سه‌شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۶

تهیه کننده و کارگردان «فصل نرگس» در گفتگو با سینماپرس

«فصل نرگس»؛ دغدغه انسانی برای نهادینه شدن «اهدای عضو» در جامعه/ فیلم ما دغدغه زندگی دارد

فصل نرگس

سینماپرس: نگار آذربایجانی کارگردان سینما به همراه سحر صباغ سرشت که اولین تجربه تهیه کنندگی مستقلش را با ساخت فیلم سینمایی «فصل نرگس» به سرانجام رسانده اند و با این فیلم در بخش مسابقه جشنواره سی و پنجم فجر حضور دارند تأکید کردند: فیلم ما دغدغه زندگی دارد و قطعاً مخاطبان از آن استقبال خواهند کرد.

«فصل نرگس» فیلمی دغدغه مند و انسانی در رابطه با اهدای عضو و نهادینه شدن این فرهنگ در جامعه است؛ این فیلم روایتگر زندگی آدم های مختلفی از دل جامعه است و به نوعی هویت انسان ها را به چالش می کند. به بهانه حضور این فیلم در مهمترین رویداد سینمایی کشور سیدرضا منتظری (منتقد سینما) با نگار آذربایجانی (کارگردان) و سحر صباغ سرشت (تهیه کننده) فیلم سینمایی «فصل نرگس» داشته که ماحصل آن برای اطلاع بیشتر مخاطبان گرامی در ذیل نقل شده است.

*منتظری: قطعاً به عنوان فردی که «آیینه های روبرو» را از نظر محتوایی اثری متفاوت در سینمای ایران می دانستم در انتظار آن بودم که فیلم جدید شما بسیار بهتر و متفاوت تر از کار قبلی تان باشد اما گویا سفارشی بودن فیلم از سازمان اهدای عضو باعث شده شما مجبور باشید خود را چارچوبی خاص قرار دهید و به سمت کلیشه های رایج در سینمای ایران پیش بروید؛ همچنین در فضای کلی فیلم با توجه به تأکید زیاد شما بر مسأله اهدای عضو عسل بدیعی بازیگر فقید سینمای کشور این احساس به وجود می آید که «فصل نرگس» را به نوعی برای ادای دین به این بازیگر ساخته اید، آیا مرگ عسل بدیعی باعث ساخت این فیلم شد و یا سفارش از سازمان اهدای عضو؟

آذربایجانی: «فصل نرگس» به هیچ عنوان فیلمی سفارشی نیست؛ موضوع اهدای عضو همانقدر برای من دغدغه بود که شرایط زندگی ترنس سکشوال ها در کشور، البته بسیاری از موضوعات دیگر هم وجود دارد که برایم دغدغه است و قطعاً در کارهای بعدی ام به آن ها خواهم پرداخت. قبل از مرگ عسل بدیعی در فکر ساخت فیلمی در رابطه با مسأله اهدای عضو بودم اما مدت ها این مسأله در محاق مانده بود و مرگ عسل بدیعی که او را دورادور می شناختم و به عنوان یک همکار برایش ارزش بسیار زیادی قائل بودم به نوعی یک محرک بود تا دوباره به فکر این مسأله بیفتم و موضوع پرداختن به مسأله اهدای عضو برایم جدی تر شود.

نکته ای که به آن بسیار توجه داشتم این بود که مانند سایر فیلم های زیادی که در این رابطه ساخته شده اند به بعد از زمان اهدای عضو تمرکز نکنم و بیشتر توجهم به اهدا کنندگان و گیرندگان اعضا معطوف شود چرا که معتقد هستم پشت مرگ زندگی است و زندگی همواره جریان خواهد داشت و تمام تلاشم را به کار بردم تا مفهوم زندگی در این فیلم برای مخاطب قابل فهم و درک باشد و مخاطب بعد از تماشای فیلم احساس خوبی داشته باشد و ناامیدی و افسردگی بر وی مستولی نشود. من به عنوان یک فیلمساز همیشه دغدغه این قبیل افراد را داشتم و دارم.

*منتظری: چطور این دغدغه ها در شما وجود دارد در صورتی که هیچ گاه درگیر موضوعاتی مثل «ترنس سکشوال» و یا «اهدای عضو» نبوده اید و آن را در زندگی شخصی تان لمس و تجربه نکرده اید؟

آذربایجانی: دغدغه فیلم های من چه «آیینه های روبرو» و چه «فصل نرگس» دغدغه زندگی است؛ بله من در زندگی شخصی و خانوادگی ام درگیر این موضوعات و مسائل نبوده ام اما این مسائل در جامعه ما وجود دارد و من هم بخشی از این جامعه هستم و قطعاً از رنج اطرافیانم رنج می برم و می خواهم برای افرادی که درگیر این موضوعات و مشکلات هستند تا جایی که در توان دارم قدمی مثبت بردارم و کاری انجام دهم تا دیده شوند؛ معتقدم این مهمترین وظیفه ای است که هر فیلمساز سینمای اجتماعی دارد و آن دعوت کردن مردم به یک زندگی بهتر و حل مشکلات است؛ خوشبختانه من در هر دو فیلمم تلاش کرده ام تا مخاطبان را به یک زندگی بهتر دعوت کنم و خوشحالم که این اتفاق به اذعان بسیاری از منتقدان و سینماگران رقم خورده است.

من در «آیینه های روبرو» قصد آگاه سازی مخاطب را داشتم و در «فصل نرگس» سعی کردم موضوع مهم انتخاب را دستمایه اصلی کارم قرار دهم؛ من در این فیلم به مخاطبانم تأکید می کنم که ما نباید تنها به خودمان فکر کنیم؛ ما باید به همه اطرافیان و هم میهنان مان توجه داشته باشیم و درصدد رفع مشکلات و معضلات زندگی آن ها باشیم تا جامعه و جهان بهتری داشته باشیم.

* منتظری: آیا شما برای پرداختن به این موضوعات که قطعاً تخصصی در آن ها ندارید از نظر مشاور بهره مند می شوید؟

آذربایجانی: بله تحقیق برای من اصل اساسی است و هر ۲ فیلمم را با تحقیقات مفصل شروه کرده ام. من نیاز داشتم بیش از هر چیز برای ساخت این فیلم ها اطلاعات کامل پزشکی کسب کنم. به خصوص «فصل نرگس» نیاز به اطلاعات بسیار گسترده تری داشت و از این رو قبل از آنکه مبادرت به نگارش فیلمنامه کنم چندین بار شخصاً به بیمارستان مسیح دانشوری که تنها بیمارستان پیوندی تهران است مراجعه کردم و بعد از صحبت با پزشکان متعدد به گیرنده های اعضا وصل شدم؛ قدم بعدی من این بود که به این نکته برسم که دیدگاه گیرنده های اعضا به زندگی چیست و آیا رفتارهای آن ها قبل و بعد از پیوند دچار تغییر و تحول شده است یا خیر؟ همچنین در این میان نکته ای که به شدت برایم حائز اهمیت بود بررسی پیوندهای مختلف و عوارض بعد از آن ها بود. به عنوان مثال در همان روزهای تحقیقات متوجه شدم که کسی که پیوند کبد می شود نباید خسته شود و مرتباً تا زمانی که زنده است باید داروهایی را مصرف کند که تمامی این موارد را در فیلمنامه «فصل نرگس» پیاده سازی کردم.

از سوی دیگر با توجه به اینکه فیلم به جنبه های روانشناسانه مختلف نیاز داشت از دکتر حسین خطیبی که در «آیینه های روبرو» به بنده مشاوره داده بودند نیز درخواست کردم تا جنبه های مختلف روانی زندگی گیرنده های اعضای پیوندی را برایم تشریح کنند تا فیلمنامه از این منظر کامل باشد و نقصی در آن دیده نشود.

*منتظری: اصرار شما به نشان دادن آدم های مختلف و پیچیده کردن داستان و روایت ۳ زندگی در کنار هم چه بود؟ آیا قصد داشتید به «فصل نرگس» به نوعی بار فلسفی ببخشید و این مسأله را عنوان کنید که همه آدم ها یک روز از کنار هم خواهند گذشت؟ همینطور مایلم بدانم دلیل شما برای پیچیده کردن ابعاد شخصیتی کاراکترهای فیلم چه بود و چرا ۲ بعد مختلف از زندگی کاراکترها را به مخاطب نشان دادید به نحوی که مثلاً یک شخصیت در ابتدا برای مخاطب به گونه ای تعریف می شود و در انتها نتیجه گیری باعث می شود تا مخاطب این احساس را داشته باشد که به نوعی سرش کلاه رفته و نتوانسته در ابتدا شخصیت را به درستی ارزیابی کند؟

آذربایجانی: من اعتقاد دارم که همه ما آدم ها یک روز از کنار هم رد می شویم و شاید دلیل این اتفاق که در «فصل نرگس» به آن پرداخت کرده ام همین مسأله باشد. از سوی دیگر ما آدم ها در طول زندگی مان انتخاب هایی می کنیم که این انتخاب ها زندگی ما را شکل می دهند؛ «مانیفست» اصلی «فصل نرگس» هم «انتخاب» است؛ از این رو صراحتاً عنوان می کنم که شکا طراحی روایت داستان فیلم به دلیل اعتقادات شخصی ام است اما به هیچ عنوان در پی آن نبودم که فیلمنامه ام را پیچیده کنم و اتفاقاً می خواستم که فیلم ساده تر برای مخاطب روایت شود. تنها هدف اصلی من این بود که «فصل نرگس» بتواند تأثیر خوبی بر روی مخاطبان خود داشته باشد و تا به امروز بازخوردهایی که از مخاطبان گرفته ام نشان داده که در هدفم موفق بوده ام.

خوشبختانه شخصیت های فیلم من هیچ کدام منفی نیستند؛ «آیلار» عشق خود را بی پروا به شخصی می دهد که به تازگی مرگ یکی از عزیزانش را تجربه کرده است و از سوی دیگر عشق را به دخترعمومی خود معرفی می کند که شاید سال ها است از عشق بریده است و با فرهنگ رایج کنونی جامعه که حس خشم و نفرت و خودخواهی در آن موج می زند خو گرفته و همین ابعث شده تا عنصر عشق در زندگی اش هویدا نشود؛ «گیسو» که گیرنده کبد است خودش در این فیلم شبیه به «کبد» شده و سعی دارد تا کاراکتر رضا را تطهیر کند و رفتار انسانی و درستش باعث می شود رضا که یک سوپراستار سینما است متوجه رفتار نادرست در زندگی اش بشود؛ در نهایت اینکه همه شخصیت ها در این فیلم به نوعی مکمل یکدیگرند و در نهایت یک بدن واحد را تشکیل می دهند. من تمام سعی ام را کردم تا جامعه را یک بدن واحد نشان بدهم و این مهم را به تمامی مخاطبان فیلم گوشزد کنم که باید در کنار هم درست زیست کنند و در پی حل مشکلات هم باشند تا بتوانیم جامعه ای سالم را تشکیل دهیم.

*منتظری:دلیل انتخاب زنان به عنوان کاراکترهای اصلی در «فصل نرگس» چیست و چرا به مردان به عنوان بخشی از همین جامعه که می توانند در این زمینه موثر واقع شوند توجه ویژه ای نداشته اید و اتفاقاً کاراکترهای مرد را بسیار بداخم و عبوس نشان داده اید؟

آذربایجانی: قطعاً یکی از دلایل اصلی اینکه کاراکترهای این فیلم بیشتر زنان هستند این است که خود من یک زن هستم و تعریف شخصیت های زنان برایم بسیار راحت تر است چرا که شناخت بسیار بیشتری نسبت به آن ها دارم و با عواطف و احساسات و روحیه شان بیگانه نیستم؛ جزئیات شخصیت های زنان برای من قطعاً بسیار شناخته شده تر از مردان است و به عنوان یک زن می توانم لایه های مختلف شخصیتی آن ها را در فیلم هایم هویدا کنم و به تصویر بکشم؛ از سوی دیگر زمانی که به سینمای جهان نگاه می کنیم متوجه می شویم که اصولاً به شخصیت مردها بیشتر از زنان در زوایای مختلف پرداخته می شود و یکی از دلایل عمده این اتفاق آن است که فیلمسازان مرد بسیار بیشتر از فیلمسازان زن هستند؛ از این رو من به عنوان یک زن وقتی که در سینما کار می کنم و این ابزار مهم فرهنگی و هنری را در دست دارم سعی می کنم از زنان که همواره در حاشیه هستند و در بیشتر فیلم ها از آن ها به مثابه یک آکسسوار و صحنه پر کن استفاده می شود حمایت کنم و بخش بیشتری از فیلم هایم را به آن ها اختصاص بدهم؛ من به عنوان یک فیلمساز زن دوست دارم که در آثارم قهرمانان زن داشته باشم و بتوانم بیشتر از آنچه که هست فریاد آن ها را به گوش مخاطب برسانم.

*منتظری: بسیار جالب توجه است چرا که تاکنون چندان فیلمسازان زن در سینمای ایران درصدد احقاق حقوق زنان نبوده اند!

آذربایجانی: من به هیچ عنوان در فیلم هایم نگاه جنسیتی به افراد نمی کنم و هرگز به سمت مردستیزی نمی روم؛ من به عنوان یک انسان خود را موظف می دانم که در آثارم نگاهی انسانی و فراجنسیتی داشته باشم؛ «فصل نرگس» هم به هیچ عنوان فیلم مردستیزانه ای نیست و اتفاقاً نگاهی ویژه به مردان و زنان در کنار یکدیگر دارد و آن ها را به نوعی مکمل هم قلمداد می کند.

*منتظری: بهتر است از بحث اصلی مان یعنی «فصل نرگس» خارج نشویم؛ مایلم کمی بیشتر به محتوای فیلم بپردازیم. قطعاً بعد از تماشای این فیلم برای مخاطبان سوألات زیادی به وجود می آید که شاید خواندن این مصاحبه به آن ها کمک کند که به پاسخ پرسش های شان دست پیدا کنند؛ یکی از این سوألات این است که افرادی که گیرنده اعضا هستند طبق قانون هرگز متوجه نمی شوند که عضو خود را از چه شخصی دریافت کرده اند اما در فیلم شما همه افراد از این مسأله آگاهی دارند و این تناقض فاحشی که در فیلم وجود دارد کمی با مسأله تحقیقاتی که در ابتدا به آن اشاره کردید تمایز دارد.

آذربایجانی: بله طبق قانون گیرنده های اعضا از اینکه اهداکننده عضو چه شخصی بوده است اطلاعی ندارند اما قطعاً می شود آن ها را از را های دیگری پیدا کرد که متأسفانه من نمی توانم راه آن را توضیح دهم. دست اندرکاران بیمارستان مسیح دانشوری در تحقیقات من توضیح دادند که خیلی از گیرنده ها و خانواده های اهداکننده یکدیگر را می شناسند و بعضاً با هم ارتباط دارند.  

*منتظری: «فصل نرگس» تاحدودی شبیه به «۲۱ گرم» ساخته آلخاندرو گنزالس ایناریتو است آیا از این فیلم برداشتی داشته اید؟

آذربایجانی: من به شدت ساخته های آقای ایناریتو را دوست دارم و باید اذعان کنم که این فیلمساز یکی از محبوب ترین فیلمسازانم است اما هرگز از «۲۱ گرم» برداشتی برای ساخت «فصل نرگس» نداشتم؛ نکته جالب توجه برای من آن است که پیش از شما یکی از متقدان دیگر سینما نیز این سوأل را از من پرسید که آیا از «۲۱ گرم» برداشت شخصی برای ساخت این فیلم داشته اید یا نه!؟؛

من در «فصل نرگس» داستانم را با شکست زمان و قصه های درهم بافته روایت می کنم و موضوع اصلی فیلمم اهدای عضو است اما موضوع اصلی فیلم «۲۱ گرم» اهدای عضو نیست و بیشتر به مفهوم «مرگ» اشاره دارد و من در «فصل نرگس» زندگی را روایت می کنم.

*منتظری: در بخش هایی از فیلم احساس می شود که به عنوان فیلمساز سعی بر احساساتی کردن بیش از حد مخاطب داشته اید و نشان دادن مکرر تصویر اهداکنندگان و موزیک های متعدد و صحنه های اشک ریختن برخی از بازیگران مانند یکتا ناصر گواه این مدعا است.

آذربایجانی: من واقعاً قصد احساساتی کردن مخاطبان را نداشته ام اما از آنجا که میزان احساسات در آدم های مختلف با یکدیگر تفاوت دارد شاید برخی از مخاطبان احساساتی شوند. من حتی در ارتباط با موسیقی نیز سعی کردم فضای فیلم را ملودرام نکنم و تنها بر اساس نیاز داستان از موسیقی استفاده کردم.

* منتظری: «فصل نرگس» مخاطب را در موضوع غافلگیر می کند و ما نمونه این آثار که مخاطب را در موضوع غافلگیر کنند بسیار کم داشته ایم؛ مخاطب در این فیلم گاهی احساس می کند که فیلمی عاشقانه را تماشا می کند و گاهی به این باور می رسد که داستان زندگی و مشکلات زندگی یک هنرپیشه معروف سینما را می بیند و در هر صورت در هیچ یک از صحنه های فیلم موضوع اهدای عضو مطرح نمی شود دلیل این کار چیست؟

آذربایجانی: موضوع این فیلم زندگی است و تمامی نشانه هایی که مردم در زندگی شان با آن سر و کار دارند در جای جای فیلم به تصویر کشیده شده است؛ آنچه که برای من مهم بوده موضوع عشق و مرگ است. همه اتفاقاتی که آدم ها در طول زندگی شان با آن درگیر می شوند را ما در این فیلم می بینیم اما سرانجام گره و جرقه اصلی نهایی موضوع اهدای عضو است.

*منتظری: اشاره جالبی کردید به درهم تنیده بودن قصه در «فصل نرگس»؛ از خانم صباغ سرشت که تهیه کنندگی این فیلم را بر عهده دارند و قطعاً باید به فکر بازگشت سرمایه این فیلم باشند می خواهم سوأل کنم که آیا فکر می کنید مخاطب بی حوصله امروزی که در پی داستان های سرراست و دم دستی است و شاید دلیل آن هم وجود مشکلات متعدد در زندگی شخصی اش است به راحتی می تواند با قصه در هم تنیده فیلمنامه شما کنار بیاید و آن را درک کند؟

صباغ سرشت: من بر این باور هستم که یک تهیه کننده وجوه مختلفی را باید در نظر بگیرد؛ یک وجه اصلی قطعاً مسأله اقتصادی سینما است و مطمئناً هیچ تهیه کننده ای بدون در نظر گرفتن این شرایط مبادرت به ساخت یک فیلم نمی کند و من هم از این قاعده مستثنی نیستم.

*منتظری: بله؛ کاملاً مشخص است و دلیل استفاده از چهره های مطرح بازیگر در «فصل نرگس» قطعاً همین است؟

صباغ سرشت: قطعاً حضور بازیگران دلیلی برای فروش یک فیلم نمی شود و مدت ها است که بسیاری از سینماداران و سرمایه گذاران فیلم های سینمایی به این مسأله تأکید جدی و ویژه دارند. من معتقدم اگر یک قصه خاصیت داشته باشد و بازیگر متناسب با آن قصه در فیلم استفاده شود مخاطب از فیلم استقبال می کند در غیر این صورت ما بسیاری از فیلم هایی را در سینمای ایران داشته ایم که از حضور بازیگران کمدی و متعددی بهره برده اند اما فروش بسیار ضعیفی را در گیشه تجربه کرده اند.

*منتظری: لطفاً کمی بیشتر در این باره توضیح بدهید.

صباغ سرشت: بنده معتقدم یک تهیه کننده باید مسیر را هموار کند تا یک فیلم ساخته شود و به سرانجام برسد؛ تهیه کننده ای کارش را به درستی انجام می دهد که بتواند تأثیر درستی بر جامعه و فرهنگ جامعه و مردمش داشته باشد؛ شما عنوان کردید به دلایل مختلف مردم و مخاطبان امروزه بی حوصله شده اند؛ ما با مردمی ناامید و خشن مواجه هستیم که خودمان را نمی توانیم از آن ها جدا بدانیم؛ پس وظیفه ما این است که فیلم هایی تولید کنیم که بی خاصیت نباشند و تنها به بخش سرگرم کننده سینما توجه نداشته باشند.

ما در سینمای ایران نیاز به تولید فیلم هایی داریم که به مثابه یک تلنگر با ذهن خاموش مخاطبان برخورد کنند و خوشبختانه «فصل نرگس» جزو آن دسته آثاری است که این تلنگر را به ذهن مخاطبان خود می زند. ما باید به این امر واقف باشیم که تکرار سینمای دهه های گذشته و قهرمان بازی و قهرمان پروری کاری است که هر فیلمسازی می تواند از پس انجام آن برآید و تاکنون آثار بسیار زیادی در سینمای کشور ما با این رویکردها ساخته شده است. ما امروز نیازمند سوژه ها و فیلم هایی هستیم که حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند و در پی آن باشند تا معضلات و مشکلات جامعه را بدون سیاه نمایی حل کنند. از این رو سینما باید امثال نگار آذربایجانی را تشویق کند که با یک نگاه خلاق و مهمتر از همه دغدغه مند آمده و چه از لحاظ فرم ساختاری و روایی و چه از منظر محتوایی کاری جدید به سینمای کشور ارائه داده که می تواند اثرات خوبی را برای کلیت جامعه به بار آورد.

متأسفانه بسیاری از تهیه کنندگان و فیلمسازان و حتی مدیران سینمایی بر این باور هستند که سینما باید بر یک اصل و پایه و اساس جلو برود این در حالی است که سینما باید همانطور که از نظر تجهیزاتی به روزرسانی می شود از نظر محتوایی نیز روندی رو به جلو داشته باشد و کپی برداری و تکرار آثار گذشته و ساخت فیلم های بی خاصیت دردی از آن درمان نمی کند.

من به عنوان یک تهیه کننده دوست دارم فیلمی را تولید کنم که در ترویج فرهنگ مثبت برای جامعه تأثیرگذار باشد. «فصل نرگس» قطعاً فیلم پاپ کورن و پپسی نیست که مخاطب درون سالن سینما بنشیند و بخواهد تفریح کند و همزمان «تلگرام» و «اینستاگرام» ش را چک کند. «فصل نرگس» فیلمی است که به دقت باید دیده و شنیده شود و اگر مخاطب به دقت آن را ببیند برایش الکن نیست و تأثیر مثبتی روی وی می گذارد.

*منتظری: آیا تاکنون از مخاطبان قشرهای مختلف بازخوردی راجع به فیلم گرفته اید؟

صباغ سرشت: ما ایده آل هایی در ذهن مان است و از این رو قبل از اینکه فیلم به جشنواره راه پیدا کند از مخاطبانی در گروه های مختلف فرهنگی و اجتماعی دعوت کردیم تا فیلم را تماشا کنند و نظراتشان را بی پروا در اختیار ما بگذارند؛ نکته قابل تأملی که در این میان اتفاق افتاد این بود که بسیاری از مردم از همکاران و سینماگران این فیلم را بیشتر دوست داشتند و بیشتر آن را فهمیدند. این باعث خوشحالی ما شد که عامه مردم با این گونه آثار ارتباط برقرار می کنند و به دنبال کهنگی نیستند و تلاش خود را به کار می برند تا با فیلم های نوآورانه ارتباط برقرار کنند. متأسفانه ما بارها دیده ایم که برخی از مدیران یا سینماگران زمانی که با نوآوری و خلاقیت روبرو می شوند به نوعی دچار گنگی شده و بسیار طول می کشد تا ذهن شان آمادگی لازم برای پذیرش آن نوآوری و خلاقیت را پیدا کند. «فصل نرگس» جزو آن دسته فیلم هایی است که مخاطب بعد از تماشای آن بلافاصله از صندلی اش بلند نمی شود و اگر با دقت با فیلم همراه شود ما می توانیم تأثیری را که مد نظرمان بوده از وی بگیریم و نیت اولیه و قلبی خود را به نتیجه برسانیم.

*منتظری: در بخشی از صحبت های تان اشاره کردید که مدیران سینمایی، سرمایه گذاران و حتی تهیه کنندگان ریسک پذیر نیستند و از تولید این قبیل آثار حمایت نمی کنند، شاید این اتفاق به آن دلیل است که تجربه ثابت کرده تغییر ذائقه مخاطب بسیار سخت است و اغلب مخاطبان عام از این قبیل آثار استقبال نمی کنند؛ ما اگر نیم نگاهی به وضعیت سینمای ایران داشته باشیم متوجه می شویم که اواخر دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ فیلم های سخیفی تولید می شد و مردم برای تماشای آن ها پشت در سینماها صف می بستند اما بعد از گذشت مدت زمانی تب و تاب این اتفاق خوابید اما در این اواخر مجدداً این گونه فیلم های سطحی دوباره مخاطبان را به سمت سالن های سینما هدایت کرده است. یعنی مخاطب در بازه زمانی کوتاه مدت تشویق به تماشای فیلم های اجتماعی و گزنده شد اما دوباره به دلیل آنکه خودش در جامعه با این دردها درگیر بود ترجیح داد که از آن ها دوری کند و به سمت فیلم هایی برود که تنها جنبه سرگرمی دارند و شاید دلیل اقبال بالای مخاطب از فیلم هایی مانند «من سالوادور نیستم» همین امر باشد. پس هر مدیر سینمایی برای چرخش مالی سینما ترجیح می دهد از این قبیل آثار حمایت کند و سرمایه گذاران هم ترجیح می دهند که سرمایه های شان را برای ساخت این نوع فیلم ها صرف کنند تا در گیشه موفقیت شان تضمین شده باشد. پس نمی توان از آن ها انتظار داشت برای فیلم هایی سرمایه گذاری کنند که از موفقیت گیشه آن اطمینان ندارند!

صباغ سرشت: همانطور که قبلاً هم اشاره کردم تهیه کننده نباید همه وظیفه خود را برای بازگشت سرمایه معطوف کند. تهیه کننده قطعاً وظیفه های متعدد دیگری هم دارد. یک تهیه کننده به عنوان یک عضو از جامعه باید دغدغه اجتماع را نیز داشته باشد و سعی کند با ریسک پذیری ذائقه مخاطب را تغییر دهد. زمانی که بهروز افخمی فیلم «عروس» را ساخت به نوعی در سینمای ایران ساختارشکنی به وجود آورد و باعث شد تا ذائقه و سلیقه مخاطبان را تغییر دهد. ما در همین چند سال گذشته بسیاری از فیلم های کمدی را داشتیم که با حضور بازیگران مطرح نتوانسته اند بفروشند و حتی خرج تولیدشان هم درنیامده است که از جمله آن ها می توان به فیلم «گینس» اشاره کرد که محسن تنابنده و رضا عطاران در آن بازی می کردند و هر ۲ عامل فروش بودند اما فیلم نفروخت چون فیلمنامه ارزشمندی نداشت؛ ما نباید مخاطب را احمق فرض کنیم و فکر کنیم با حضور یکی دو بازیگر مطرح و چهره سینمای کمدی می توانیم او را به سالن سینما بکشانیم.

من معتقدم یک تهیه کننده در ابتدا باید برای خود به این تعریف برسد که در هر ژانر دنبال چه چیزی است؟؛ یک مدیر سینمایی هم باید همین تفکر را داشته باشد. یکی از دلایلی که ساخت «فصل نرگس» به تعویق افتاد این بود که هر سرمایه گذاری راضی به هزینه کردن برای این فیلم نمی شد. من به عنوان یک تهیه کننده جوان که سال ها در سینمای ایران فعالیت کرده ام دنبال کارهای سهل الوصول نیستم و برای آینده کاری خود مسیر سخت و طولانی را ترسیم کرده ام و به واسطه حضور در سینما و ماندن در سینما هر کاری را انجام نمی دهم. من آنقدر به خودم اطمینان دارم که حتی اگر یک روز بخواهم فیلم کمدی بسازم هم آن را بی خاصیت تولید نمی کنم. من از همین حالا می دانم که «فصل نرگس» به شیوه عادی سایر فیلم ها نمی تواند اکران شود و قطعاً جزو آن دسته فیلم هایی نیست که روز اول برایش تبلیغ کنند که یک میلیارد تومان را رد کرده است. «فصل نرگس» فیلمی است که مخاطبان خود را باید در طول زمان پیدا کند. آنچه برای ما مهم است تبلیغات دهان به دهان مردم است. ما به تراژیک ترین اتفاق زندگی نگاهی امیدوارنه داشتیم و همین امر باعث می شود تا مخاطب با این فیلم احساس صمیمیت کند.

آذربایجانی: من معتقدم یکی از دلایل عدم موفقیت سینمای ایران این است که راجع به مخاطب و نیازهای وی تحقیق نمی کند. ما باید مخاطب را مرتباً رصد کنیم و بر اساس نیازهای وی مبادرت به تولید فیلم کنیم. خلاء بزرگ ما در سینمای ایران این است که مخاطب شناسی نمی کنیم و نیازهای مخاطب را نمی بینیم.

صباغ سرشت: در تکمیل صحبت های خانم آذربایجانی باید این نکته را اضافه کنم که اتفاقی که در برنامه «خندوانه» افتاد می تواند درس بزرگی برای همه تهیه کنندگان و سینماگران و مدیران و مسئولان باشد؛ بعد از پخش یکی از برنامه های «خندوانه» که مربوط به اهدای عضو بود سازمان اهدای عضو اعلام کرد که درصد متقاضیان اهدای عضو چندین برابر شده است. ما به عینه مشاهده کردیم که اگر برای یک قضیه درست اطلاع رسانی شود و مردم درست آگاهی پیدا کنند و نیت ها از ابتدا درست و صادقانه باشد و ما واقعیت ها را به مخاطب بگوییم قطعاً مردم با ما همراه می شوند.

ما باید به این نکته دست پیدا کنیم که مدیا و رسانه چقدر می تواند تأثیرگذار باشد و کار فرهنگی و هنری تأثیر شگرفی بر جامعه می تواند داشته باشد. ما نباید دنبال کار سفارشی و شعاری باشیم چرا که مخاطب پس می زند. خوشبختانه «فصل نرگس» هم این پروسه را رد کرده و قطعاً تأثیر مثبتی بر جامعه می گذارد.

*منتظری: مایلم در خاتمه این گفتگو از خانم صباغ سرشت این سوأل را داشته باشم که آیا حامی مالی برای تولید این کار داشته اید؟

صباغ سرشت: زمانی که ما تصمیم به ساخت این فیلم گرفتیم غیر از توکل به خدا و تلاش خودمان کسی از ما حمایت نکرد. تنها از آنجا که موضوع فیلمنامه مستقیماً مرتبط با موسسه سینمایی آوای هنر سلامت بود و بر اساس وظایفی که آقای دکتر ایازی تعریف کرده بودند در مقطع قبل از تولید با این موسسه جلسات متعددی را برگزار کردیم که در نهایت هیچ حمایتی از ما صورت نگرفت اما بعد از اینکه فیلم ساخته شد طرفداران جدی تری پیدا کرد. متأسفانه در سینمای ما وضعیت به این گونه است که وقتی یک فیلم ساخته می شود تازه مسئولان و نهادها به فکر حمایت از آن می افتند چون دیگر مسیر هموار شده است. بعد از آماده شدن فیلم تعدادی از مدیران وزارت ارشاد فیلم را دیدند و به دلیل کیفیت بالای فیلم و به دلیل ذاتی که در ترویج یک فرهنگ مهم در جامعه داشت، بنیاد سینمایی فارابی و موسسه سینمایی آوای هنر سلامت جلو آمدند و خواستار مشارکت با من شدند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.