شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۱

شانس بالای «ماجرای نیمروز» برای کسب سیمرغ‌های جشنواره

جواد عزتی در فیلم سینمایی ماجرای نیمروز

سینماپرس: مهدویان چند قدم به پیش آمده و فیلمی ساخته که حتی آنهایی را که سریال آخرین روزهای زمستان و فیلم ایستاده در غبار را دیده‌اند غافلگیر می‌کند.

امیر اهوارکی/ مهم‌ترین فیلم نمایش یافتۀ دیروز، فیلم ماجرای نیمروز بود که نفس‌ها را در سینه حبس کرد. فیلمی در خصوص ترورهای منافقین خلق در سال 1360 در ایران که به زیبایی تمام ساخته شد. در روز ششم، این فیلم‌های خوب، بد، جلف( پیمان قاسم‌خانی)، آذر( محمد حمزه‌ای)، ماجرای نیمروز( محمدحسین مهدویان) و پشت دیوار سکوت( مسعود جعفری جوزانی) در سالن نمایش برج میلاد اکران شدند.

پلنگ صورتی

خوب، بد، جلف/ پیمان قاسم‌خانی

 خلاصه داستان: بعد از مرگ محمود معتضدی (محراب قاسم‌خانی)، سرگرد شادمان (حمید فرخ‌نژاد) و دو همراهش پژمان جمشیدی و سام درخشانی (در نقش‌های خودشان)، برای کشف قاتل به باشگاه یوزپلنگ می‌روند.

این کمدی خوش‌ساخت، وامدار دو اقتباس است؛ اولاً سه شخصیت فیلم «خوب، بد، زشت» (سرجیو لئونه/ 1966) و البته موسیقی زیبای آن که در ساخت موسیقی تیتراژ آخر به کار رفته است، و ثانیاً شخصیت «بازرس کلوزو» از مجموعه فیلم‌های پلنگ صورتی که نخستین قسمت آن را پیتر سلرز در سال 1963 بازی کرد و در سال‌های اخیر با بازی استیو مارتین پی گرفته شده است. بازرس کلوز اصولاً کارآگاه ابلهی است که طی فرآیندهای عجیب و اتفاقی، حقیقت ماجرا را کشف می‌کند. در اینجا نیز اگرچه سرگرد شادمان، از عقل و درایت کافی برخوردار است اما دو همراه او، مانند بازرس کلوزو عمل می‌کنند.

این فیلم، پارسال ساخته شد اما به جشنوارۀ فجر نرسید. آذر امسال نوبت اکران آن بود اما تهیه کننده تصمیم گرفت که اکران عمومی فیلمش را به بعد از نمایش در جشنوارۀ فجر موکول کند. بنابراین، فیلم از 23 بهمن در سینماها اکران خواهد شد و پیش‌بینی می‌شود که به فروش چشمگیری نائل شود.

فمینیست

آذر/ محمد حمزه‌ای

 خلاصه داستان: امیر (حمیدرضا آذرنگ) شوهر آذر (نیکی کریمی) برای نجات جان خودش، همسرش را بدنام می‌کند.

در این زمانه که برخی زنان شریف، فیلم‌های دفاع مقدسی می‌سازند (شیار 143، دریاچۀ ماهی و ویلایی‌ها) نمی‌دانم چه اصراری است که مردان، مدافع حقوق زنان شوند و فیلم‌های فمینیستی بسازند. چرا هنوز برخی اصرار دارند که باید به تقابل میان زن و مرد پرداخت؟ چگونه است که برخی‌ها هنوز روزی‌شان را از جنگ و نزاع میان زن و شوهرها درمی‌آورند؟

به هر حال نیکی کریمی دانش‌آموختۀ مکتب تهمینه میلانی و فیلم دو زن (1376) است. او همواره یک پای سینمای فمینیستی در ایران بوده‌ و در اغلب آثار اینچنینی، نقش داشته‌ است. مثلاً در دو سال پیاپی، در دو فیلم بازی کرده که مدافع حضانت کودک به نفع زنان بوده‌اند؛ یعنی فیلم‌های هزاران زن مثل من (رضا کریمی/ 1380) و واکنش پنجم (تهمینه میلانی/ 1381). نتیجه آن شد که مجلس ششم در همان سال‌ها، سن حضانت فرزندان پسر از سوی مادر را، از دو سال به هفت سال افزایش داد، چیزی که آشکارا با قوانین مترقی اسلام در تضاد است.

نیکی کریمی در اینجا به عنوان تهیه کننده، فیلمنامه را به احسان بیگلری سفارش داده و به محمد حمزه‌ای این امکان را داده تا نخستین فیلمش را کارگردانی کند؛ فیلمی آزاردهنده با خطاهای فراوان فیلمنامه و کارگردانی. اشکال حقوقی فیلم در این است که چنین واقعه‌ای، به «قصاص نفس» منتهی نمی‌شود. چون «قتلِ خطَئی» بوده است و نه «قتل عمد». قتل موجود در فیلم، آنقدر مضحک است که فقط می‌تواند در تخیل مغشوش یک فمینیست به وقوع بپیوندد و نه در واقعیت. چنانکه تماشاگران حاضر در سالن نیز آن را باور نکردند و اصوات اعتراضی آنها حتماً به گوش عوامل فیلم رسید.

خیلی واضح است که سازندگان این فیلم از همه‌گونه آزادی زنان دفاع می‌کنند، از موتور سواری آنها تا کشف حجاب. سکانس جشن تکلیف در مدرسۀ دخترانه را به یاد آورید که چطور آشکارا سخنان معلم و حجاب و سن تکلیف تمسخر می‌شود. نیکی کریمی در کنفرانس خبری فیلم مدعی شد که فیلمش فمینیستی نیست. او البته دروغ می‌گوید. اندیشه‌ای که از برابری زن و مرد حرف بزند، فمینیستی است. آنها آرزو دارند که در همه کار، همچون مردان باشند و کارهای مردانه بکنند، مانند موتورسواری در این فیلم. این دروغ است که آذر مجبور شده تا پیک موتوری رستوران خود شود. چون او در زمان حضور شوهرش نیز بر موتور می‌نشست.  زنان فمینیست آرزو دارند که همچون مردان، بدون حجاب باشند. به نظر آنها، یک مرد وقتی مرد است که مدافع حقوق زنان باشد! وگرنه باید به مانند زنان، ضعیف‌النفس تصویر شود، صدا نازک کند و به دیگران التماس نماید. جنانکه در شخصیت امیر (حمیدرضا آذرنگ) در این فیلم می‌بینیم. حیف از وقت و عمر راقم و تماشاگران که در تماشای این فیلم تلف شد.

دو قدم به جلو

ماجرای نیمروز/ محمدحسین مهدویان

خلاصه داستان: از خرداد 1360 که سازمان منافقین خلق به ترور مسلحانه علیه نظام می‌پردازد چند جوان در اطلاعات سپاه پاسداران برای کشف و خنثی‌سازی فعالیت‌های آنها تلاش می‌کنند.

فیلم دوم جناب مهدویان با قوت‌تر از کار اول درآمده است. او چند قدم به پیش آمده و فیلمی ساخته که حتی آنهایی را که سریال آخرین روزهای زمستان و فیلم ایستاده در غبار را دیده‌اند غافلگیر می‌کند. این فیلم سینمایی با سبک مستندگونۀ خود، می‌تواند سلیقه‌های مختلف را راضی می‌کند، البته بجز معاندان نظام را. بازی‌های فیلم در حد عالی است. تحقیقات و فیلمنامه، مخاطب را غافلگیر می‌کند. استفاده از لنز تله هوشمندانه‌تر از آثار قبلی کارگردان، از کار درآمده. لذا نه‌تنها اذیت‌کننده نیست بلکه به زیبایی و سبک بصری و مستندگونۀ فیلم کمک کرده است. سکانس پایانی فیلم که منجر به قتل موسی خیابانی می‌شود، تماشایی و نفسگیر است و از قوت مهدویان خبر می‌دهد. فیلمنامه، بازی‌ها و خود فیلم، شانس بسیار بالایی دارند تا سیمرغ‌های جشنواره را درو کنند.

فابیوس و خون‌های آلوده

پشت دیوار سکوت/ مسعود جعفری جوزانی

خلاصه داستان: ستاره صالحی (سحر جعفری جوزانی) در کانون ایدز، شغلی پیدا می‌کند و به امداد مددجویان می‌پردازد.

نوید نامور در سال 1391 فیلم مستندی ساخت به نام «چند قطره خون»؛ فیلمی تکان دهنده که از اهمال مدیران وزارت بهداشت در ماجرای ورود خون‌های آلوده از فرانسه خبر می‌دهد. واقعه‌ای که عواقب سوء آن، از حدود سال 1366 تاکنون ادامه دارد. پارسال با ورود یکی از مقصران اصلی این واقعه به نام فابیوس به تهران، این زخم کهنه دوباره تازه شد. به نظر می‌رسد که جناب جوزانی بعد از این ماجرا بوده است که برای ساخت این فیلم مصمم شده‌اند. او در فیلمش به فیلم مستند نوید نامور مکرراً ارجاع می‌دهد و به دعوت فابیوس به تهران اشاره می‌کند.

نوید نامور در سخنان خود از اینکه در حین ساخت فیلم از سوی مقصران این واقعه تهدید شده است سخن می‌گفت. زیرا مدیران ردۀ بالای وزارت بهداشت، به جای آنکه شرکت فرانسوی را محکوم کنند و از آنها غرامت بخواهند تمام اسناد واردات این خون‌ها را به کشور، نابود کرده‌اند و منکر این ماجرا شده‌اند! بعد از مرگ برخی بیماران، خانواده‌های آنها از وزارت بهداشت غرامت می‌خواهند و لذا قوه قضائیه در ضمن پرونده‌های متعدد تاکنون آن وزارتخانه را به پرداخت چند صد میلیارد تومان دیه محکوم کرده است.

فیلم جناب جوزانی می‌توانست یک درام نفس‌گیر باشد. اما متأسفانه، یک اثر شعارزده و سطحی از کار درآمده است. انتخاب مهدی احمدی در آستانۀ 50 سالگی، برای نقش نامزد سحر جعفری جوزانی واضحاً اشتباه بوده است. اما سیامک صفری مانند همیشه خوب درخشیده و نقشی باورپذیر بازی کرده است. جناب جوزانی نباید با شتابزدگی فیلم بسازد. برای او توفیقات بیشتری آرزو داریم.

* تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.