سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۸

همراه با دومین روز جشنواره سینما حقیقت؛

از حضور چهره ها تا نمایشی از بی فروغی و کم فروغی همای سعادت سینما/ آیا «مردان ارباب جمشید» نمایشی از حقیقت سینماست؟

افتتاحیه دهمین جشنواره بین المللی سینما حقیقت

سینما پرس: علی دشتبان/ دومین روز جشنواره همراه بود با حضور چهره ها؛ از طرفی مسئولین و مدیران سینمایی و حتی حسین فریدون نماینده ویژه رئیس جمهور و از سویی دیگر بازیگران محبوب دیروز و امروز سینما که هر یک در جایگاه های متفاوت نظیر، کارگردان، تهیه کننده و در نهایت مخاطب پا به جشنواره سینما حقیقت گذاشتند. گویی با گذر یک دهه از آغاز جشنواره سینما حقیقت به تازگی چهره ها متوجه حقیقت درون سینما شده اند و خواسته اند تا آن را از چشم مستند ببینند.

از مهمترین نکات روز دوم جشنواره بازدید مسئولین سازمان سینمایی؛ دکتر حجت الله ایوبی از جشنواره بود که به همراه دبیر جشنواره و مدیر مرکز گسترش مستند و تجربی وارد کاخ جشنواره شدند و در کنارشان حضور حسین فریدون نماینده ویژه رئیس جمهور هم خود نمایی می کرد. اما اینکه صرف ورود وی به کاخ جشنواره و چند برنامه فرمایشی و رسانه ای بتوان گفت که با جوهر حقیقت در سینما هم آشنا و همسو شده اند دور از ذهن است. حال آنکه طبق فرمایش مولا علی که شعار دیرینه سینما حقیقت هم هست، حقیقت بهترین راهنماست!

از حواشی که بگذریم باید به اصل بپردازیم که چیزی جز محصول سال مستند سینمای کشور بر روی پرده نیست و فیلم هایی که در میان مخاطبان علاقمند و مشتاق به اکران در می آمدند و گاه مخاطب را بیش از حد انتظار ذوق زده می کردند و گاهی بر خلاف تصور، نا امید و مأیوس.

فیلم هایی که شاید بتوان گفت کنتراست شدیدی میانشان در روز دوم حاکم بود و چه از لحاظ فرمی و چه محتوایی با مستندهایی روبرو بودیم که ضد و نقیض و منافی هم بودند و گاه در تکمیل یکدیگر به کشف و جستار در حقیقت می جستند و هر یک از ظن خود یار می گشند.

در این میان فیلم های پر سر و صدایی که بیشتر به جهت حضور بازیگران مطرح در یک سمت اجرایی، این بار پشت دوربین پر مخاطب شده بودند حساسیت بیشتری را بر می انگیختند. فیلم «مردان ارباب جمشید» ساخته درنا مدنی و پگاه آهنگرانی یکی از آن دست فیلم هایی بود که از پیش مشخص بود تعداد صندلی ها کفاف مخاطبین این فیلم را در نمایش اول نمی دهند و خیلی ها طبق معمول باید بر زمین می نشستند.

فیلم کمی با تأخیر اکران شد و پیش از آن کارگردانان فیلم اندک صحبتی با مخاطبانشن داشتند و چهره های فیلم را که سابق بر این هنروران و سیاه لشگران سینمای ایران در سال های دور شناخته می شدند معرفی کردند که با تشویق حضار روبرو شدند.

فیلم نمایشی از بی فروغی و کم فروغی همای سعادت سینما بود که بر شانه عده ای از مردان ارباب جمشید که عاشق سینه چاک سینما (نه الزاما وجه حقیقت طلب آن) بودند، نگاه هم نکرده بود چه برسد به آنکه بنشیند! و در این میان دو دختر جوان که از اتفاق یکی از آن دو سوپر استاری در سینمای ایران در سال های جوانی اش بوده است به این موضوع نسبتا کم اهمیت تمرکز کرده و اهمیت قائل شده بودند که حاصل آن نمایشی ۴۰ دقیقه ای بود بر پرده سینما حقیقت!

اما نکته آن است که نمایش حقیقت ارجح است یا واقعیت؟ یا بدتر از آن دروغی که با زر و زیور و تزویر و ریا خود را نقشی از واقعیت زده است؟ عرصه بازیگری در آن وجه ارسطویی اش که نه، در وجه هنری و جشنواره ایش هم نه، تنها در بخش شهرت طلبی و فخر فروشی و ارضا تمایلات بدوی هر انسان سطح نگری به دیده شدن و شناخته شدن، آن هم نه به معنا که ظاهر، و نه در عمق که در سطح، هیچ جلوه ای از حقیقت نهفته در هنر متعالی سینما ندارد، چه رسد به حقیقت مطلق که قرار است رهنمون انسان در این هزار تویه تاریک باشد!

فیلمی که دو دختر جوان سینمای ایران از سر دلسوزی و لطف ساخته و پرداخته اند نه تنها به وجهی گمگشده و مورد بی مهری واقع شده در طول ادوار نپرداخته اند، بلکه جهل مرکبی را در سینما بیدار کرده اند که سینمای جمهوری اسلامی ایران در طول بیش از ۳۰ سال سعی کرده است از آن دوری جسته و به طرف حقیقتی مطلوب حرکت کند. صرف نظر از آنکه تا چه میزان به این هدف غایی رسیده است. فیلم مردان ارباب جمشید نمایشی از کوته فکری و بلند نظری مرهون به سراب است ک نه در شخصیت های فیلم که مردانی شریف، دلسوز، عاشق و شیدا هستند، بلکه ریشه در فرهنگ و نگرشی دارد که متأسفانه همانند سرطانی به جان هنر سینما افتاده است و از بین نمی رود و تنها از حالتی به حالتی دیگر تبدیل می شود. از سینمای فیلم فارسی، به سینمای جاهلیت، از سینمای غرب زده بی هویت تا سینمای شبه روشنفکری هویت مند تماما نمایشی از جلوه های سینماست که درش نه تنها حقیقتی وجود ندارد بلکه واقعیتی را هم که هست نمی تواند به طور واضح، ملموس و البته منصفانه نشان دهد.

فیلم مردان ارباب جمشید از نگاهی دیگر، فیلم ساده ای است و شاید شریف به جهت حضور مردان شریف و با صداقت. اما این فیلم ما حصل جریانی است که سینما را در خطر انحتاط و سقوط قرار می دهد و نشان از آن دارد که سینمای روشنفکری آنقدر هم که به نظر می رسد عریض و طویل نیست و گویی با گذر از مقاطعی به آن سوی بوم افتاده است و نزدیک است که از طرف بلند آن به پایین بیفتد، درست در نقطه ای که به نظر می رسد قله است اما فرازی است بر فرود دره!

مردان ارباب جمشید، تلاش چند عشق سینما و هنرور قدیمی و پیشکسوت است که با همیاری و همدلی یکدیگر سعی در ارضای تمایلات و آرزوهای دیرین خود در وادی سینما را دارند، اما به روشی منحصر به خودشان. ساختن فیلمی بدون حضور بازیگران چهره، بدون فیلمنامه، بدون منشی صحنه و بدون هر آنچه سینمای حرفه ای نیاز دارد، اما بیش از هر چیز دیگری احتمالا بدون هدفی والاتر از غرایض و تمایلات شخصی. در چندین سکانس فیلم مردان ارباب جمشید اغرار می کنند که تنها برای آنچه آن را نیاز و آرزوی خود می خوانند زندگی شان را به حراج فریم و حرکت دوربین سینما گذاشته اند و نه چیزی که حرکت و دوربین سینما برای آن می جنگد و حیات می کند. این ماجرا به خودی خود محلی از اعراب ندارد، اما پرداخت دراماتیک، نوستالژیک و با احساسی تراژیک وار بر افسوس آنچه ای کاش می شد موضوع را کمی خطرناک جلوه می دهد. چرا که قرار نیست آنچه نباید باشد، باشد و آنچه هست از میان برود. بلکه آن حقیقت است که باید باشد، و آن چیزی است که نیست و واقعیت آنچه هست و لزومی به حذفش نیست.

حقیقت در سینما حقیقت را نمی توان در واگویی مردان ارباب جمشید جست، که تنها در سطح سینما دلبستگی ها و تمایلاتی دارند بلکه با احترام به همه سلیقه ها و نظر ها و کامیابی ها و ناکامی ها، باید از پوسته گذر کرد، ولو با دادن تلفات. تلفاتی که سینمای ایران کم نداده است تا به این مهم برسد که سینما حقیقتی را بنا کند که در جهان مثال ندارد و سرلوحه اش به اندازه تمام جشنواره های جهان می ارزد، واژگانی که فانوس راه در تمام ناهمواری های هنر و سینما و زیست فرهنگی هر که طالب است هستند. همانا «حقیقت بهترین راهنماست».

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.