمان‌های امام (ره) در میان نباشد، گور بابای برادران لومیر و سینما و قس علی‌هذا!

به گزارش سینماپرس ، سعید مستغاثی منتقد سینما در یادداشتی در روزنامه کیهان در مطلبی به بهانه اکران خصوصی فیلم سینمایی «یتیمخانه ایران» جدیدترین ساخته ابوالقاسم طالبی نوشت:

آنچه طی سال های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی (مقارن ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸هجری شمسی ) در این سرزمین رخ داد یکی از تلخ‌ترین حوادث طراحی شده تاریخ بشریت به شمار می‌آید. قتل‌عام حدود ۱۰‌میلیون نفر از جمعیت یک کشور ۲۰ میلیونی (یعنی نیمی از آن) طی ایجاد یک قحطی برنامه‌ریزی شده و سیستماتیک از سوی بریتانیا و اعوان و انصارش، بزرگ‌ترین و مهیب‌ترین هلوکاست تاریخ محسوب می‌گردد. هلوکاستی که برخلاف هلوکاست افسانه‌ای صهیونیست‌ها در جنگ جهانی دوم، یک واقعیت انکار‌ناپذیر اما کتمان شده توسط همان دستگاه‌هایی است که افسانه کشتار یهودیان در اردوگاه‌های آلمان نازی را بافتند اما فاجعه نسل‌کشی ایرانیان در طی جنگ اول جهانی را از صفحات تاریخ پاک کردند، خود و اعوان و انصار داخلی‌شان، آن را منکر شده و طرفه آنکه خودباختگان داخلی در نشریاتشان بدون دریافت هیچ حق‌التحریر و هزینه آگهی، از طرف جنایتکاران انگلیسی هنوز آن را تکذیب می‌کنند!

در طول تاریخ سینما، ده‌ها و صدها فیلم و سریال درباره افسانه هلوکاست صهیونیست‌ها ساخته شده و پیرامون آن قصه‌پردازی‌ها و دروغ‌بافی‌های بسیاری صورت گرفته؛ از جمله دو فیلمی که در دو سال اخیر جوایز اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان را از آن خود کردند، یعنی فیلم «آیدا» که سال گذشته این جایزه را دریافت کرد و «پسر شائول» که امسال اسکار گرفت. همچنین فیلم‌هایی مانند «فهرست شیندلر» که با دریافت هفت اسکار، در زمره پراسکارترین فیلم‌های تاریخ سینما محسوب می‌شوند.

اما در مورد هلوکاست و نسل‌کشی فاجعه‌بار ایرانیان در اواخر جنگ جهانی اول و طی سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ تقریبا هیچ فیلمی ساخته نشده بود. تنها در چند قسمت از مجموعه مستند «اشغال» که در تیرماه ۱۳۹۰ از شبکه خبر پخش شد، براساس اسناد و تصاویر مستند، به فاجعه قحطی یاد شده پرداخته و حتی نسخه خلاصه شده‌ای از آن همراه با هیئت ایرانی شرکت‌کننده در مجمع عمومی سازمان ملل در سال یاد شده، برای اعضای این سازمان ارسال شد و در جریان مجمع عمومی یاد شده در اختیار آنها قرار داده شد تا ولو ذره‌ای با سانسور عظیم حاکم بر رسانه‌های جهان در این باب مقابله شود.

اما از چند سال پیش خبر یافتم که ابوالقاسم طالبی (فیلمساز جسور و خوش ذوق و متعهد که با فیلم قبلی خویش یعنی «قلاده‌های طلا»، کاری کارستان کرده بود) پروژه‌ای را که درباره رضاخان مدنظر داشت، کنار گذاشته و به تولید فیلمی درباره قحطی بزرگ مشغول شده است. طی تماس‌هایی با وی سعی کردم ملاقاتی داشته باشیم و نسخه‌ای از مجموعه مستند «اشغال» را در اختیارش بگذارم شاید که به کار آید اما ملاقات یاد شده میسر نشد و بالاخره رسیدیم به ساخته شدن فیلم تحت عنوان «یتیم‌ خانه ایران» و نمایش محدود آن که حقیر هم موفق به دیدن آن گردیدم.

بدون تعارف باید گفت که در درجه نخست آنچه در فیلم «یتیم خانه ایران» به چشم می‌آید، پخته‌تر شدن کارگردانی طالبی است که در همان صحنه‌های اولیه و تاکید بر جزئیات، رخ می‌نمایاند. حقیقتا باید اذعان داشت که ابوالقاسم طالبی از فیلم‌های اولش، گام به گام در زمینه سینما پیشرفت داشته، علی‌رغم آنکه معتقد است اگر تعهد به انقلاب و آرمان‌های امام (رحمهًْ‌الله‌علیه) در میان نباشد، گور بابای برادران لومیر و سینما و قس علی‌هذا و برخلاف برخی مدعیان سینما و تعهد که گام به گام در سینمایشان به عقب می‌روند و دل‌خوشند به چهار قران فروش و چهار تا به به و چه چه!

همان یک صحنه فیلم که قهرمان اصلی یعنی محمدجواد ( با بازی خوب علیرام نورایی) را زنجیر نموده و روی گاری میخ کرده‌اند و او تلاش می‌کند در زیر باران شدید، بدور از چشم محافظان و با دندانش میخ را بیرون بکشد و این تلاش از زیر گاری با جا‌بجا شدن میخ و قطرات آب و باران و خون که از کنار آن می‌چکد، قابل رویت است، کافی است تا نشان دهد فیلمساز تا چه حد بر جزییات صحنه و عناصر سینما مسلط است.

طالبی سعی کرده بر بستری تاریخی، قصه‌ای را به روانی تعریف کند تا از خلالش، واقعیات ناگفته تاریخ بیشتر بر مخاطب تاثیر بگذارد و در این مسیر تقریبا می‌توان گفت که موفق بوده است. صحنه‌پردازی‌ها، میزانسن‌ها و هدایت بازیگران، حرکات دوربین و کارگردانی خیل عوامل در شرایط سخت مکانی و آب و هوایی و حساسیت بر روی جزییات صحنه که اینک در فیلمسازی طالبی بسیار قابل لمس است، از فیلم «یتیم‌خانه ایران»، اثری در خور پدید آورده است.

حسن همه این تلاش طاقت‌فرسا آنجاست که تقریبا همه کاراکترهای فیلم، باور‌پذیر از کار درآمده‌اند از قهرمان اصلی گرفته تا آن افسر انگلیسی (که در نماهای درشت بسیار تاثیر‌گذار است و کفر آدم را در‌می‌آورد) تا روچیلد و جرج ششم و ژنرال دنسترویل و دکتر و پرستار و خود بچه‌های یتیم خانه و جعفر دهقان در نقش یک یهودی رنگ عوض کرده دو دوزه‌باز و …
صحنه‌های نمایش قحطی هم تکان‌دهنده است. انسان‌هایی که مردار می‌خورند و جان می‌دهند، اجسادی که بر بقایای آنها موش‌های سیاه لانه کرده‌اند، شیوع وبا و تیفوس و طاعون  و ضجه‌های مادران و همسران و …

طالبی به خوبی از ورای قحطی و مبارزه و قشون‌کشی استعمار، مهم‌ترین نقیصه دوران گذشته مبارزات و اساسی‌ترین نقطه قوت ایستادگی امروز ملت ایران یعنی حضور یک علمدار در پیشاپیش این قافله را بیان کرده است. او به بهانه قحطی نقاط مختلف این تاریخ را به هم می‌دوخته و برای مبارزه با استعمار، یک مبنا به‌دست می‌دهد. فیلمساز  همچنین به خوبی، سبعیت و خشونت ماهوی انگلیسی را ورای اشرافیت و متانت ظاهری آنها تصویر کرده است، چه آنجا که منطق زور و چوب افسر انگلیسی را در هر حالت نشان می‌دهد و چه آنجا که روچیلد مبادی آداب انگلیسی، جوان شکنجه شده را با دست خود به قتل می‌رساند.

اما همچنان معضل اصلی باقی است. همان معضل ترس از به دست آوردن مجدد تریبون یا همان دوربین و امکانات که برای به اصطلاح بچه حزب اللهی‌ها (اصطلاح صمیمانه‌ای که برای همفکران و همراهان به کار برده می‌شود) حکم معجزه را دارد، همچنان‌که برای شبه‌روشنفکران سهل و آسان است. میزان و تعداد آثاری که امثال ابوالقاسم طالبی می‌سازند و سیاه‌مشق‌های شبه‌روشنفکران در طول سال، مصداق این مدعاست. از همین روی وقتی این تریبون پس از تلاش و تحمل رنج و تعب بسیار به دست همین بچه حزب‌اللهی‌ها می‌رسد، سعی می‌کنند تا همه حرف‌های ناگفته و سخن‌های در سینه مانده را بگویند. به نظرم در فیلم «یتیم خانه ایران» هم اگرچه طالبی عزیز خود را بسیار کنترل کرده که درگیر این مسئله نشود، ولی بازهم نتوانسته نگوید که عاملان نسل‌کشی سال‌های قحطی همان‌ها بودند که شیخ فضل‌الله را‌ بر دار کشیدند و همان‌ها بودند که قطعات خاک این سرزمین را طی قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای از ایران جدا کردند.در بحبوحه همه این حرف‌ها، معضل شیوع امراضی مانند وبا و طاعون در برخی مواقع خود را غالب کرده و مبارزه محمدجواد و همراهانش نیز برجسته شده تا اینکه در بعضی صحنه‌ها اصل قحطی و عوامل مختلف آن منسی گردد.

اما باز هم دست مریزاد به ابوالقاسم طالبی که همچنان مرد و مردانه تا امروز در مسیر خود ایستاده، چپ و راست نزده، در مقابل زد و بندها و باند بازی‌ها و گروه گرایی‌ها تسلیم نشده و همچنان که خود بارها گفته آنچه برایش اهمیت داشته و دارد از ورای همه این فیلم‌ها و گفت و شنیدها، سخن و فرمان همان علمدار است که باید با نگاه موشکافانه به تاریخ، قدرش را در موقعیت امروزمان بدانیم. شاید حرف اصلی «یتیم خانه ایران» هم فراتر از روایت تاریخی‌اش، همین باشد.

نظرات

  • ۱۳۹۵/۰۲/۱۶ - ۰۰:۳۲
    0 0
    آقاى مستغاثى من بعنوان يك آشناى قديميت ازت يه سؤال داشتم. راحت تو آينه نگاه مى كنى؟

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.