یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۱

آیا عسکری در اداره رسانه ملی سرافراز خواهد شد؟ (۳)

خطر انقراض نیروهای انقلابی در ساختار بوروکراتیک/ چگونه صداوسیما از ساختاری فربه و عریض و طویل به رسانه طراز انقلاب اسلامی بدل شود؟

آیا  عسکری در اداره رسانه ملی سرافراز خواهد شد؟

سینماپرس: محمدعلی سلیمانی/ ماهیت امروز رسانه ملی و پیام های صادر شده از آن و فرهنگ زندگی به نمایش درآمده در آن، چیزی جز برآیند اعتقادات، باورها، آرمان ها و خواسته های نیروهای این سازمان از صدر تا ذیل نمی باشد. اگر در متن سندها و برنامه ریزی های کلان این دستگاه، عبارات زیبائی به چشم می خورد، اما پس از ده سال برای بسیاری از آنها ما به ازای خارجی قابل قبولی وجود ندارد، به دلیل این است که باورها و خواسته های برنامه سازان و کارمندان این دانشگاه هم جهت و هم راستا نیست.

بی تردید اولویت های برنامه سازی در نظرگرفته شده در سند افق رسانه نیز نشان می دهد که تا چه میزان فقدان شاخص های قابل اندازه گیری و نداشتن نگاهی جامع موجب اتلاف زمان و هزینه شده و رسانه ملی را از انجام موفق مأموریتش بازداشته است. با مرور اولویت های برنامه سازی رسانه ملی به وضوح می توان دید گزاره های اخلاقی جهانشمولی که در هر جامعه غیردینی در شرق و غرب زمین نیز دیده می شوند نظیر وجدان کاری، ادب اجتماعی و ... چطور جایگزین مولفه های بنیادین سبک زندگی اسلامی ایرانی شده اند، که البته همین گزاره های اخلاقی نیز پس از ۱۲ سال هنوز در جامعه نهادینه نشده  اند. شاهد مثال آن، مصرف زدگی (اولویت دوم برنامه سازی) که نه تنها نفی نشد که به مدد پیام های بازرگانی و سریال های تلویزیونی روز به روز بر دامنه آن افزوده شد تا حدی که چندان بیراه نیست اگر صداوسیما به عنوان سردمدار ترویج مصرف گرائی معرفی شود. شاهد مثال دیگرش، انبوه جوانانی که نه روحیه کارآفرینی دارند و نه اهل کار و تلاش فیزیکی هستند و خانواده ها و جامعه ای که حاضر به مشارکت در زمینه سازی اشتغال برای جوانان و کمک به ساختارهای رسمی در این زمینه نیستند (اولویت سوم برنامه سازی). شاهد مثال دیگر آنکه قریب ۴۰ سال پس از انقلاب و ظهور و بروز انواع دشمنی های دشمن، همچنان انبوهی از هنرمندان و به اصطلاح فرهیختگان جامعه می پرسند: دشمن کجاست؟ دشمن توهم است! (اولویت پنجم برنامه سازی) و نمونه آخر آنکه سال به سال به گردش میلیاردی بازار رمالی و کف بینی و میزان مراجعان آنها افزوده می شود (اولویت اول برنامه سازی).



البته این همه در حالی است که  تناسب قابل قبولی بین اهداف کلان فوق و اولویت های برنامه سازی این سازمان وجود ندارد و اکنون پس از یک دهه بدون متهم شدن به بدبینی و فرافکنی می توان پرسید تدوین کنندگان سند افق رسانه آیا با بررسی های کارشناسی این اولویت ها را استخراج کرده اند؟ اگر بله، چرا این اولویت ها اهداف کلان مدنظر همان سند را محقق نکرد؟ چرا اساساً برخی از اهداف کلان فوق در این اولویت ها دیده نشده است؟ قطعاً ایشان قصد نداشته اند صرفاً جملاتی زیبا را کنار هم ردیف کرده باشند. اگر به جای تدوین سند افق رسانه، مبتنی بر فرمایشات امام خامنه ای، فهرستی از پیام هایی که باید توسط رسانه ملی منتقل می شد به همراه فهرستی از مولفه های فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی و شاخص هایی جهت اندازه گیری هر یک از این موارد تهیه شده و ترسیم وضع موجود و مطلوب جامعه برای هر کدام صورت می گرفت، آیا امروز درصد موفقیت صداوسیما در انجام مأموریت خود بیشتر نبود؟



بر این اساس باید گفت تنها راه رعایت راهبردهای کلان در عمل، انجام موفقیت آمیز مأموریت خطیر «هدایت و مدیریت فرهنگ و افکار عمومی جامعه» بوده و اگرچه رسانه ملی ۱۲ سال است که این مأموریت را در سند افق رسانه به عنوان بالاترین سند این سازمان لحاظ کرده است، اما نمی توان نمره قابل قبولی برای این رسانه و درصد موفقیت مطلوبی برای آن در نظر گرفت. رسانه ملی در صورت برخورداری از سه ویژگی اصلی می توانست مبلغ شایسته ای در زمینه ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی باشد:

۱.  زبان‌ رسا و باب‌ فهم‌ همه ی‌ قشرها (حکم انتصاب آقای‌ دکتر علی‌ لاریجانی‌ به‌ سمت‌ رییس سازمان‌ صداوسیما- ۱۳۷۲/۱۱/۲۴)

۲. فعالیت ها و برنامه‌های حرفه‌ئی پیشرفته و عمیق رسانه‌ای (حکم انتصاب آقای‌ محمد سرافراز  به‌ سمت‌ رییس سازمان‌ صداوسیما - ۱۵ آبان ۱۳۹۳) / موارد مشابه در دیدارها و احکام مختلف موجود است.

۳. پیوند با سرچشمه‌های تولید فکر ناب دینی و خیل دلبستگان فرهیخته و پرانگیزه‌ی انقلاب اسلامی (حکم انتصاب آقای‌ محمد سرافراز  به‌ سمت‌ رییس سازمان‌ صداوسیما - ۱۵ آبان ۱۳۹۳) / موارد مشابه در دیدارها و احکام مختلف موجود است.

این موارد را می توان ذیل مفهوم "دکترین رسانه ای" نیز جای داد؛ به این معنا که رسانه ملی از این رو در عمل به وظایفش دچار کاستی بوده و در انجام مأموریتش با عدم موفقیت روبروست که فاقد دکترین رسانه ای بومی شده و مبتنی بر مولفه ها و ارزش های فرهنگ خودی می باشد.



تقلید از برنامه های ماهواره ای و شیوه های تبلیغاتی رسانه های غربی، ترجمه و عمل به گفته های متفکران علوم ارتباطات مغرب زمین، انجام پژوهش ها و بررسی ها مبتنی بر علوم انسانی غربی و مواردی از این دست نمی تواند صداوسیمای جمهوری اسلامی را در مأموریت خطیرش موفق کرده و به اهدافش رساند. "برنامه های حرفه ای پیشرفته و عمیق رسانه ای" مورد مطالبه رهبر انقلاب را نباید به تقلید از سازوکارهای رسانه ای غرب تعبیر کرد، چه اینکه ساختار رسانه ای نظام سلطه بر پایه غفلت زائی، تحمیق مخاطب، سوء استفاده از خصیصه های غریزی انسان و مواردی از این دست شکل گرفته که در تضاد با فرهنگ زندگی اسلامی قرار دارند. فرمول های ترویج و نهادینه کردن "عزم ملّی و ابتهاج معنوی و نشاط انقلابی" را نیز نمی توان در کتب و نظریات صاحبنظران غربی به دست آورد.



بنابراین رسانه ملی ناچار است برای عمل به وظایفش در ابتدا دکترین رسانه ای انقلاب اسلامی را تنظیم نماید، البته اگر خواهان آن باشد که از تکرار مطالبات ساده، روشن و شفاف امام جامعه در ۵ سال آینده و ۵ سال های پس از آن جلوگیری کرده و نیز از مغز و قلب آحاد مردم جامعه در برابر تهاجم گسترده دشمنان محافظت نماید و این در حالی است که قطعاً هزینه تولید و تدوین این دکترین از بسیاری از هزینه های جاری سازمان به ویژه در حوزه پژوهش کمتر خواهد بود. دکترین رسانه ای جمهوری اسلامی همان معجزه ای است که می تواند نسبت سازمان صداوسیما با آرمان ها، اهداف، مخاطبان و نیروهایش تنظیم کرده و مأموریت های آن را به ثمر رساند؛ داشتن دکترین به معنای برخورداری از یک دستگاه فکری پویا و زنده است که می تواند پاسخگوی نیازهای مختلف راهبری یک مجموعه یا حوزه بوده و مواجهه ای خردمندانه با چالش ها، موانع و رویدادهای جدید داشته باشد.



البته مرور اقدامات و انتصابات صورت گرفته در ماه های اخیر ریاست جدید سازمان و همچنین مدیران ارشد رسانه ی ملی به نحوی ویژه موید آن است که برخی قصد دارند بیش از توجه به ابعاد نرم افزاری و تولید محتوا و علاج درد اصلی رسانه ملی که نداشتن دکترین رسانه ای است، مجددا به دوران گسترش ابعاد و طول و عرض صداوسیما عقب گرد داشته باشند؛ اما این عقب گرد پاسخگوی مطالبات مقام معظم رهبری نخواهد بود، زیرا در سیاست های کلان نظام جمهوری اسلام، همواره بیشترین تمرکز و اهمیت به ابعاد نرم افزاری تمدن نوین اسلامی اختصاص داده شده است نه ابعاد فنی، تکنیکی و فیزیکی؛ چرا که اگر تمدنی در ابعاد نرم افزاری دچار خدشه و آسیب شود، هویت و بقای آن با خطر اضمحلال مواجه خواهد شد. حال آیا مدیران ارشد رسانه ملی می توان مشخص کنند که بازگرداندن مدیران قدیمی و تکرار گذشته ای که در حوزه تولید محتوای طراز انقلاب اسلامی ناموفق بوده است، دقیقاً ذیل کدام سیاست های کلی نظام که ولی امر مسلمین در حکم انتصاب آقای علی عسکری اشاره کرده اند، تعریف شده و با کدامشان هم خوانی دارد؟



طبیعی است که هیچ کدام از مدیران گذشته صداوسیما نمی توانند در انبوهی از گزارش هایی که ارایه می دهند از برنامه های تولید یا دوبله شده گرفته تا توسعه زیرساخت های فیزیکی و یا پژوهش های تولید یا ترجمه شده، خروجی های این سازمان را همانند یک برنامه درسی منسجم که زیبنده دانشگاه عمومی کشور باشد، کنار هم قرار داده و چینش نمایند؛ چرا که چنین انسجام و وحدت رویه و هدفی در برنامه های این سازمان وجود نداشته و ندارد که اگر داشت امروز کشور در اغلب حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و اعتقادی با چالش و در مواردی با بحران مواجه نبود.



این دستگاه رسانه ای کلان آنچه را به نمایش می گذارد که مدیران، مسئولان، کارشناسان، پژوهشگران و تصمیم گیران آن تعیین کرده و برنامه سازان و عوامل تولید پیاده سازی نموده  اند. به بیان بهتر، ماهیت امروز رسانه ملی و پیام های صادر شده از آن و فرهنگ زندگی به نمایش درآمده در آن، چیزی جز برآیند اعتقادات، باورها، آرمان ها و خواسته های نیروهای این سازمان از صدر تا ذیل نمی باشد. اگر در متن سندها و برنامه ریزی های کلان این دستگاه، عبارات زیبائی به چشم می خورد، اما پس از ده سال برای بسیاری از آنها ما به ازای خارجی قابل قبولی وجود ندارد، به دلیل این است که باورها و خواسته های برنامه سازان و کارمندان این دانشگاه هم جهت و هم راستا نیست. مقام معظم رهبری دامت برکاته در یکی از احکام صادره جهت تعیین ریاست این سازمان به ظرافت این نکته را نیز در نظر گرفته اند:

«در همه‌ی‌ برنامه‌ها جهت‌ کلی، مقابله‌ با تهاجم‌ تبلیغاتی‌ و فرهنگی‌ و خبری‌ استکبار باشد، این‌ اصل‌ مهم‌ نه‌ تنها در خبر، که‌ در گزارش‌ها، برنامه‌های‌ علمی‌ و اجتماعی‌ و سیاسی، و بخصوص‌ در برنامه‌های‌ هنری‌ و سرگرم‌ کننده‌ مانند نمایش‌ و داستانهای‌ یکه‌ یا دنباله‌دار، باید رعایت‌ شود. این‌ نکته‌ بدرستی‌ برای‌ همه‌ی‌ کارکنان‌ روشن‌ گردد که‌ فرهنگ‌ مهاجم‌ بیگانه، از راه‌ نمایش‌ها و برنامه‌های‌ سرگرم‌ کننده‌ بیش‌ از گفتگوی‌ رویاروی‌ بر ذهن‌ و عمل‌ مردم‌ اثر می‌گذارد، و از این‌ اثرگذاری‌ ناخواسته، هوشیارانه‌ و خردمندانه‌ جلوگیری‌ شود.» (حکم انتصاب آقای‌ دکتر علی‌ لاریجانی‌ به‌ سمت‌ رییس سازمان‌ صداوسیما - ۱۳۷۲/۱۱/۲۴)



به تعبیر امام خامنه ای، زمانی همه برنامه در جهت کلی مقابله با استکبار قرار می گیرند که این نکته به همه کارکنان صداوسیما تفهیم شده باشد و اینکه پس از ۲۳ سال از بیانات معظم له، نه در زمینه مقابله با استکبار، نه در زمینه ترویج مولفه های فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی، نه در جهت ارایه افق روشن مبتنی بر ویژگی های تمدن نوین اسلامی، نه در جهت ارتقاء اخلاقیات و سایر موارد، وحدت رویه ای بین برنامه های این دانشگاه عمومی وجود ندارد، علتش آن است که نیروهای این سازمان در موارد فوق، هم باور نبوده اند و به عبارت بهتر جذب نیرو طی دو دهه گذشته در این سازمان مبتنی بر فرمایشات مقام معظم رهبری و انطباق با اهداف کلان رسانه ملی صورت نگرفته است.



قطعاً بسیاری از نیروهایی که در ۲۰ سال اخیر به استخدام این سازمان درآمده اند، از فیلترهای گوناگونی رد شده و مراحل مختلفی را گذرانده اند، قطعاً ایشان تحصیل کرده، دارای تخصص و بسیاری ویژگی های مثبت دیگر بوده اند، تنها یک اشکال وجود دارد و آنهم اینکه باور آنها مورد سنجش قرار نگرفته است. آیا مجری در ظاهر موجهی که مجله و سایتی زرد راه اندازی کرده و مروج اباحی گری و ارزش های سبک زندگی امریکایی می شود، به تهاجم فرهنگی و لزوم مقابله با آن باور دارد؟ این موارد کم تعداد است؟ آیا پژوهشگرانی که مبتنی بر نظریات دانشمندان غربی در حوزه های مختلف علوم انسانی به ویژه علوم ارتباطات برای رسانه ملی نسخه می پیچند، به غنی بودن محتوای فرهنگ زندگی اسلامی باور دارند؟ آیا رسانه ملی قصد ندارد بپذیرد که هر انسان مذهبی، اخلاق گرا، تحصیل کرده و متخصص، لزوماً رزمنده جنگ نرم نیست و نمی توان در نبرد همه جانبه با دستگاه رسانه ای نظام سلطه، بر روی او حساب باز کرد؟



تا زمانی که تمام اجزای یک سیستم به اهداف کلان آن پایبند نبوده و در جهت تحقق آنها فعالیت نکنند، هیچ سیستمی به موفقیت نمی رسد، حال رسانه ای ملی چگونه انتظار دارد در نبرد با رسانه های استکبار و صهیونیسم، قوی و چالاک حاضر شود درحالیکه بخشی از نیروهای آن چنین نبردی را مگر به زبان باور ندارند؛ این را پیام های متناقض صادر شده از صداوسیما نشان می دهد. این را یک ساعت نشستن روبروی تلویزیون جمهوری اسلامی نشان می دهد، آیا وحدت رویه ای تعریف شده و وجود دارد که دیده نمی شود؟ آیا اگر مخاطب در یک لحظه بین برنامه های مختلف سیاسی، ورزشی، مذهبی، آشپزی، خانوادگی، مستند و ... جابجا شود، به پیام هایی هم جهت برخورد می کند؟ پیام هایی که برآیند آنها تعمیق معارف و اعتقادات و باورهای فرد و گسترش نمود عینی تقواء، حیاء، عفاف، غیرت، ایثار، جوانمردی، شجاعت، پارسایی، تلاش و ... در جامعه باشد؟ پیام هایی که برآیند آنها مقابله با کفر و شرک در هر لباسی و در هر موقعیتی باشد؟ پیام هایی که هم دنیای فرد را آباد کنند و هم آخرتش را؟



نه حتی باورمندی به آرمان های انقلاب اسلامی یا مولفه های سبک زندگی اسلامی، که حتی اگر باور مشترکی پیرامون سند چشم انداز بیست ساله و پیشرفت و آبادانی مادی ایران زمین نیز بین تمام کارکنان رسانه ملی وجود داشت، هم اکنون میزان پیشرفت ها در بخش های مختلف سند چشم انداز، دو چندان می بود. می توان گفت صداوسیما حتی در درون خودش نیز نتوانسته افکار کارکنانش را به درستی هدایت کند، چه آنکه بتواند هدایت افکار عمومی جامعه را در دست بگیرد. این سیستم نتوانسته قطب نمای باورهای نیروهایش را هم جهت کند، چه آنکه بتواند پتانسیل های تمام جامعه را به صورت منسجم و یکپارچه در مسیر اعتلاء و آبادانی کشور فعال سازد. مقام معظم رهبری ۲۳ سال قبل در حوزه هنر انقلابی، نکته ای را گوشزد کرده اند که در اینجا نیز کارساز است:

... هنر انقلاب را در آن عده‌یی محصور کنید که مفاهیم انقلابی جزو ایمانشان است و آن را قبول دارند. این را بگوییم هنر انقلابی، و ماعدای آن را بگویم هنر غیر انقلابی، که شامل ضد انقلابی و بی‌تفاوت می‌شود. شما کوشش کنید که در این محدوده‌ی هنر معتقدان به انقلاب، تعارض به وجود نیاید؛ من این را می‌خواهم ... (امام خامنه ای در دیدار جمعی از هنرمندان - ۱۳۷۰/۰۹/۰۴)



نه تنها در حوزه نیروهای داخلی، بلکه رسانه ملی موظف است در به کارگیری کارشناسان مختلف در برنامه های گوناگونی که در طول یک شبانه روز بالغ بر ده ها نفر می شوند نیز اشراف دقیقی داشته باشد. همان قدر که مهم است کارکنان، برنامه سازان و تصمیم گیران صداوسیما خود را سرباز جنگ نرم دانسته و با علم به نبرد همه جانبه ای که در جریان است به انجام وظیفه بپردازند، به همان میزان نیز اهمیت دارد که انبوه پژوهشگران و کارشناسانی که با این سازمان همکاری کرده و یا در برنامه های تلویزیونی و رادیویی حاضر می شوند، به مطالبی که پیشتر بیان شد باورمند باشند.



البته باید بر این موضوع توجه داشت که برای ارزیابی افراد نباید صرفاً به ادعای زبانی آنها اکتفاء کرد، برای مثال امروز همگان مدعی ولایت و ولایت مداری هستند، در حالی که کارنامه بسیاری از این مدعیان نشان می دهد هیچ تعهدی به مطالبات رهبری جامعه ندارند، نه در سابقه شان و نه در امروزشان. اما حال که ادعای ولایت داشتن سکه رایج امروز است، رسانه ملی می تواند مدعیان را از ولایتمداران تشخیص داده و افراد صالح را جهت مشاوره، کارشناسی و ... به کار گیرد؟ اگر روزگاری افراد مذهبی با ریش و تسبیح و بستن دکمه بالایی پیراهن شناخته می شدند و رسانه ها نیز این ظاهرنمائی را تثبیت کردند، امروز به صرف بیان جملاتی از مقام معظم رهبری و احیاناً ابزار نارضایتی از اهل فتنه، افراد خود را جزء ولایتمداران جا می زنند. در زمانی که حتی سایت ها و وبلاگ های تشیع انگلیسی نیز تصاویر رهبران انقلاب اسلامی را جهت پوشاندن اغراض ناپاک خود به کار می برند، رسانه ملی اشراف دقیقی بر افرادی که با آنها همکاری می کند، دارد؟ آیا اساساً رسانه ملی این نفاق جدید را شناخته و می تواند آن را برای جامعه تبیین نماید؟



در هر حال صداوسیما از یکسو نیازمند بکارگیری نیروهای انقلابی است و از سوی دیگر ساختار بوروکراتیک آن اجازه فعالیت مؤثر این نیروها را نمی دهد. نه اینکه زحمات نیروهای خدوم و انقلابی مشغول به کار در این سازمان نادیده گرفته شود، بلکه منظور آن است که بطور کل سبک زندگی کارمندی و الزامات کارمندی با روحیه جهادی انطباق ندارد و روزمرگی کارمندی اجازه نمی دهد افراد احساس پویایی و چالاکی یک سرباز جنگ نرم را داشته باشند. بنابراین مشکلات صداوسیما با جذب نیروهای انقلابی و کارمند کردن ایشان حل نمی شود؛ همچنین نیروهای جهادی در این ساختار دوام نیاورده و مجبور به کناره گیری و یا تقلیل خواسته ها و اهدافشان می شوند.



به عبارتی دیگر رسانه ملی اگر خواهان موفقیت در مأموریت  خطیرش بوده و قصد دارد به جایگاه رسانه  طراز انقلاب اسلامی دست پیدا کند ناچار است در طول زمان کارمندانش را از حقوق بگیران صرف که هدف کلانی در برنامه سازی مدنظر نداشته و بعضاً در باور اهداف این سازمان و آرمان های انقلاب اسلامی نیز دچار اشکال هستند، به رزمندگان جبهه نبرد رسانه ای با نظام سلطه تبدیل نماید، رزمندگانی حرفه ای، توانمند، شجاع، بصیر و پارسا. مدیران این رسانه نباید فراموش کنند هر فرماندهی در میانه میدان نبرد، از سربازانی که جنگ را باور نداشته یا شجاعت جنگیدن ندارند، استفاده نماید، محکوم به شکست است و مسئولیت دنیوی و اخروی تلفات خاموش این جنگ که قلب ها و مغزهای تسخیرشده مردم یک سرزمین است، بر عهده فرماندهانی است که نقش باور سربازانشان را در پیروزی نادیده گرفته  اند.



پس اگر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تصمیم به باورمندسازی نیروهای کنونی و جذب نیروهای انقلابی جوان نگیرد، نه ۵ سال که ۱۵ سال دیگر نیز بگذرد همچنان امام جامعه ناچار است در احکامی که صادر می فرماید تا جزئی ترین اهداف را مشخص کرده و راهبردهای دستیابی به اهداف را نیز پیوست نماید. همچنان که اگر این اتفاق ۱۰ سال قبل و در زمان تدوین سند افق رسانه می افتاد شاید امروز اهداف سند افق رسانه محقق شده بود و رسانه ملی به نقش بی بدیلی که انتظار داشت در سال ۱۳۹۳ بدان دست پیدا کند، دست می یافت. اگرچه ممکن است مدیران ارشد رسانه ملی عملکرد ۱۰ ساله این سازمان را با توجه به آمارهای کمی و اعداد و ارقام گزارش های روتین ساختارهای بوروکراتیک قابل قبول و قابل دفاع بدانند، اما تأکیدات مکرر و مطالبات چندین باره مقام معظم رهبری و فرهنگ زندگی مخدوش طیف های زیادی از جامعه، نشان می دهد رسانه ملی عمدتاً روی کاغذ و در بخش اعداد و ارقام موفق بوده است.



با این وجود رسانه ملی در ماه های گذشته و در ادامه عقب گردهایش ترجیح داده به سراغ مدیران امتحان پس داده خویش برود و بسیاری از مدیران سابقش را بازگرداند، مدیرانی پا به سن گذاشته که سال ها سکاندار بخش های مختلف صداوسیما بوده اند و البته در وضعیت نابسامانی و ولنگاری فرهنگی امروز جامعه نقش فراوانی دارند. اگر مدیرانی که سال های متمادی در رسانه ملی فعالیت داشته اند در شرایط فرهنگی امروز دخیل نباشند، پس چه کسی باید مسئولیت این امر را قبول کند؟ اگر مدرسه عمومی فرهنگ جامعه را به این وضع نکشانده، پس چه دستگاهی و نهادی گسترده تر از صداوسیما این کار را انجام داده است؟ کمتر از یک دهه قبل خبری از شبکه های اجتماعی و ماهواره ها و ... بود تا معضلات فرهنگی به گردن آنها انداخته شود؟ مدیران قدیمی می توانند پاسخگوی وضع امروز باشند؟ می گویند: «اگر بخشی از راه حل نباشی، پس حتما جزئی از مشکلی»، مدیران قدیمی در گذشته کدام طرف بوده اند؟ ساختار کنونی صداوسیما حتی اجازه نمی دهد مدیرانی انقلابی چون سرافراز بتوانند تغییرات مدنظر خویش را اعمال کنند حال چگونه این سازمان می تواند به جذب نیروهای انقلابی بپردازد؟ در دوران مدیران قدیمی که مجدد مشغول فعالیت شده اند چه میزان ساختار و نیروهای صداوسیما به رسانه طراز انقلاب اسلامی نزدیک شده است؟



در پایان باید اندیشید که آیا جناب آقای  عسکری در اداره رسانه ملی سرافراز خواهد شد؟ سازمانی بسیار حساس و پیچیده که به نوعی خط اصلی و رسمی تقابل نظام جمهوری اسلامی در جنگ نرم و رسانه ای محسوب می شود و در این میان ارتقای سازمان صداوسیما از ساختاری فربه و عریض و طویل به رسانه طراز انقلاب اسلامی که بتواند در انجام مأموریت هایش موفق باشد، مسیری پر پیچ و خم داشته و با دشواری های فراوانی مواجه است اما برخورداری از یک مدیر فرهنگی انقلابی می تواند تأثیر بسزایی در عبور این سازمان از بحران ها داشته باشد. به بیان دیگر رسانه ملی اگر پذیرفته باشد که در عرصه نبرد رسانه ای و جنگ فرهنگی با دستگاه رسانه ای نظام سلطه روبرو بوده و مسئول صیانت و حفاظت از فرهنگ ملی در برابر فرهنگ بیگانه است؛ پس نیروهای آن باید خود را سربازان رسانه ای جمهوری اسلامی ببینند و ریاست آن نیز، ورای ویژگی های مدیریتی، واجد خصوصیات یک فرمانده فرهنگی باشد؛ این مطلب درباره آقای علی عسکری نیز صادق است و ایشان چنانچه بتوانند در قامت یک فرمانده فرهنگی پرکار، سخت‌کوش، باهمت، منظم، ساده‌زیست و به‌دور از تشریفات و تجملات، پاک‌دست، حساس در مورد بیت‌المال، شجاع، دارای جسارت در تصمیم‌گیری و خلاق و مبتکر و نوآور ظاهر شوند، خواهند توانست بر مشکلات چیره کرده و خدمتی بی نظیر به ملت و نظام اسلامی انجام دهند. اما این امر قطعا مستلزم نوآوری و تجدید ساختار و نیروهای سازمان محقق خواهد شد نه با تجربه مجدد گذشته ای که نیازهای فرهنگی کشور را نه تنها برطرف نکرده که بر معضلات فرهنگی نیز افزوده است.


نظرات

  • ۱۳۹۵/۰۶/۱۴ - ۱۴:۰۶
    0 0
    صدا وسیما از بکارگیری مفسد عبا ندارد اما از ارزشی چرا
  • ۱۳۹۵/۰۶/۱۴ - ۲۲:۳۱
    0 0
    در صدا وسیمای مرکز زنجان حتی یک نفر هم فیلم ساز وبرنامه ساز در کسوت هنرمند وجود ندارد افراد تماما هنرجو ی مراکز هستند

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.