دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۲

شهاب حسینی ایستاده با وقار است، در غبار نیست!

شهاب حسینی در نشست خبری فیلم سینمایی«فروشنده»

مشرق: زندگی حسینی ساده‌تر از این حرف‌هاست و سوپر استار بودن برایش تعاریف دیگری دارد. کسی که کم فیلم بد بازی نگرده، ولی این قدر خوب بوده که کسی او را با فیلم‌های درجه‌ی چمندمش به یاد نمی‌آورد.

 او که حالا مهم‌ترین بازیگر ایران است و معتبرترین جایزه‌ی بازیگری را برده. بالاخره حسینی مزد حضور موفق سال‌های متمادی‌اش را در سینما گرفت یا شاید به قول امیر جدید مزد «خوش قلبی»‌اش را! شهاب حسینی از معدود سوپر استارهایی است که شهرت از او آدم متفاوتی نساخت. هیچ وقت با مصاحبه‌های جنجالی‌اش معروف نشد و فکر پست‌های اینستاگرامی پر سر و صدا نبود. او اصلا اکانتی نداشت که بخواهد حرفی جنجالی در آن بنویسد!



چند وقت پیش با یکی از نزدیکان او دباره‌ی طنز‌هایی از «جدایی ...» که در اینستاگرام و تلگرام دست به دست می‌شود، صحبت می‌کردیم که موضع شهاب حسینی به آنها چه بوده و او می‌گفت: «خودش که اکانت ندارد. بعضی وقت‌ها بهش نشون می‌دیم و از خنده منفجر می‌شه!» زندگی حسینی اما ساده‌تر از این حرف‌هاست و سوپر استار بودن برایش تعاریف دیگری دارد. کسی که کم فیلم بد بازی نگرده ولی این قدر خوب بوده که کسی او را با فیلم‌های درجه‌ی چمندمیش به یاد نمی‌آورد. او همیشه دغدغه‌ی ایده آل بودن را داشته و در مصاحبه‌هایش دائم به این موضوع اقرار کدره:«کم کم متوجه شدم ایده آل به معنای ملموسش به وجود می‌آید» شهاب الدین حسینی تنکابنی حالا به ایده آل بازیگری‌اش رسیده. او در حال حاضر در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند راحت‌تر نفس بکشد.


 می‌تواند بیش از قبل نسبت به مسیری که این سال‌ها طی کرده، مطمئن باشد و راحت‌تر کارهای مورد علاقه‌اش را انجام دهد. او تنها بازیگر سینمای ایران است که از جشنواره کن نخل طلا گرفته و حالا چهره‌ای جهانی است. از امروز باید منتظر باشیم و حسینی را در فیلم‌های خارجی زبان ببینیم. احتمالاً دیری نخواهد پایید که راه او به هالیوود و سینمای اروپا باز خواهد شد و جهانیان می‌فهمند جز پیمان معادی‌، سینمای ایران بازیگر دیگری هم در سطح جهانی دارد!

 

ایستاده با وقار

 

*آرایش مو

 

ته ریش چند روزه با موهای نسبتاً پر پشتی که نه به کچلی بزند و نه ژولیده به نظر بیاید؛ این تصویر غالبی است که از شهاب حسینی به یاد داریم و در بیشتر فیلم‌هایش هم همین طور دیده شده، صورتی شسته رفته و نماد یک دهه پنچاهی موجه. نماد یک آقامنش و «پسر خوب»‌البته ظاهر او به فراخور نقش‌هایش تغییر هم کرده. خود شهاب حسینی نمی‌تواند «احمد» درباره‌ی الی باشد.

 

جوان تازه ار فرنگ برگشته‌ای که زن آلمانی‌اش را طلاق داده و آشفتگی در شخصیتش دارد که با ظاهر آرام حسینی در تناقض است یا در فیلم خودش «ساکن طبقه‌ی وسط» که می‌خواهد سرگشتگی انسان عصر حاضر را نشان دهد و آن 38 نقش مختلف با گریم‌های سنگین را بازی می‌کند که البته جواب نمی‌دهد و مخاطب ترجیح می‌دهد اگر قرار بر شکسته شدن تصویر حسینی باشد، او را با «سوپر استار» به یاد بیاورد تا ساکن طبقه وسط اما حالا حسینی مهم‌ترین جایزه‌ی بازیگری سینما را برای نقشی گرفته که نماد قشر متوسط ایران است و از لحاظ گریم فرق زیادی با چهره‌ی اصلی‌اش ندارد. به گریم او در «فروشنده» نگاهی دوباره بیندازید. عماد در مقطع دبیرستان ادبیات درس می‌دهد و بازیگر تئاتر است. بدون هیچ گریم خاصی می‌توانیم این موقعیت را برای حسینی باور کنیم. این خاصیت شهاب حسینی است.

 

ایستاده با وقار

 

*احساسات

 

شهاب حسینی به تأسی از استادش، مرحوم خسرو شکیبایی «عاشق» است. دغدغه‌مند به بازیگری نگاه می‌کند و برای همین هر چند وقت یک بار مصاحبه می‌کند و می‌گوید می‌خواهد بازیگری را ببوسد و بگذارد کنار. می‌گوید که بازیگری دیگر اقناعش نمی‌کند.«من پدرم را از دست دادم در حالی که سال‌های آخر او را آن‌طور که باید، ندیدم. اینها تقصیر سینماست. واقعاً تقصیر سینماست.

 

اما در ازای آن چی به دست آوردم؟ من هم اگر «بعد از ظهر سگی»‌، «پدر خوانده» یا «راه کارلیتو» را در کارنامه‌ام داشتم به خانواده‌ام می‌گفتم:‌ «ببینید من عمرم را گذاشته‌ام برای این فیلم‌ها که برای تاریخ بشر مانده‌اند. 3 هزار سال دیگر هم پدر خوانده می‌ماند و مردم آن را می‌بینند» ولی من درباره‌ی کدام کارم این حرف را می‌توانم بزنم؟» (شهاب حسینی در مصاحبه با مجله 24، شماره‌ی 69) چه خوب که فرهادی‌ای هست که می‌تواند با فیلمنامه‌هایش احساسات شهاب حسینی را به جوش و خروش بیندازد و او را پرواز دهد! من دو کار با آقای فرهادی کردم که در هر دو پرواز کردم چون فیلمنامه‌هایش زمین‌های مستحکمی بودند که می‌شد هر بنایی را دلت می خواهد در آنها بسازی

 

ایستاده با وقار

 

*تناسب اندام

کمتر فیلمی از شهاب حسینی به یاد داریم که در آن فیزیکیش حالت نامتعارفی داشته باشد. حسینی در این سال‌ها به خوبی تناسب اندامش را حفظ کرده. ظاهری که از او در این سال‌ها دیده‌ایم تلورانس خاصی نداشته. هیچ وقت نشده روی پرده‌ی عریض سینما از دیدن فیزیک او متعجب شویم و سقلمه‌ای به بغل دستی‌مان بزنیم و بگوییم«تا حالا شهاب حسینی رو این طوری دیده بودی؟»‌ نه مثل حامد بهداد در این سال‌ها چاق و لاغر شده و نه مثل فرهاد اصلانی کلا فیزیک خودش را فراموش کرده. شاید برای همین است که تا به حال حسینی توانسته 51 فیلم سینمایی بازی کند. فکر کنید 51 فیلم در 15 سال.

 

*چشم‌ها

چشم‌هایش نگاه شهاب حسینی خاص است. چه بخواهد نقش یک بازپرس کم حرف را در هیس دخترها فریاد نمی‌زنند بازی کند و چه شخصیت «بهمن» ولنگار را در برف روی شیروانی داغ. داغی ته چشمان حسینی هست که خوب از پس کنترل کردنش برمی‌آید؛‌ ویژگی‌ای که فرهادی هم به خوبی آن را فهمیده و بیخود نیست که درخشان‌ترین بازی‌های حسینی در فیلم‌های او بوده‌.«به نظرم شهاب حسینی با سیاه‌ترین نقش هم نمی‌تواند کاملاً دافعه برانگیز باشد.به گزارش همشهری جوان، آقای فرهادی می‌گفت که ته چشمانش هر کاری بکند یک جور سینه سوختگی هست که نمی‌شود بر آن چشم بست»( ترانه علیدوستی در مصاحبه با مجله‌ی فیلم، شماره‌ی 508) به یکی از عکس‌های معروفی که از «فروشنده» منتشر شده نگاه بیندازید. نگاه «عماد» از عمق کاراکترش می‌آید.

 

ایستاده با وقار

 

*میمیک

حسینی مثال خوبی از تعریف «بازیگر مؤلف» است. نقش را می‌فهمد و به آن اضافه می‌کند. کمتر کسی است که در «درباره‌ی الی» وقتی الی گم شده. قیافه‌ی احمد را موقع «ای وای...» گفتن فراموش کرده باشد یا بی قیدی و سپس عشقی که در سریال «شهرزاد» از خود بروز می‌دهد. این اتفاق‌ها نمی‌تواند همه روی متن نوشته شده باشد. ترانه علیدوستی که سه بار با حسینی بازی کرده، شاید بهترین گزینه‌ای باشد که می‌تواند درباره‌ی بازی او صحبت کند: «اولین سکانسی که {literal}{{/literal}در شهرزاد{literal}}{/literal} با هم داشتیم نیمه شب بود که قباد دلش تنگ می‌شود و سنگی به پنجره‌ی خانه‌ی شهرزاد می‌زند و در حیاط با هم صحبت می کنند: یعنی از این سکانس شروع کردیم که شهرزاد و قباد با هم آشنا هستند.برایم جالب بود که آن شب در ابتدای امر هیچ کس چیزی به ما نگفت یا آقای فتحی طبق روال توضیحی به ما نداد؛ یعنی تمرین که می‌کردیم سر چرخاندیم و دیدیم 50 نفر دورمان ساکت نشسته‌اند تا ببینند خودمان چه کار می‌کنیم. در واقع همه کنجکاو بودند قباد فیلمنامه چه شکلی است. از آنجا که این شخصیت خیلی مرهون بازیگرش است می‌توانست فقط یک خان‌زاده‌ی لوس باشد ولی بیش از آن است»

 

ایستاده با وقار

 

*بازی با بدن

بیلی وایلدر فقید جمله‌ی معروفی درباره‌ی بازیگری دارد که می‌گوید: «بازی در نقش کور و عقب مانده‌ی ذهنی سخت نیست اما اینکه جلوی دوربین موقع بستن کراوات بگویی عصر چه ساعتی برویم تنیس و باور پذیر باشد، سخت است ...» برای حسینی اما این دو فرق زیادی با هم ندارد. دقیقاً چیزی است که باید باشد. مرز باریک رفتارهایش را می‌شناسد و آن ها را به خوبی به کار می‌گیرد. برای همین می‌فهمد که در حوض نقاشی باید چطور «رضا» را یک عقب مانده‌ی ذهنی باور پذیر جلو بدهد. باید کجا پایش را به زمین بکشد و کجا لنگ بزند و مهم‌تر کجاها نباید این کار را بکند. سه دهه بازیگری از حسینی بازیگری ساخته که در «برادرم خسرو» وقتی برادرش ناصر دستانش را به تخت می‌بندد.

 

دقیقاً می‌داند که باید چطور دست و پا بزند تا مخاطب را با عمق بدبختی یک کاراکتر دو قطبی همراه کند. حتی مثل «پنج ستاره‌» وقتی گیر یک فیلمنامه‌ی بد هم افتاده توانسته حداقل‌هایی را در رفتارهایش حفظ کند. با نقش یک پادوی دست و پا چلفتی که لکنت زبان دارد،‌ گلیمش را از آب بیرون کشیده و ثابت کرده اصلی ترین ویژگی یک بازیگر خوب این است که در فیلم‌ بد هم می‌تواند خوب باشد.

 

شهاب سینمای ایران چرا ایستاده با وقار به نظر می‌رسد

 

*رویایی با نقش‌ها

‌خدا رحمت کند استاد سمندریان را که می‌گفت تماشاگر وقتی شما را می‌بیند سه مرحله را می‌گذراند. می‌گفت وقتی بازیگر شناخته شده‌ای باشید،‌ سه مرحله اتفاق می‌افتد. تماشاگر اول می‌آید خود بازیگر را می‌بیند. ده دقیقه دارد همان بازیگر مشهور را می‌بیند. در مرحله‌ی دوم شروع می‌کند به دیدن کاراکتر. دیگر بازیگر را نمی‌بیند. 30 دقیقه که بگذرد وقتش است که مرحله سوم آغاز شود، مرحله‌ای که نه بازیگر را می‌بیند نه کاراکتر را،‌ حالا باید خودش را ببیند؛ یعنی همان مرحله‌ی همذات پنداری. باید به این برسد که اگر من در این شرایط بودم چه می‌کردم.

عکس العملم چه بود. این توصیه همیشه برای من مهم بوده و در بازیگری حواسم بوده که این همذات پنداری را ایجاد کنم و تماشاگر را با خودم همدل کنم.» (شهاب حسینی در مصاحبه با مجله‌ی 24، شماره‌ی 12) این جمله‌ی حسینی مانیفست خوبی از رویارویی او با نقش‌هایش می‌دهد. اینکه چطور می‌تواند نقش را جوری بازی کند که انگار برای خودش نوشته شده. اینکه وقتی نخل طلا را می‌گیرد، هر مخاطب عادی سینما بگوید «ولی این شهاب حسینی حقش بود. خیلی بازیگر خوبیه» نقش‌های حسینی غالباً ماندگارند.

سومین همکاری شهاب حسینی با اصغر فرهادی منجر به بزرگ‌ترین جایزه‌ی دوران کاری او شد. حسینی در فروشنده نقش «عماد» را بازی می‌کند. او بعد از اتفاق ناگواری که برای همسرش «رعنا» می‌افتد به او شک می‌کند و همین باعث می‌شود لایه‌هایی پنهان از رابطه‌ی آنها نمایان شود. حسینی در نشست خبری فروشنده درباره‌ی عماد این طور گفت:«اگر زیاده خواهی شخصیت عماد نبود،‌ فرهادی هرگز این فیلم را نمی‌ساخت!

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.