جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۳:۱۸

نگاهی به فیلم«آذر» اولین فیلم بلند محمد حمزه ای

تصویری نامعقول و بی منطق از ظلم جامعه مرد سالار به زنی که تنها قصد کمک کردن دارد!

فیلم سینمایی آذر

سینماپرس: علی دشتبان/ منطق کلی فیلم به شدت ضعیف و زیر ده ها سؤال بی پاسخ است اما از همه این ها بی منطق تر دلیل خصومت و دشمنی پدر صابر است که در حقیقت عموی قاتل نیز به حساب می آید.

فیلم سینمایی «آذر» اولین ساخته محمد حمزه ای که توانسته با حضور تمام قد نیکی کریمی  در دو نقش بازیگر نقش اول زن و نیز تهیه کنندگی اثر به نحوی خود را در میان آثار بخش مسابقه قرار دهد در روز ششم جشنواره سیو پنجم فجر به روی پرده رفت تا اهالی رسانه شاهد اولین ساخته این فیلمساز باشند که فیلمی بر اساس نوشته فیلمنامه نویس موفق سال گذشته یعنی احسان بیگلری ساخته است. فیلمی که نشان از پس رفت فیلمنامه نویس برادرم خسرو دارد و دست های خالی سازنده اش را در به وجود آوردن درامی سینمایی به مخاطب نشان می دهد.

فیلم در رابطه با تلاش زنی به نام آذر است که بعد از به زندان افتادن همسرش تلاش دارد کافه رستورانی را که به کمک همسرش راه انداخته اند بچرخاند، او که باید به جز تلاش برای امرار معاش رضایت خانواده مقتول را نیز برای آزادی شوهرش بگیرد، دست به هر کاری می زند نتیجه ای منفی می گیرد که بدبختی و سیه روزی او را تصویر می کند.

پس از دعوایی ساده میان دو پسر عمو، امیر همسر آذر که نقش او را حمیدرضا آذرنگ بازی می کند به دلیل قتل عمد پسر عمویش صابر به زندان می افتد، بعد از آن به دلیلی کاملا نامعلوم که تا آخر فیلم نیز مشخص نمی شود، پدر صابر با آذر سر لج می افتد و حاضر نمی شود به هیچ طریقی از امیر که همانند پسرش او را بزرگ کرده بگذرد و حتی تا پای قصاص او هم می رود، تنها راهی که به عقل  امیر در زندان می رسد این است که به عمویش قول دهد با بخشش او و بیرون آوردنش از زندان آذر را طلاق دهد!

در تلاش های آذر برای چرخاندن کار کافه گویی تنها کاری که از دست او بر می آید کار در پیک موتوری است، با آنکه پیک دیگری در رستوارن حضور دارد و آذر نیز می تواند در آشپزخانه ایفای نقش کند اما به اصرار کارگردان در تصویر کردن نیکی کریمی پشت موتور چندین سکانس از فیلم به نمایش موتور سواری نیکی کریمی می گذرد که هیچ لزومی به آن در فیلمنامه احساس نمی شود.

می توان تصور کرد که فیلمنامه نویسان یا کارگردان تنها با تصور قابی که در آن نیکی کریمی به عنوان پیک موتوری در حال موتور سواری است اقدام به ساخت این فیلم کرده اند و توانسته اند نیکی کریمی را نیز راضی به تهیه کنندگی این اثر کنند.

اما فارق از شوخی های بسیاری که می توان از سر نامعقول بودن فیلم با فیلمنامه و ساختارش کرد، باید گفت فیلمنامه از لحاظ محتوایی به شدت مخدوش است و رگه های از فمنیسم افراطی در آن دیده می شود که مشخص نیست از جانب چه کسی با چه تفکری در فیلم تزریق شده است.

ظلم هایی که به آذر می شود و فشارهایی که به او از همه طرف می آید تا او نتواند در جامعه نقشی سازنده و در خانواده نقشی کمک دهنده داشته باشد بسیار ابتدایی، بی منطق و مصنوعی است گویی فیلمساز خواسته تا دنیایی دروغین را همانند حصاری در اطراف آذر بسازد تا او از هیچ سو نتواند از این منجلاب مرد سالار خلاصی یابد.

منطق کلی فیلم به شدت ضعیف و زیر ده ها سؤال بی پاسخ است اما از همه این ها بی منطق تر دلیل خصومت و دشمنی پدر صابر است که در حقیقت عموی قاتل نیز به حساب می آید. با آنکه شخص دیگری که مورد لطف او هم بوده پسر ناخلفش را از بین برده اما تمام بدخواهی و دشمنی او به جانب آذر نشانه رفته تا او را در جامعه و خانواده تخریب کند و در نهایت نیز با همکاری او و امیر، آذر از کمترین سهم خود یعنی مادری کردن و همسری کردن هم باز می ماند تا با طلاق از شوهرش به زنی مفلوک، تنها و بی فایده تبدیل شود که بجز درست کردن دردسر هیچ کار دیگری از دستش بر نمی آید.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.