طبق آخرین اعلام رسمی دبیرخانه سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر، امسال 256 اثر به دبیرخانه ارسال شده است که از این تعداد 73 اثر، فیلمهای بلند سینمایی، 82 اثر، مستند، 64 اثر در بخش هنروتجربه و 37 اثر فیلمهای اول هستند، اما اگر جشنواره را تکهای البته مهم از پازل سینما بدانیم، باید این آمار را از دو وجه چگونگی طی کردن پروسه تولید و نحوه اکران، آنالیز کنیم.
پروسه تولید در سینمای ایران، پروسه مشخصی است که از مرحله عرضه فیلمنامه به شورای اعطای پروانه ساخت شروع میشود، از مرحله تولید عبور میکند و به شورای اعطای پروانه نمایش میرسد. بهرغم تمام فرازونشیبهای موجود و عدم تغییرات ساختاری و ترکیبی این دو شورا در این سالها، همچنان ضرورت طی این پروسه برای همه فیلمها باقی است اما کیفیت گذر از این مراحل در مقاطع گوناگون سال تحت تأثیر رویدادهای سینمایی و غیرسینمایی قرار میگیرد.
ترافیک زمستانی سینما
هرساله به علت تقدم نمایش فیلمها در جشنواره بر اکران عمومی، -برخلاف برخی جشنوارههای سینمایی بزرگ جهان که بر منطق سینمای صنعتی-تجاری استوارند- سیل تولیدات در ماههای آخر منتهی به بهمن، در سینمای ایران جاری میشود. بدینترتیب از یک سو نهادهای قانونی، برای تأیید و رد فیلمنامهها در مضیقه زمانی قرار میگیرند و از سوی دیگر، فیلمسازان تمام مراحل پروداکشن را اغلب در پاییز و زمستان تهران به سرانجام میرسانند. شباهت موضوعی و ساختاری فیلمها تحت تأثیر دو جریان اصلی سینمای ایران یعنی کمدی و اجتماعی، مسأله از پیش مفروضی است که این شکل تولید، آن را دامن میزند و شباهت فضا و ساختار و محدودشدن به مضامینی خاص را در پی میآورد. نهایتاً همین مسیر به شورای اعطای پروانه نمایش ختم شده و مجدداً فیلمسازان طالب پروانه نمایش، پشت درهای وزارت ارشاد صف میکشند.
ایران؛ کشوری پرتولید با مضامینی کمرمق
به اعداد بازگردیم. طبق آمارهای اعلامی از سوی مدیران سینمایی کشور و همچنین آمار رسمی 2015 یونسکو، ایران در رده دوم کشورهای پرتولید با میزان تولید سالانه بین 60 تا 100 فیلم سینمایی قرار دارد. از دیگرسو، امسال و تاکنون چیزی بین 70 تا 80 اثر به دبیرخانه جشنواره رسیده و این میزان تولید که اغلب - خصوصاً آثار سینماگران سرشناستر- در همین پروسه مذکور رخ داده، چیزی بیش از سه چهارم تولیدات سینمایی هرسال کشور را تشکیل میدهد. تولیداتی که بر اساس مضامینی مشترک و کپی شده، فضایی سرمازده و با نور کمرمقی همیشهتابان از پشت ابرهای غلیظ، رنگهایی خاکستری و رقیق و محیطهایی بسته و در دسترس دارند و اقتضائات شیوه تولیدشان، تماشاگران سالانه سینمای کشور را به تکرار و دلزدگی مهمان میکنند. این درحالی است که رقبای ایران با میزان تولید مشابه، حجم قابلتوجهی از درآمد فرهنگی داخلی و خارجی خود را معطوف به تولیدات سینمایی کردهاند که از میان این معدود رقبا، میتوان به کشور ترکیه اشاره کرد.
اشغال نصف جدول توسط فیلم اولیها
عدد تعجببرانگیز بعدی مربوط به میزان تولید فیلمهای اول است که در سالهای اخیر نزدیک به نصف میزان معمول تولیدات سینمایی متداول در آستانه فجر بوده است.
چیزی بین 30 تا 40 کارگردان، هرسال به چرخه تولید فیلم وارد میشوند که اگر قواعد دوام آوردن در سینمای ایران را بشناسند موفق به باقی ماندن در آن نیز خواهند شد؛ قواعدی که طبق شرح بالا، لااقل در مقایسه با سینماهای صنعتی و تجاری موفق جهان که فیلمساز را مجبور به دستوپنجهنرمکردن با سرسختیهای جیب مخاطب و سلیقه او میکنند، قواعد بسیار آسانی است.
حمایتهای کانالیزه دولتی طبق بند 15-2 دفترچه سازمان سینمایی منتشره در سال 93، از 8 فیلم به 10 فیلم در همان بند از دفترچه سال 94 افزایش یافته که به لحاظ اقتصادی، تقبل هزینههای تولید تا سقف 80درصد را به شکل مشارکت یا وام تضمین میکند و نهادهایی چون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و انجمن سینمای جوانان ایران به عنوان مؤسسات عامل معرفی شدهاند. همین موضوع میتواند به روشنی علت این حجم تولید را توضیح دهد.
مستند؛ پرتوان در تولید؛ کمرمق در اکران
عدد بعدی مربوط به تعداد مستندهای رسیده است که سال گذشته نیز آماری تقریباً برابر با همین تعداد داشته است. نکته آنجاست که بر اساس این اعداد، میزان تولید مستند تقریباً با میزان تولید سینمایی برابری میکند اما سهم اکران سالانه مستندها چیزی نزدیک به صفر است. این بدان معناست که ما میزان برابری از تولید داریم که حتی بدون توقع کسب سود، هرگز هزینههای خود را نیز به چرخه بازنخواهدگرداند. البته شاید این مسأله فقط مربوط به سینمای ایران نباشد اما این میزان از انزوا نیز کمتر مشابهی دارد. با این حال باز هم جای این سؤال باقی است که اگر مستند، مخاطب کافی ندارد چرا سیاستگذاریها و برنامهریزیها به نحوی نیست که تولید این آثار محدود شده و سرمایههای آن معطوف به آثار سینمایی شود؟ اگر نسبت اکران مستند به سینمایی، نسبت صفر به صد است آیا باید نسبت تولید مستند به سینمایی، حدوداً یک به یک باشد؟ اگرچه در کنار وجه اقتصادی باید توجه داشت که تولید مستندهای جذاب و مخاطبپسند، چون آثار داستانی، با توجه به محتوای مطلوب و مضامین نو نیاز دارد. بدینجهت، دستکم در بخش مستند، جشنواره فجر بههیچعنوان ویترین سینمای ایران نیست چرا که در اکران سالانه جای چندانی برای مستند وجود ندارد.
اکران پایدار، گعده توقیفیها
در این میان اما تنها بخشی که با رشد قابلتوجه تعداد آثار رسیده روبهرو بوده، بخش هنروتجربه است. بستهحمایتی سازمان سینمایی که سال 93 در ضمیمه دوم دفترچه و در انتهای آن قرار داشت در دفترچه سال 94، تا بخش نهم بند 15 دفترچه، مربوط به حمایت از تولید و عرضه آثار سینمایی حرفهای، ارتقاء یافت و حمایتهای گسترده خصوصاً در عرصه اکران و در قالبهایی چون «تأمین هزینه تبلیغات و اطلاعرسانی، کپی فیلم به صورت دیجیتال و تقبل سهم صاحبان فیلم ناشی از فروش بلیت»، توجهات بسیاری را جلب و دلهای بسیاری را به خود امیدوار کرد.
اما فارغ از سیاستهای مکتوب، شیوه اجرای خاموش سیاستهای غیرمکتوب بود که آب را از دهان برخی جاری ساخت. اکران تعداد قابل توجهی از آثار ناکام از دریافت مجوز، پس از 2 تا 10 سال و شکل پایدار و بلندمدت بقا روی پرده، هم منطق اقتصادی اکران و فروش سایر آثار را به چالش میکشید و هم وجود این بخش را صاحب وجاهت و مشروعیت سینمایی میکرد، اما مضمون و محتوا، مثل سایر بخشها همچنان مسأله دست چندم این بخش باقی ماند و در میان هیاهوی سهمخواهی از تعداد پرده و سالن در میان دعوای به اصطلاح گیشه و اندیشه فراموش شد.
تولیدات سال جدید سینمای ایران، هر دوره در شیب ماههای آذر و دی، به سمت جشنواره فجر سرازیر میشوند حال آن که بخشی از تولیدات سال قبل در شیوه بیبرنامه و عجیب اکران سالانه، در همین ماههای پایانی سال سینمایی و پوشیده در زیر اخبار فجر به نمایش درمیآیند. آثاری که حتی سازمان سینمایی هم، ارزش چندانی برای سرنوشت آنها و سرنوشت سرمایهای که برای تولیدشان مصروف داشته و حتی آنها را ذیل حمایتهایش در جشنواره به اکران درآورده است، قائل نیست. از سوی دیگر فیلمهای احتمالاخوشآتیهتر نیز، به دلیل اکران در فجر، بخش مهمی از مخاطب سالانه خود را که به جشنواره آمده است، از دست میدهند. به هر ترتیب اگر همچنان جشنواره را تکهای از پازل سینما و جزئی از نقشه فرهنگی کشور به حساب آوریم، پرسش از تناسب حجم تولید با ظرفیت اکران، پرسشی خواهد بود که هرسال در آستانه فجر زیر نور پروژکتور قرار میگیرد اما متأسفانه توجه مسوولان سینمایی به سوی دیگری، پرت است. در عین حال که رشد تولیدات سینمایی، بهخودیخود میتواند شاخص فرهنگی مطلوبی باشد اما نظرافکندن به ساختار عقیمی که نهایتاً نه در شاخه فرهنگی بار میدهد و نه در برگ اقتصاد، به ثمر مینشیند، نشان میدهد که جشنواره فجر، به نوعی هم مخل پروسه تولید و هم مخل پروسه اکران سالانه از هر دو جنبه است.
* صبح نو
ارسال نظر