شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۷

نقد فیلم منحصر به فرد جشنواره فجر

از کابوس تا حماسه/ «ماجرای نیمروز»؛ فیلم بی رقیب جشنواره فجر

ماجرای نیمروز

سینماپرس: ذکر دقیق تاریخ هر رویداد در گوشه پایین تصویر تنها یک نشانه نیست. یک ادعای بزرگ است برای وفاداری به واقعیت. از حضور شهید بهشتی تا انفجار حزب جمهوری و از مسعود کشمیری تا انفجار نخست وزیری تا فرار مسعود رجوی و ضربه 19 بهمن همه در فیلم هست.

ماجرای نیمروز دومین ساخته سینمایی محمد حسین مهدویان، کارگردان جوان سینماست که به تهیه کنندگی سید محمود رضوی ساخته شده است. هادی حجازی فر، مهرداد صدیقیان، احمد مهرانفر و لیندا کیانی از جمله بازیگران این فیلم هستند. نمایش ماجرای نیمروز در روز ششم سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر توجه  و تحسین بسیاری را به خود جلب کرده است.

تسویه حساب روی پرده سینما
محمد مهدی شیخ صراف  
ماجرای نیمروز یک نمونه متعالی در سینمای ایران است. یک اثر تکان دهنده از تسویه حساب خونین منافقین با مردم در سالهایی دور. فیلم در محتوا همانقدر به مستند نزدیک است که در فرم. مهدویان همانقدر بازنمایی واقعیت رویدادهای سال 60 برایش مهم است که نحوه انتقال آن به مخاطب و هم حسی او با ماجراهای فیلم. ذکر دقیق تاریخ هر رویداد در گوشه پایین تصویر تنها یک نشانه نیست. یک ادعای بزرگ است برای وفاداری به واقعیت. از حضور شهید بهشتی تا انفجار حزب جمهوری و از مسعود کشمیری تا انفجار نخست وزیری تا فرار مسعود رجوی و ضربه 19 بهمن همه در فیلم هست. او حتی به درستی مراقب است که روزه بودن شخصیت ها و گذر ماه رمضان در تابستان 60 را فراموش نکند. 
فیلمساز کاملا می داند چه می خواهد بگوید و ابزار این روایت را نیز به خوبی یافته است. تجربه ای که در سبک فیلمسازی او گام به گام در حال تعالی است. همین ویژگی از هر فیلم او یک ستاره می سازد. ماجرای نیمروز استار یا ستاره به تعبیر متعادف سینما ندارد. خود فیلم است که یک ستاره است. ستاره ای در سینمای انقلاب اسلامی. در همه حرفهایی که در دهه 60 جامانده و ناگفته باقی مانده است. پدیده ای منحصر به فرد در سینما که در تمام این سالها جای خالی آن را حس کرده ایم و حالا به آن جان خوش می داریم.
در ماجرای نیمروز همه چیز به اندازه است. آنقدر که بعد از 110 دقیقه باز هم دلت نمی خواهد تمام شود. رمز موفقیت مهدویان هم همین یکدستی است. یکدستی نه فقط در طراحی صحنه دقیق و چهره پردازی  دلنشین که به خصوص در بازیها به چشم می آید. وقتی شخصیت های اصلی دور یک میز می نشینند تعادل در تمام تصویر بر قرار است هیچ بازی اضافه یا کمبودی در کار نیست. غم و درد مهرداد صدیقیان برای تمام کسانی که آن سالها را دیده اند پدیده ای آشناست وقتی به یاد می آورند چه دوستان و نزدیکانی رادر تشکیلات مجاهدین خلق از دست دادند یا داشتند از دست می دادند. 
هادی حجازی فر در شخصیت کمال درست همان پاسداری است که انگار او مستقیما از سال 60 آورده اند و در فیلم حلول کرده است. کسی که قرار است از جایی به بعد در فیلم از ارتفاعات بازی دراز بیاید و دل مخاطب را با خود همراه کند تا در کوچه پس کوچه های شهر با او به خانه های تیمی منافقین در تهران 1360 برود و حسابش بعد از 30 سال روی پرده سینما با قاتلان مردم تسویه کند.
«ماجرای نیمروز»؛ فیلم بی رقیب جشنواره فجر/
از کابوس تا حماسه
آرش فهیم
«ماجرای نیمروز» روایتی پرجوش و خروش از روزهایی کابوسوار است که با حماسه نجات مییابد. ساختار و محتوای فیلم دقیقا شبیه هم هستند؛ شروع آرام و معمولی فیلم خبر از درجا زدن و تکرار محمدحسین مهدویان در فیلم دوم خود میداد. اما این همه ماجرا نبود، هر چه جلوتر رفتیم، هوای تازهتری در فیلم جریان یافت و سرانجام، فرجامی خوش و پرخون برای «ماجرای نیمروز» رقم خورد؛ دیدگاه فیلم از تردید و شهر از نفاق نجات یافتند. 
دقایق ابتدایی، نگرانی غالب بود؛ نگران، هم برای آدمها و جامعه درون فیلم و هم برای خود فیلم که نکند باز هم درام در دام حرفها و شعارهای دوپهلو بیفتد. اما ظهور و حضور «حماسه کمال» هر دو نگرانی را برطرف کرد. منجی فیلم ما که قهرمانی کاملا ایرانی و پاک از خصلتهای هالیوودی است، نقطه ثقل و اتکای فیلم می شود. کمال، با بازی آتشزای هادی حجازیفر، هم نماد و نمود قهرمان ملی و مردمی و هم بغض شکفته قهرمانهای سرکوبشده در سینمایی قهرمانگریز است. شخصیتی که از قضا جلوتر و مترقیتر از نگاه فیلمساز و خود فیلم، راه نجات را نشان میدهد. گویی روح احمد متوسلیان از فیلم قبلی مهدویان، «ایستاده در غبار» در این فیلم و در قامت کمال ظهور کرده است. 
«ماجرای نیمروز» با اینکه یک فیلم تاریخی محسوب میشود اما دقیقا فیلم روز است؛ برخلاف تصور اولیه و ظاهر فیلم، موتور محرکه این فیلم، صرفا تضاد بین نیروهای امنیتی وفادار به انقلاب و فداییان مردم با منافقین نیست، بلکه کل درام فیلم بر پایه تقابل دو دیدگاه «مذاکرهگرا» و «مبارزهجو» بنا شده است. تا وقتی صحبت از سازش و رحم به دشمن در میان است، حاصلی جز کابوس و رخنه موذیانه نفوذیها ندارد. اما وقتی مقاومت و نبرد از حاشیه به اصل میآید، قلهها فتح میشوند.
بازسازی تهرانِ سال 1360 شمسی در این فیلم، فقط به نمایش نشانهها محدود نیست، بلکه روابط، مناسبات و روح آن زمان و زمانه نیز در فیلم تجلی یافته است.
از کابوس تا حماسه/ «ماجرای نیمروز»؛ فیلم بی رقیب جشنواره فجر
دستاورد دیگر «ماجرای نیمروز» حرکت محمدحسین مهدویان از مستند به درام است. هر چند که فیلم قبلی او نیز مایهای دراماتیک داشت، اما بسیاری از مردم آن را یک مستند پنداشتند. اما فیلم جدید او، یک فیلم داستانی است که حضور بازیگران حرفهای و چهره هم به این مهم کمک کرده  است. اما اطوارهای مستندگرایی در این فیلم هم حاکم است. نماهای لغزان که نتیجه دوربین روی دست است، وفادرای کارگردان به مستندنمایی را نشان می‌دهد. اما گاهی تمرکز و تأمل مخاطب را بر هم می‌زند. مشخص نیست که پوشش یک طرف عرض قاب، در اکثریت قریب به اتفاق نماهای فیلم چه معنایی دارد؟ چرا پنهان‌کاری؟ اگر کل نما دیده می‌شد، بهتر نبود؟
* فردا

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.