جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۷

نگاهی به فیلم های پنجمین روز جشنواره فیلم فجر ؛

روز فیلم های معمولی؛ از تلخی و سرگردانی آثار اجتماعی تا فیلمی با موضوع فتنه ۸۸ / وقتی کارگردان «بدون تاریخ، بدون امضا» دلسوزانه نسخه اشتباه می پیچد

بدون تاریخ بدون امضا

سینماپرس: پنجمین روز جشنواره فیلم فجر یکی از معمولی ترین روز های جشنواره تا به این جا بود. فیلم هایی متوسطی که همه ی آن ها در بیان حرفشان الکن هستند. وحید جلیلوند اما همچنان می کوشد تا نسخه ای برای مسائل اجتماعی پیدا کند؛ نسخه ای که از فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» می فهمیم باید پخته تر و هوشمندانه تر انتخاب شود.

رجانیوز نوشت: پنجمین روز جشنواره فیلم فجر یکی از معمولی ترین روز های جشنواره تا به این جا بود. فیلم هایی متوسطی که همه ی آن ها در بیان حرفشان الکن هستند. وحید جلیلوند اما همچنان می کوشد تا نسخه ای برای مسائل اجتماعی پیدا کند؛ نسخه ای که از فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» متوجه می شویم نیاز به پختگی بیشتری دارد.


بدون تاریخ، بدون امضا / فیلمسازی بدون پشتوانه فکری


وحید جلیلوند با نخستین فیلم خود «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» نشان داد که نگاهی متفاوت نسبت به مسائل اجتماعی دارد. نگاهی که می خواهد حرف جدیدی در نسبت با سایر آثار بیان کند و به نوعی راه چاره ای برای انسان بیابد. از این رو بسیاری منتظر تماشای فیلم دوم او «بدون تاریخ، بدون امضا» بودند.


فیلم دوم اما کیفیت فیلم اول را ندارد. نه حرف جدیدی دارد و نه اصلاً می تواند حرفه بزند. اینبار جلیلوند با خیال راحت تری سراغ کارگردانی رفته و از این جهت می توان از فیلم فهمید که فیلمنامه رها شده است. برخی از اتفاقات منطق ندارد و کاملاً به فیلم الصاق شده اند. الصاقی که دقیقاً همان محتوا زدگی و اصرار برای زدن حرف به هر قیمتی در فیلم است.


جلیلوند می خواهد در فیلم های خود اخلاق و انسانیت را ترویج کند. او می کوشد تا کارکتار هایش انسان باشند و از این که از آن ها بوی بی تفاوتی نسبت به هم نوع بیاید گریزان است. اما تا زمانی که ما به این آدم ها نزدیک نشویم و درد آن ها را درد خود نکنیم نمی توانیم دغدغه و چالش آن ها را جدی بگیریم.


در فیلم قبلی او انگیزه فردی که می خواست پول فروش ماشینش را به کلی خیرات کند مشخص بود. اما در این فیلم فرد عملاً خود را در چالشی بی جا می اندازد. نوعی احساس گناه که یک دکتر به رغم تجربه فراوان کاری اش قدرت کنار آمدن با آن را ندارد.


در ادامه همین پیام زدگی است که پزشک فیلم به هر قیمت ممکن برای خودش پرونده می سازد تا به این واسطه بتواند به خانواده فقیر کمک کند. شاید احتیاج است تا جلیلوند برای بیان و اشاعه مدل هایی این چنینی قدری بیش تر تأمل کند تا بتواند سال های آینده با نگاهی پخته تر نسبت به مسائل اجتماعی پا به جشنواره بگذارد.


ماه گرفتگی / همه چیز در ابتدایی ترین شکل ممکن


فیلم می خواهد روایتی اجتماعی از فتنه ۸۸ باشد. روایتی که قرار است تکلیف یکی از چند مدل شبهه آن روزها را هم مشخص کند. اتفاقی که به دلیل سطحی بودن همه چیز در پایین ترین سطح خود صرفاً یک اشاره به حساب می آید.


آدم ها همه به شکل تیپیکال و کلیشه ای ترین مدل ممکن در فیلم حضور دارند. از فرمانده گرفته که اوج کنش گری انقلابی او حضور با موتور بر سر صحنه اغتشاشات خیابانی و نمازخواندن در مسجد لولاگر است تا زوج دایی و زن دایی هادی که کلیشه اختلافات زن و شوهری در این سال های تلویزیون و نه حتی سینما هستند .


فرمانده با بازی کامبیز دیرباز جز همین نام فرمانده هیچ تصویر دیگری در فیلم ندارد. او فرمانده کجاست؟ مأموریتش چیست؟ چرا در این روزهای پر التهاب هیچ کس با او کار مهمی ندارد؟ این ها تنها بخشی از سؤالاتی است که فیلم در بیان پاسخشان نا توان است.


دیالوگ ها یک تنه و آن هم در میزانسن هایی کاملاً تلویزیونی می کوشند تا گذشته شخصیت ها را برای آشنا شدن مخاطب بیان کنند. گذشته ای که مخاطب باید آن را تخیل کند. که در این صورت پس ما چگونه بتوانیم فیلم را به تماشا بنشینیم و اصلاً وظیفه تصویر برای معرفی شخصیت چیست.


همین سطحی بودن هاست که نمی گذارد قصه فیلم که اساسش قابل اعتناست جدی شود. فیلم همچون بساری از آثا امسال یک دغدغه و سوژه دارد که تا رسیدن به ایده و بعد فیلمنامه راه زیادی را می بایست طی کند که نکرده است.


انزوا / به رخ کشیدن های بی دلیل کارگردانی


فیلمساز فیلم اول ما می خواهد به هر قمیت ممکن خودش را نشان دهد. آن هم نه با خوب فیلم ساختن بلکه با ادا های فرمی و نه حتی فرم بازی درست.


قصه ای که می توانست درگیر کننده و جذاب باشد و مخاطب را پای فیلم بنشاند با اشتباهات کارگردانی هدر می رود. تعمد کارگردان برای بازی با تصویر و نه کمک به روایت فیلم نامه روی اعصاب مخاطب می رود. درست زمانی که تصویر باید در امتداد روایت قصه باشد همچون سازی ناکوک فالش می زند.


جامپ کات های بی دلیل، اسلوموشن های بی خاصیت جز برای به رخ کشیدن فیلمساز دلیل دیگری ندارند. به نظر می رسد که صندلی کارگردانی عرصه تفریح فیلمساز شده و بی چاره فیلمنامه نویس که می توانست به این فیلمنامه به عنوان اثری متفاوت و امیدوارنه در سینمای اجتماعی افتخار کند اما همه چیز فدای عشق و حال فیلمساز فیلم اول با دوربین و تدوین و موسیقی شده است.

نظرات

  • حنا ۱۳۹۵/۱۱/۱۸ - ۰۱:۰۹
    0 0
    مردم در مورد فیلم بدون تاریخ بدون امضا اصلا مثل شما فکر نمیکنند،اتفاقا همه از این فیلم خیلی راضی بودند وبا کاراکتر ها بشدت احساس نزدیکی میکردند،حالا نمیدونم چرا بعضی از شما منتقدین سعی دارید الکی از فیلم مشکل در بیارین،نگاه مردم چیز دیگریست،بنظرم حالا که بعداز مدتها کارگردانی دغدغه مند وارد سینمای ایران شده ومشکلات مردمش رو درک میکنه وقهرمان رو به سینمای ما برگردونده پس بهتره شما منتقدان عزیز هم کمی باانصاف با ایشان رفتار کنید وتاثیری رو که ایشون بر روی سینمای ما گذاشته رو کمی جدی تر بگیرین،وجود این کارگردان عزیز یک نعمته.امیدوارم بازهم ایشون کارهای خوب بسازن وما از تماشای فیلمها وطرز فکر زیباوجوانمردانه ایشون لذت ببریم.یاعلی.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.