سه‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۱

وقتی خود دوربین هم در «اِؤ» قاطی می‌کند/ قایمش نکن!

فیلم ائو

فردا: این فیلم هیچ شانسی برای جذب مخاطب ندارد مگر اینکه کسی از قماش طرفداران معدود هنر و تجربه بخواهد بفهمد چگونه می شود با چسباندن لنز دوربین به صورت بازیگر و دویدن دنبال او با تصویر فلو در فضای بسته فیلمی بسازد که هیئت انتخاب فجر به اتفاق از آن خوششان بیاید!

اصغر یوسفی نژاد با اولین فیلم سینمایی خود به نام  اِؤ (خانه) در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر حاضر شده است.  فیلمی بدون حضور بازیگران مشهور و کاملا به زبان آذری. به بهانه اکران این فیلم نقد دو منتقد سینمایی پایگاه خبری فردا در اینباره را می خوانید. 

وقتی خود دوربین هم قاطی می‌کند!
محمد مهدی شیخ صراف

 حتی هنوز نمی دانیم اسمش را چطور باید تلفظ کنیم. کل فیلم «خانه» زبان اصلی ترکی است با زیرنویس فارسی. مدام باید چشمت از زیرنویس بدود روی اجزای تصویر و برگردد روی جمله بعدی آن پایین. اما دلیل سرگیجه و سردرد مخاطب بعد از 5 دقیقه تنها این نیست. دوربینی است که اینقدر توی حلق بازیگرهاست. و لبریز از نماههای فلو. وقعا به این دوربین روی دست مدام در حال تکان خوردن و کج و راست شدن حرکت با این وضعیت آزار دهنده نمی شود با چسب دوقلو هم عنوان «سینما» را چسباند. وقتی هیچ نمایی در فیلم نیست که گوشه ای از زیبایی یا زیبایی شناسی داشته باشد. 

بنایی هم برای نورپردازی وجود نداشته و ندارد. فیلم بی رنگ و رو است و حتی در حرکت از نماهای خارجی به داخلی خود دوربین هم در نورسنجی محیط قاطی می کند! و کارگردان هیچ تلاشی برای اصلاح آن ندارد. بازیگرها مدام کلمه های را به جای ادا کردن به سمت همدیگر پرتاب می کنند و کل فیلم با همین دیالوگ ها پیش می رود. جنازه ای که روی زمین مانده و دعوایی که بر سر او در جریان است برای روی زمین نماندن. به اضافه چند پیرزن خاله زنک با دیالوگهای قابل پیش بینی که کارشان فقط پرکردن فضاست جهت خالی نبودن عریضه. 

اصغر یوسفی نژاد در ایده اصلی فیلم موفق است و موفقیت او به همین نقطه محدود باقی می ماند. یک پایان جنایی و قتلی که هیچ و وقت کشف نمی شود نقطه گریز فیلم است. همین که خود فیلمساز فهمیده چنین داستانی با چنین گره گشایی بیشتر از همین 70 دقیقه ای که هست کشش ندارد جای تقدیر و تشکر دارد. این فیلم هیچ شانسی برای جذب مخاطب ندارد مگر اینکه کسی از قماش طرفداران معدود هنر و تجربه بخواهد بفهمد چگونه می شود با چسباندن لنز دوربین به صورت بازیگر و دویدن دنبال او در فضای بسته فیلمی بسازد که هیئت انتخاب فجر به اتفاق از آن خوششان بیاید!

نقد فیلم اِؤ (خانه)
قایمش نکن!
محمد رضوانی‌پور
«اِؤ» بر پایه فرمولی ساده ساخته شده: مخفی کردن پر اهمیت‌ترین بخش درام از مخاطب و نمایاندن آن در توئیست پایانی. از ثانیه آغازین فیلم تا دقایقی مانده به پایان با انبوهی از آه و ناله و مرافعه مواجهیم بدون آن‌که در طول این مدت، جایگاه و انگیزه‌ کاراکترهای پیش‌برنده‌ی ماجرا مشخص و ملموس شود. 
فیلم در روایت داستان خود وقت تلف می‌کند و به جای بسط و گسترش موقعیت مرکزی، آن را کش داده و به بهانه‌های مختلف تکرار می‌کند. این روند در قالب دیالوگ‌های سطحی و لحن ممتد و سرسام‌آور بازیگران ادامه می‌یابد تا آن‌که فیلمساز سرانجام برنگ برنده‌اش را رو کرده و فیلم را درست در همان‌جایی که باید آغاز کند پایان می‌دهد. تمام موجودیت فیلم‌نامه به همین خودداری از ارائه اطلاعات وابسته است و اگر این شگرد خام‌دستانه را از ساختارش حذف کنیم دیگر هیچ چیز از فیلم باقی نخواهد ماند. شاهکار فیلم‌نامه آن جاست که در ده دقیقه پایانی و با ورود نادر(شخصیت کلیدی فیلمساز برای افشای اطلاعات)، کاراکتر اصلی فیلم(سایه) به یک باره از مواضع سفت و سختش کوتاه آمده و همه چیز ختم به خیر می‌شود. حال می‌توان از فیلمساز پرسید که آیا ممکن نبود نادر نیم ساعت زودتر به محل حادثه برسد، سایه را با استدلال‌های سطحی‌اش قانع کرده و بدین وسیله فیلم سریع‌تر اتمام یابد؟ لابد جواب منفی است چراکه از اول قرار بوده «اِؤ» در جشنواره فجر به نمایش درآید و نه جشنواره فیلم کوتاه تهران! 
همه این‌ها به کنار، فیلم در کارگردانی نیز از نقص‌های متعددی رنج می‌برد. دوربینِ به اصطلاح سیّال و در واقع سرگردان فیلم که غالباً نماهای درشت بازیگران را قاب می‌گیرد، فرصت شناخت محیط را از بیننده سلب کرده و به جغرافیای فیلم آسیب می‌زند. وقتی نه در کارگردانی، نه در فیلم‌برداری، نه در تدوین، نه در طراحی صحنه و... شاهد دست‌آورد قابل توجهی به لحاظ دراماتیک نیستیم و در عوض «دیالوگ» برجسته‌ترین عنصر فیلم برای روایت‌گری است، اصلاً این سؤال مطرح می‌شود که چرا اصغر یوسفی‌نژاد در تولید این اثر سراغ مدیوم سینما آمده و این‌که او در این مسیر تا چه میزان از امکانات بیانی سینما بهره گرفته است؟ اگر «اِؤ» به کلی در قالب یک نمایشنامه رادیویی خلق می‌شد، تا چه اندازه با خروجی فعلی توفیر داشت؟ سؤال پایانی این‌که چرا باید با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بومی سینمای آذربایجان، فیلمی تولید کرد که دربردارنده تصویری مغشوش و عقب‌مانده از مردان و زنان آذری است آن هم در شرایطی که عدم رعایت «عدالت در بازنمایی»، یکی از معضلات همیشه‌گی بازنمایی قومیت‌ها در رسانه‌های داخلی ایران است؟

برچسب‌ها

نظرات

  • علی ۱۳۹۵/۱۱/۱۲ - ۱۴:۴۶
    0 1
    این یک فاجعه است نه فیلم.....تاسف برای وقتی که از مخاطب حتی 10 دقیقه بگیرد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.