شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۰

همراه با جشنواره سینما حقیقت؛

نگاهی به چند مستند حاضر در جشنواره از «جمعه قالی» و «قاب ها» تا «آوانتاژ»

دهمین جشنواره بین المللی «سینماحقیقت»

سینما پرس: علی دشتبان/ فیلم آوانتاژ را نمی توان بهترین فیلم جشنواره امسال دانست چراکه فاقد بیانی خلاقه است و دست آورد جدیدی را برای مستند و مستند سازان به همراه نداشته است، اما نکته ای که قابل ارزش است تلاش و زحمت فیلمساز برای هرچه بهتر بیان کردن سوژه و داستان خود در همین فرم و قالب کلیشه است که توانسته فرم و محتوا را در کنار هم با تدوینی مناسب گزینش کند و بیننده را در تمام لحظات درگیر شخصیت ها و داستان فیلمش کند.

در روز ششم جشنواره نگاهی خواهیم داشت به آثار پر مخاطبی که اکران دوم خود را هم با موفقیت در جذب مخاطب پشت سر گذاشتد و برخی در میان اسامی نامزدهای جوایز سینما حقیقت هم قرار دارند.

جمعه قالی

مستند «جمعه قالی» ساخته مهدی اسدی از جمله آثار مستندی است که می توان رد پای هنرهای دیگر را در آن به خوبی جستجو کرد و به جرأت می توان گفت کارگردان با شناخت از هنرهایی چون عکاسی، نقاشی، تئاتر، معماری و ... فیلم مستند خود را به بیان هنری کامل ارتقاء داده است، فیلم جمعه مربوط به مراسم قالی شویی است که هر ساله در مشهد اردهال برگزار می شود، مراسمی که یک پا در فرهنگ ایرانیان قدیم و پای دیگرش در مذهب است. از این مراسم مذهبی پیش از این بزرگانی همچون جلال آل احمد و ناصر تقوایی به گونه های مختلف در هنرهای گوناگون صحبت کرده اند و همین امر کار کارگردان را بسیار سخت تر کرده است که در این بین بتواند به بیان هنری مستقل خود برسد و حرف جدیدی را در قاب هایش بزند، آن هم بدون استفاده از نریشن یا دیالوگ.

استفاده نکردن از دیالوگ و نریشن یکی از نقاط قوت این مستند است، مستندی سیاه و سفید که توانسته با کادر بندی و کمپوزوسیون و حفظ تعادل تصویر و گاهی برهم زدن آن به صورت تعمدی بیانی هنری داشته باشد که هماهنگ با موسیقی پیش می رود.

انتخاب موسیقی برای این سوژه معمولا اینطور در ذهن متبادر می شود که موسیقی ایرانی یا حتی موسیقی قومی بهترین گزینه است. اما نگاه فرمالیستی و در عین حال محتوایی ورای جغرافیایی کارگردان به موضوع و فیلم دست او را در این مقوله هم باز گذاشته است. موسیقی ارکسترال و پر حجم فیلم هماهنگ با تصاویر پرکنتراست فیلم و شلوغی عناصر تصویری حاضر در قاب است.

 در سکانسی که مردم شهر با چوب هایی بر دست از سمت دروازه شهر داخل می شوند و بر روی دست قالی مقدس را بر دوش گرفته اند، شلوغی جمعیت، چوب های دستشان و موجی که هموار میانشان رد و بدل می شود نمایی از یک ارکستر سمفونیک را در ذهن متبادر می سازد که هماهنگ با رهبر ارکستر با یک هدف می نوازند و با هم همصدا می شوند.

تصویر برداری زیر آب فیلم و استفاده از امکانات فیلمبرداری و لنزهای گوناگون تصویر را با عمق میدان های متعدد بسیار متنوع ساخته است و نمی گذارد تا فرم غالب از حوصله مخاطب خارج گردد.

اما نکته بسیار مهم در جمعه قالی مهدی اسدی این است که فرم و محتوا شانه به شانه یکدیگر حرکت کرده اند و محتوا در بهترین حالت بیان خود یعنی بیرون آمده از دل فرم صحیح و درست به مخاطب القا می شود و هیچ گونه مستقیم گویی یا درشت گویی در آن استفاده نشده است. از همین جهت می توان فیلم را بیانی هنری کامل دانست که توانسته محتوای خود را در قالب فرم ارائه دهد.

نبرد همیشگی خیر و شر، داد خواهی انسان های آزاده و به طور کلی بشر در طول تاریخ و رساندن آرمان هایش به نسل بعدی از جمله محتواهای فرا جغرافیایی و تاریخی است که فیلم علاوه بر پرداختن به رسمی تاریخی و محدود جغرافیا توانسته به آن ها دست یابد. در نماهایی که چوب به دست کودکان در میدان شهر می افتد، آشوب ماهی های درون حوض و در نهایت باران رحمتی که بر سر مردم شهر می بارد، نمادها و استعاره ها به خوبی کارکرد خود را پیدا می کنند و پیش از آنکه فیلم را به فرمالیستی بودن محض تنازل دهند به نمادهایی حاوی محتوا بدل می شوند که می توانند در ذهن بیننده به معنا تبدیل شوند. جمعه قالی آمیخته ای از اسطوره، ادبیات، مذهب و تاریخ است که در رقص موسیقی و تصویر به نمایشی زیبا درآمده است.

قاب ها

اما فیلم دیگری که در همان سانس بر روی پرده رفت، فیلم «قاب ها» اثر کیوان مهرگان است، فیلمی که سوژه ای خاص و بکر دارد اما نتوانسته از تمام ظرفیت این موضوع استفاده مفید کند و قدری شعار زده و سطحی از آب درآمده است.

فیلم داستان قاب های متعدد عکس است که بر روی دیوار استاد دانشگاه تهران صادق زیبا کلام هر کدام به دلیلی و با پیشینه ای خاص تاریخی و فرهنگی بر روی دیوار آویزان شده اند.

صادق زیبا کلام چهره پر حاشیه و خبر ساز دانشگاه علوم سیاسی و دنیای سیاست که از محبوبیت خاصی میان اصلاح طلبان نیز برخوردار است، راوی اصلی فیلم است چرا که تنها اوست که داستان پشت پرده قاب ها را می داند و  می تواند شأن نزول آن ها بر دیوار اتاقش را با بیانی جذاب و گیرا توضیح دهد.

تصاویر قاب ها تصاویر مختلفی است، از برهه های تاریخی مختل معاصر ایران، از چهره های سیاسی معاصر جهان و ایران و همچنین چند تصویر از ورزشگاران و بزرگان فرهنگ و ادب کشور و نیز از شهدای انقلاب و دفاع مقدس، اما در میان این پراکندگی وحدتی نیز به چشم می خورد که روایت زیبا کلام از همه آن ها می تواند این وحدت را میان آن ها هر چه بهتر و شفاف تر توضیح دهد.

اما فیلم که از سوژه بکری بهره برده با جانب داری نامحسوس به ورطه سیاسی گری و جانب داری احزابی می افتد و علی رغم تسلط راوی بر بیان داستان های قاب ها که فراتر از عالم سیاست قرار دارد، قدری شعار زده عمل می کند و با ارائه برداشت های فردی و حزبی فیلم را خدشه دار می کند، فیلمی که می توانست در بستر حوادث و وقایع تاریخی و سیاسی اتفاقا از سیاست زدگی دوری کند و همین امر را نقطه قوت فیلمش سازد، اسیر احساسات و جانبداری اصلاح طلبانه ای می شود که یک طرفه به سراغ تاریخ معاصر می رود و از قضاوت و روایت یکی از برندهای اطلاح طلبی به ظاهر سود می برد.

فیلم فاقد نگاه ژرف است و حتی با استفاده از تصاویر آرشیوی هم نتوانسته بیان سطحی خود را عمق بخشد، چراکه نحوه ورود او به تاریخ اگرچه از دریچه قاب ها و زندگی آن ها بر روی دیوار اتاق یک استاد دانشگاه است اما عدم تسلط کارگردان بر موضوعیت فیلم و سوار شدن تمام عیار زیبا کلام بر روایت فیلم، جریان فیلم را تغییر می دهد و او را به بیانی شخصی از سیاست و تاریخ بدل می کند و بیان هنری و فرهنگی آن را تنزل داده است.

آوانتاژ

فیلم مستند «آوانتاژ» ساخته محمد کارت از جمله فیلم های موفق جشنواره دهم به شمار می رود، فیلمی که با چهار نامزدی در بخش خود از جمله شانس های اصلی جوایز اصلی سینما حقیقت است. اما با همه این ها فیلم را نمی توان حرفی جلوتر از رویاهای دم صبح مهرداد اسکویی دانست. فیلمی که سال گذشته در جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد و توانست نظر هیأت داوران و نیز عموم را به خود جلب کند و اتفاقا مورد توجه مخاطبان و جشنواره های خارجی هم قرار گرفت و جوایز بسیاری را نصیب خود کرد.

فیلم آوانتاژ داستان، معتادان و کارتن خواب هایی است که در مقطعی از زندگی خود و در اوج سراشیبی تصمیم به بازگشت گرفته اند و در محیط امن مرکزی به نام طلوع فرصتی یافته اند تا زندگی از دست رفته خود را بازگردانده و من از دست رفته شان را بازپروری کنند.

فیلم حول محور چند شخصیت می گذرد، اما شخصیت اصلی داستان در حقیقت همه کسانی هستند که به طلوع آمده اند و خود را در جریان این امتحان و بخت بزرگ قرار داده اند. عده ای رد می شوند، عده ای قبول و عده ای دیگر در تلاش برای پاس کردن حداقلی نمرات خود و قبولی در این آزمون سخت.

فیلم اما در کار خود موفق است و اگرچه تا حدود زیادی بیان روایی و هنری خود را مدیون شیوه خلاق اسکویی است اما مخاطب را لحظه ای رها نمی کند و با وارد کردن شخصیت ها، داستان هایی جذاب مخاطب را آینده و حال شخصیت های داستان به شدت درگیر می سازد.

روایت موازی چند داستان در خلال بازپروری معتادانی که با جان کندن می خواهند ترک کنند و از خود شخصیتی دیگر بسازند فیلم را چند لایه، چند وجهی و متنوع ساخته تا هر کسی از ظن خود بتواند با قسمتی از آن ارتباط برقرار کرده و با جان و دل با فیلم همراه شود.

روایت روی آوردن شخصیت های فیلم به بازی فوتبال که هر کدام مدتی است ترک کرده اند و قصد دارند در ادامه تیم فوتبال خود را در مقابل پیشکسوتان استقلال محک بزنند، به نوبه خود جذاب است و موازی شدن داستان آن با درگیری شهرداری و مسئول مرکز طلوع برای تخلیه آن مرکز توانسته روایت فیلم را دراماتیزه کند و حس همذات پنداری بیننده با هر کدام از شخصیت ها را به اوج برساند.

صحنه مسابقه فوتبال میان ترک کنندگان و پیشکسوتان استقلال در فضایی که بجز هم مسلکان خودشان در مرکز طلوع تشویق کننده دیگری ندارند و هیچ کدام نتوانسته اند در تلاششان برای دعوت از دوست یا خانواده شان موفق باشند بسیار اثرگذار است.

فیلم آوانتاژ را نمی توان بهترین فیلم جشنواره امسال دانست چراکه فاقد بیانی خلاقه است و دست آورد جدیدی را برای مستند و مستند سازان به همراه نداشته است، اما نکته ای  که قابل ارزش است تلاش و زحمت فیلمساز برای هرچه بهتر بیان کردن سوژه و داستان خود در همین فرم و قالب کلیشه است که توانسته فرم و محتوا را در کنار هم با تدوینی مناسب گزینش کند و بیننده را در تمام لحظات درگیر شخصیت ها و داستان فیلمش کند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.